غزال سرخ

حتی المقدور می کوشم منبعِ معادل های پیشنهادی را چه از فرهنگ های انگلیسی به فارسی و از چه از فرهنگ های انگلیسی به انگلیسی ذکر کنم تا هم حقوق مؤلفان و ناشران پاس داشته شود، هم مخاطبان از جهت صحت و درستی معادل ها مطمئن باشند. در مواردی که هیچ منبعی قید شده، صرفاً از دانش و ذوق و طبعِ شخصی خود استفاده کرده ام.
نیم نگاهی هم به ضبطِ فارسیِ اسامی خاص انگلیسی دارم تا به این ترتیب، دیکشنری آنلاین کم و کسری نداشته باشد و بیش از پیش دستیار و کمک حالِ مترجمان باشد.
رویایم این است که مترجمان کاردرست و کارکشته هم به آبادیس بپیوندند و معادل های پیشنهادی خود را اینجا به اشتراک بگذارند.
فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده
all around١٦:٤٥ - ١٣٩٩/٠٨/٠٨به نقل از هزاره: 1. از همه جهت، از هر جهت 2. برای همه کس، برای همهگزارش
25 | 0
charnel house٢٢:٠٩ - ١٣٩٩/٠٧/٢٩به نقل از هزاره: ( برای جسد مرده، استخوان مرده ) دخمه، سرداب، استودانگزارش
9 | 1
charnel٢٢:٠٦ - ١٣٩٩/٠٧/٢٩به نقل از هزاره: ( برای جسد مرده، استخوان مرده ) دخمه، سرداب، استودانگزارش
7 | 1
be fitted with somethingbe٠٢:٣٦ - ١٣٩٩/٠٧/٢٧به نقل از Longman Dictionary of Contemporary English: to have or include something as a permanent part مثال: Is your car fitted with an alarm داشتن ... گزارش
9 | 1
implode٢٠:٥٧ - ١٣٩٩/٠٧/٢٦به نقل از هزاره: 1. از درون مفجر شدن، ( در خود ) منفجر شدن، ( به درون ) ترکیدن، به درون متلاشی شدن، [تشکیلات، نظام و غیره] فرو ریختن، متلاشی شدن 2. [ ... گزارش
23 | 1
amount to٢٠:٣٠ - ١٣٩٩/٠٧/٢٦به نقل از هزاره: 1. [ارقام، اعداد] بالغ شدن بر، سر زدن به، رسیدن به 2. برابر بودن با، هم ارز بودن با، همسنگ ِ . . . . بودنگزارش
14 | 1
urban fabric٢٠:٠٤ - ١٣٩٩/٠٧/٢٦به نقل از https://www. tudelft. nl Urban fabric refers to the physical urban environment ( elements, materials, form, scales, density and networks ) ... گزارش
5 | 1
be plagued by١٦:٢١ - ١٣٩٩/٠٧/٢٦به نقل از هزاره: به. . . مبتلا بودن دچارِ . . . بودن از. . . رنج بردن گرفتارِ . . . بودنگزارش
5 | 1
be plagued with١٦:٢٠ - ١٣٩٩/٠٧/٢٦به نقل از هزاره: به. . . مبتلا بودن دچارِ . . . بودن از. . . رنج بردن گرفتارِ . . . بودنگزارش
12 | 1
rise and fall٠٠:٣٣ - ١٣٩٩/٠٧/٢٦فراز و فرود افت و خیز ظهور و سقوط برآمد و فروکش اوج و حضیض فراز و نشیب گزارش
25 | 1
output٢٣:٣٩ - ١٣٩٩/٠٧/٢٥به نقل از هزاره: 1. محصول، تولید، حاصل؛ بازده، میزان تولید 2. ( برق، کامپیوتر و غیره ) خروجی، برون دادگزارش
18 | 1
to the backbone١٣:٣٩ - ١٣٩٩/٠٧/٢٤به نقل از thefreedictionary: Through and through; thoroughly; in every manner or respect مثال : !The fellow is stubborn to the backbone; he won't ev ... گزارش
7 | 1
backbone١٣:٣٦ - ١٣٩٩/٠٧/٢٤به نقل از هزاره: 1. ( کالبدشناسی ) ستون فقرات، تیره ی پشت؛ ( مجازی ) ستون ( فقرات ) ، استخوان بندی، مایه ی استواری 2. ( مجازی ) بنیه، توان، استواری، ... گزارش
7 | 1
give of oneself١٢:٥٧ - ١٣٩٩/٠٧/٢٤به نقل از:thefreedictionary To dedicate or devote oneself or something to some cause or goal مثال ها: . I'm impressed that the CEO gave of his mill ... گزارش
12 | 1
chicken farm٠١:١٢ - ١٣٩٩/٠٧/٢٤به نقل از thefreedictionary: chicken farm - farm where chickens are raised for sale مرغداریگزارش
2 | 1
parry٢٢:٢٩ - ١٣٩٩/٠٧/٢٣علاوه بر معادل های قیدشده در بالا _____________________________________________ پری [نام خانوادگی] مثال: هیوبرت پَری Hubert Parryگزارش
0 | 1
table crap٢١:٤٦ - ١٣٩٩/٠٧/٢٣به نقل از Wiktionary: table scrap ( plural table scraps ) The remaining meagre portion of a meal. ( idiomatic ) Meagre remnants of anything ته ماند ... گزارش
2 | 1
make sure٢١:٠٠ - ١٣٩٩/٠٧/٢٣به نقل از هزاره: 1. مطمئن شدن ( از /که ) ، خاطرجمع شدن ( از/که ) ، اطمینان حاصل کردن ( از/که ) 2. کاری کردن کهگزارش
44 | 1
be to do something٢٠:٤١ - ١٣٩٩/٠٧/٢٣به نقل از هزاره: قرار بودن قصد داشتن مثال از هزاره: They are to be married آنها قرار است/قصد دارند ازدواج کنند.گزارش
32 | 1