پیشنهادهای Angel (٣١٣)
a rash of round, red welts on the skin that itch intensely, sometimes with dangerous swelling, caused by an allergic reaction, typically to specific ...
general population of inmates زندانی های عمومی
هم سلولی، هم اتاقیِ زندان
obtain an income from two different sources, typically in an illicit way پول درآوردن از دو راهِ مختلف معمولاً بصورتِ غیرقانونی و نادرست شاید دودره با ...
of a person ) lose one's capacity to cope ) . "I fell apart after his death" ضربه یِ روحی خوردن، دچار فروپاشی ذهنی شدن پس از مرگِ او ضربه یِ روحی خو ...
واق واقو
مخفف bench press بمعنای پرس سینه ( در باشگاه بدنسازی )
( اسپانیایی ) cousin بمعنای پسرعمو یا دختر عمو و. . .
In Spanish, pinche literally means “scullion, ” or someone who works in a kitchen doing menial work like peeling potatoes or washing dishes. . . . In ...
مراجعه شود به wear down
affect ( an area or place ) swiftly and widely. "the rebellion had swept through all four of the country's provinces" در مواردی خاص به معنای "تأثیرگ ...
دیدم یه نفر اون اول نوشته گوگل سازنده پرکاربردترین سیستم عامل موبایل جهان اندروید. برادر من در مورد چیزی که اطلاعاتی نداری یا اطلاعات کافی نداری نظر ...
مسخره
رجوع شود به hurtle
رجوع شود به revenant بازگشته ( از مرگ )
در طراحی گرافیکی و سه بعدی به معنای مجموعه ای از رئوس، وجه ها و نقاط گفته میشود که یک شکل را تشکیل میدهند، بعبارت ساده تر میتوان گفت به هر شکل سه بُع ...
جمع delegate / مراجعه شود به delegate
fashionably attractive and impressive knowing and clever تأثیرگذار هوشمندانه
Explosive Ordnance Disposal
a penis, especially when erect ( typically used with reference to male potency or dominance ) .
manipulate ( someone ) by psychological means into doubting their own sanity بازی دادنِ روح و روانِ یک شخص بطوری که به عقلانیت خودش شک کند
رجوع شود به maraud غارتگر، دزد، چپاولگر
well - formed formula [در منطق گزاره ای و استنتاجی] فرمول یا گزاره یِ خوش فرم یا ساده شده، گزاره ای که با حروف و نمادهای منطق گزاره ای نشان داده میشود
حقه بازی
تماس گرفتن با یک شخص : get ahold of someone دسترسی به یک چیز : get ahold of something
تکلیف ( منظور تکلیف مثل مشق هست )
Political Science علم سیاست ، علمی سیاسی
بی سکان، بدون هادی ( رجوع شود به rudder )
a member of an elite force within the US Navy, specializing in guerrilla warfare and counter - insurgency ( آمریکا ) میشه گفت افسر نیرویِ دریایی
Ostentatious dress or behaviour employed by a man in an attempt to impress women میشه گفت خودنمایی
irritable تندمزاج، بدخلق، بد اخلاق
پر انتهایی تیرِ تیر و کمان
مشکل کوچک
سه تار ( آلت موسیقی )
رجوع شود به meditate
سفرِ رفت و برگشتی به یک مکان ( خصوصاً زمانی که مسیر رفت و برگشت یکسان نباشد )
In Central European folklore, Krampus is a horned, anthropomorphic figure described as "half - goat, half - demon", who, during the Christmas season, ...
اصطلاحی برای اشاره به شخصی که بدلیل سرگرمِ چیزی مثل موبایل بودن حواسش در حال رانندگی یا راه رفتن پرته، حواس پرت مثال: Don't drive intexticated گوشی ب ...
نامی دیگر برای اودین، خدایی در افسانه هایِ نروژی که بالاتر از بقیه خدایان است
رجوع شود به snivel ، میتوان گفت دماغو
حقه بازانه، زیرکانه
the length of time for which an item remains usable, fit for consumption, or saleable مدت مصرف، تاریخ انقضا
be the most remarkable or foolish of its kind شاخص ترین یا احمقانه ترین از گونه یِ خود بودن
کتابخانه ( شکلی خام از کلمه library )
البته فتح کردن معنای دقیقی برای این کلمه نیست و به کار بردنش توصیه نمیشه : )
غلبه کردن یا تحت کنترل درآوردن غلبه کردن یا تحت کنترل درآوردنِ یک کشور یا مَردمش با زور میشه گفت فتح کردن
خبردار شدن
Technical Engineering
رقابت ها
mentally prepare ( oneself ) to do or face something difficult آماده سازیِ ذهنی و روحی برایِ رویارویی با یه چیز سخت میشه یه جورایی گفت تسلی خاطر دادن ...