غزال سرخ - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

whole story: به نقل از میریام ـ وبستر all the f ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

news bureau: A news bureau is an office for gath ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

news bureau chief: . The person in charge of a news bu ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

uncaring: بی اعتنا به نقل از هزاره: بی عاطفه، ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

come from the top: make by the most important managers ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go from bad to worse: If a situation goes from bad to wor ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

out of the norm: It can mean "unusual" or "not norma ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be down to: 1. . ( be attributable to ( a part ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in cash: نقدی پول نقد نقداً

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in cash: نقدی پول نقد نقداً

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on the decline: به نقل از میریام وبستر: : becoming ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on the decline: به نقل از میریام وبستر: : becoming ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make a call: To make the call means to make a de ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

try and do something: به نقل از دیکشنری دات کام https://w ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on the front foot: پیشدستی [کردن] پیشقدم [شدن] outman ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do not have to: . If you do not have to do somethin ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

battle creek: بتل کریک توضیح در ویکیپدیای فارسی: ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

trigger a crisis: عامل بحران شدن موجب بحران شدن مایه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

crises: بحران ها جمعِ crisis

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

by training: When you say that you are a lawyer, ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

by training: When you say that you are a lawyer, ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in the spotlight: Someone or something that is in the ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in the spotlight: Someone or something that is in the ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

coin a phrase: ضرب کردن یک اصطلاح ( ترجمه به نظر ت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on the ground: in a place where real, practical wo ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

out of ordinary: unusual, different, or strange : no ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out of ordinary: unusual, different, or strange : no ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be into: Be interested in or involved with. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give an interview: [با خبرنگاران] مصاحبه انجام دادن مص ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make news: To garner attention and be the topi ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make news: To garner attention and be the topi ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come in: [پول] دریافت کردن به نقل از کالینز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blunt: صاف و پوست کنده رک و صریح صاف و صری ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

the hard way: به نقل از هزاره: با زحمت بسیار با ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

learn the hard way: به بهای گزاف آموختن به قیمت گزاف آم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

learn the hard way: به بهای سنگینی آموختن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

course of time: دوره ی زمانی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stand down: withdraw or resign from a position ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fast enough: 1. ( literal speed ) not able to do ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hit the fan: hit the fan ( third - person singul ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unloved: به نقل از هزاره: مطرود رانده شده مح ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

resting place: گورستان گور قبر آرامگاه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

resting place: گورستان گور قبر آرامگاه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

last resting place: گور قبر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

push aside: to decide to forget about or ignore ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

and everything: used to refer vaguely to other thin ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

and everything: used to refer vaguely to other thin ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be designed to do something: مک میلیان: to be intended for a par ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

burned into one's mind: be impossible for someone to forget ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

burned into one's mind: be impossible for someone to forget ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

be in touch with: ارتباط داشتن با تماس داشتن با رابطه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be in touch with: ارتباط داشتن با تماس داشتن با رابطه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go against: برخلاف چیزی بودن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

scrapheap: انبار ضایعات

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scrapheap: انبار ضایعات

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the making of: میریام ـ وبستر: the cause of one's ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the making of: میریام ـ وبستر: the cause of one's ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

eye catcher: نظرگیر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put one on feet: . get someone back to normal, finan ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in tatters: به نقل از هزاره: لت و پار ژنده درب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spell the end: lead to end [چیزی را] به پایان سوق ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spell the end: lead to end [چیزی را] به پایان سوق ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

break the case: به نقل از هزاره: [پلیس] قضیه را کشف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

analgesic: آرامبخش

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cub reporter: به نقل از هزاره: خبرنگار کم تجربه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cub reporter: به نقل از هزاره: خبرنگار کم تجربه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ring up: به نقل از هزاره: 1 - [مبلغ و غیره] ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ring up: به نقل از هزاره: 1 - [مبلغ و غیره] ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cyanide: سیانور

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lace something with something: به نقل از هزاره: [غذا، نوشیدنی و غی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

popinjay: به نقل از هزاره: [کهنه، به قصد طعنه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

counterculture: ضدفرهنگ قاعده شکن عرف شکن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

counterculture: ضدفرهنگ قاعده شکن عرف شکن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

war room: اتاق جنگ اتاق تصمیم گیری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in the heat of: در کورانِ به نقل از هزاره: در اوج ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sure as hell: به نقل از: The Free Dictionary cert ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sure as hell: به نقل از: The Free Dictionary cert ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go the extra mile: . to make an extra effort . try v ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be hailed as: به نقل از هزاره: بزرگ داشتن به عنوا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be hailed as: به نقل از هزاره: بزرگ داشتن به عنوا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pioneer: به نقل از هزاره: 1 - پیشاهنگ، پیشرو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

around the clock: تمام وقت فول تایم بیست و چهارساعته ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pop open: به نقل از میریام وبستر: to open su ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grow in: . grow in ( something ) to begin to ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grow in: . grow in ( something ) to begin to ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

strike gold: be very successful in an undertakin ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prior art: دانش پیشین در این باره توضیحات به ف ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

identify as: مک میلیان دیکشنری: to say that you ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

identify as: مک میلیان دیکشنری: to say that you ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

avid fan: very keen; enthusiastic. an avid re ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the thing with something is that: مسأله درباره . . . این است که قضیه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

move with the times: . keep abreast of current thinking ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

move with the times: . keep abreast of current thinking ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

iconic: very famous or popular, especially ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

good life: به نقل از هزاره: زندگی پروپیمان زند ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

act as: به منزله ی . . . بودن در حکمِ . . . ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

unique to: به نقل از هزاره: مخصوصٍ خاصِ ویژه ی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

unique to: به نقل از هزاره: مخصوصٍ خاصِ ویژه ی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

for a long time: مدت ها

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

for a long time: مدت ها

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to give you and idea: . to give you an idea" means "to te ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dedicated: به نقل از هزاره: 1. متعهد، دلسوز، پ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

combined effort: A combined effort is made by two or ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

combined effort: A combined effort is made by two or ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in no large part: not mostly

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reflect on: به نقل از کمبریج: to affect other p ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

remarkably: به نقل از هزاره: 1 - جالب اینکه، شگ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

income support: به نقل از هزاره: مددِ معاش [در بریت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shop floor: به نقل از هزاره: 1 - کارگاه، سالن ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

quintessential: به نقل از هزاره: نمونه، ناب، اصیل

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

repeat a class: stay down; to fail; stay back مردود ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to this day: up until and including the present ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to this day: up until and including the present ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nothing else: نه چیز دیگری ولاغیر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nothing else: نه چیز دیگری ولاغیر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as possible: تا حد ممکن حتی الامکان حتی المقدور

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cosmopolitan: چندملیتی چندفرهنگی جهان شهری به نق ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bend over backward: همه ی تلاش را کردن نهایت تلاش را کر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bend over backward: همه ی تلاش را کردن نهایت تلاش را کر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

operational: اجرایی عملیاتی عملی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

provisions: مایحتاج

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pace: به نقل از هزاره: 1 - قدم، گام 2 - [ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hawberry: به نقل از ویکیپدیای انگلیسی: Cratae ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

press statement: A prepared publicity or news announ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

prone to: به نقل از هزاره: مستعدِ آماده ی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prone: به نقل از هزاره: دمر، دمرو prone t ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stand for parliament: نامزدِ نمایندگی مجلس شدن نامزد انتخ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in evidence: در معرض دید مورد توجه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be in evidence: به نقل از هزاره: دیده شدن در در انظ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have one's crosses to bear: . To have a difficult responsibilit ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

room for manoeuvre: به نقل از کمبریج: the opportunity t ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

still to come: به نقل از کالینزدیکشنری: When you r ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

yet to come: Is yet to come=has not come yet, b ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

yet to come: Is yet to come=has not come yet, b ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

great grandfather: جد بزرگ پدرجد جد اعلا

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

represent a threat: pose a risk be dangerous be a thre ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

with this: When this happened; hereupon, after ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

behind the scenes: 1. out of sight of the public at a ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lend a hand: دست یاری رساندن کمک کردن یاری رساند ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tender age: خردسالی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

serious illness: به نقل از هزاره: بیماری سخت بیماری ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep someone posted: if you keep someone posted, you inf ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

grave danger: خطر جدی خطر اساسی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grave danger: خطر جدی خطر اساسی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

try one's best: نهایت تلاش خود را کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

try one's best: نهایت تلاش خود را کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

high horse: رفتار متکبرانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make one's blood run cold: حسابی ترساندن به نقل از هزاره: به ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

heart failure: به نقل از هزاره: سکته قلبی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

properly: مبادی آداب

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in rapid succession: به نقل از هزاره: پشت سر هم پی درپی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in rapid succession: به نقل از هزاره: پشت سر هم پی درپی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in succession: به نقل از هزاره: پشت سر هم پی درپی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in succession: به نقل از هزاره: پشت سر هم پی درپی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in quick succession: به نقل از هزاره: پشت سر هم پی درپی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in quick succession: به نقل از هزاره: پشت سر هم پی درپی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fly open: come open suddenly مثال: the doors ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

earn a living: امرار معاش کردن از طریقِ گذراندن زن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thousands upon thousands: هزاران هزار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thousands on thousands: هزاران هزار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make an impression: تاثیر گذاشتن make a deep impressio ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

joyful: به نقل از هزاره: 1 - [شخص] شاد، خوش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

oasis: a fertile spot in a desert, where w ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to one's name: belonging to one مثال: . I haven't ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bread crust: نان خشک

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

invite someone round: to ask somebody to come to your hom ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

invite over: to ask somebody to come to your hom ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

invite someone around: If you invite somebody around, you ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lifetime: زمان حیات [در] طولِ عمر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

despite the fact that: با وجود این که با وجود این واقعیت ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

despite the fact that: با وجود این که با وجود این واقعیت ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be taken by surprise: To be happened upon when one is not ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

patriarch: به نقل از هزاره: 1 - رئیس قبیله، پد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

all through the night: در سراسر شب در طول شب در کل شب در ه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

all through: در سراسرِ [شب، روز، سال، . . . ] در ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

serbo croatian: زبان صربی کرواتی [به نقل از ویکیپد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mass demonstration: تظاهرات گسترده تظاهرات مردمی تظاهرا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

figurehead: رهبر نمادین رهبر تشریفاتی به نقل ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

figurehead: رهبر نمادین رهبر تشریفاتی به نقل ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

incumbent government: The incumbent government is the gov ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

suffer with something: به نقل از Oxford Learners Dictionar ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

surveill: keep ( a person or place ) under su ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

surveill: keep ( a person or place ) under su ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

just like that: به نقل از هزاره: یکدفعه ناگهان بی م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fellow citizen: به نقل از هزاره: همشهری

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fellow countryman: به نقل از هزاره: هم میهن، هموطن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fellow countryman: به نقل از هزاره: هم میهن، هموطن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

doable: قابلِ انجام انجام شدنی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take hold of: به نقل از هزاره: 1 - چیزی را گرفتن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

catch hold of: به نقل از هزاره: 1 - چیزی را گرفتن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lay hold of: به نقل از هزاره: 1 - چیزی را گرفتن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

seize hold of: به نقل از هزاره: 1 - چیزی را گرفتن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

this and that: فلان و بهمان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

this and that: فلان و بهمان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mediator: میانجی واسطه آشتی دهنده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

against all odds: به نقل از هزاره: علیرغم تمام مخالف ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

heroism: به نقل از هزاره: قهرمانی رشادت دلاو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

heroism: به نقل از هزاره: قهرمانی رشادت دلاو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the turn of the year: the time around the end of one cent ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the turn of the millennium: the time around the end of one mill ...

١ سال پیش

مدال‌های غزال سرخ