غزال سرخ

غزال سرخ تلاش می کنم از امکانی که سایت آبادیس فراهم کرده استفاده کنم تا در کنار دیگر دوستان، دیکشنری آنلاینِ هرچه گسترده تر و جامع تری به وجود بیاید.
حتی المقدور می کوشم منبعِ معادل های پیشنهادی را چه از فرهنگ های انگلیسی به فارسی و از چه از فرهنگ های انگلیسی به انگلیسی ذکر کنم تا هم حقوق مؤلفان و ناشران پاس داشته شود، هم مخاطبان از جهت صحت و درستی معادل ها مطمئن باشند. در مواردی که هیچ منبعی قید شده، صرفاً از دانش و ذوق و طبعِ شخصی خود استفاده کرده ام.
نیم نگاهی هم به ضبطِ فارسیِ اسامی خاص انگلیسی دارم تا به این ترتیب، دیکشنری آنلاین کم و کسری نداشته باشد و بیش از پیش دستیار و کمک حالِ مترجمان باشد.
رویایم این است که مترجمان کاردرست و کارکشته هم به آبادیس بپیوندند و معادل های پیشنهادی خود را اینجا به اشتراک بگذارند.

فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده



more or less٢٢:٣١ - ١٣٩٩/٠٨/١٣به نقل از هزاره: 1. تقریباً، کمابیش، بفهمی نفهمی 2. حدوداً، تقریباً، به تخمینگزارش
14 | 1
as such٢٢:٠٩ - ١٣٩٩/٠٨/١٣به نقل از هزاره: به معنای دقیق کلمهگزارش
23 | 0
push at the edge of possible٢٠:٠٩ - ١٣٩٩/٠٨/١٣به نقل از wordreference: try to go beyond the confines/boundaries/edge of what is possible مثال: Working at the elite level in motorsport, we push at ... گزارش
2 | 0
one off١٦:٥٧ - ١٣٩٩/٠٨/١٣تکرارنشدنی منحصر به فرد [در متون ادبی] عدیم النظیر بی همتا بی مثال بی مانند به نقل از هزاره: استثنا ( چیزِ ) استثنایی، ( چیزِ ) اتفاقی، گزارش
23 | 0
piece of work١٦:٣٨ - ١٣٩٩/٠٨/١٣به نقل از Wiktionary : . piece of work ( plural pieces of work ) A product or manufactured article, especially an item of art or craft اثر هنریگزارش
2 | 1
be in demand١٥:٢٠ - ١٣٩٩/٠٨/١٣به نقل از مک میلان دیکشنری: to be wanted by a lot of people مثال: . Our software is in demand all over the world به نقل از هزاره: خواهان داشتن، خری ... گزارش
5 | 0
in demand١٥:١٨ - ١٣٩٩/٠٨/١٣ خواهان خریدار طالبگزارش
12 | 0
high necked١٤:٢٣ - ١٣٩٩/٠٨/١٣به نقل از هزاره: [پیراهن] یقه بلندگزارش
5 | 0
high mindedness١٤:٢٢ - ١٣٩٩/٠٨/١٣به نقل از هزاره: بلندنظری مناعت طبع بزرگ منشیگزارش
2 | 0
high mindedly١٤:٢١ - ١٣٩٩/٠٨/١٣بلندنظرانه بزرگ منشانه به نقل از هزاره: با بلندنظری با مناعت با بزرگ منشیگزارش
2 | 0
high minded١٤:١٨ - ١٣٩٩/٠٨/١٣به نقل از هزاره: بلندنظر با مناعت طبع بزرگ منش با روحِ بزرگ معتقد به اصول اخلاقی [آرزو و غیره] عالی، متعالیگزارش
9 | 0
highly strung١٤:١٧ - ١٣٩٩/٠٨/١٣به نقل از هزاره: عصبی تندمزاج حساسگزارش
5 | 0
take the strain١٣:٥٣ - ١٣٩٩/٠٨/١٣به نقل از www. macmillandictionary. com . to do the difficult work, or to deal with the pressure, so that someone else does not have to مثال: . H ... گزارش
2 | 0
manoeuver١٣:٢٩ - ١٣٩٩/٠٨/١٣به نقل از هزاره: 1. ( نظامی، در جمع ) مانور، رزمایش، نمایش رزمی؛ مشق 2. ( مجازی ) مانور، حرکت ماهرانه؛ تمهید، نقشه، تدبیر، شگرد، ترفند؛ حیله 3. ( نظا ... گزارش
7 | 0
critical١٣:٢٣ - ١٣٩٩/٠٨/١٣به نقل از هزاره: 1. [وضعیت بیمار، وضع اجتماعی] بحرانی، حساس وخیم، خطرناک سخت، حاد 2. [نوشته، تحلیل، نسخه] انتقادی 3. [شخص، نگاه] نکته سنج، نقاد، خرده ... گزارش
51 | 1
no man's land١٨:٤٣ - ١٣٩٩/٠٨/١١به نقل از هزاره: 1. زمین موات 2. فاصله ی بین دو لشکر متخاصم 3. منطقه ی بی طرف 4. ( مجازی ) گم آبادگزارش
21 | 0
autobiographical١٧:٣١ - ١٣٩٩/٠٨/١١وصف الحالی حدیث نفسی خودزندگینامه ایگزارش
16 | 1
leave behind١٧:٠٠ - ١٣٩٩/٠٨/١١به نقل از هزاره: 1. نبردن، گذاشتن، باقی گذاشتن 2. ول کردن، ترک کردن، پشت سر گذاشتن 3. جا گذاشتن 4. جلو افتادن از، عقب گذاشتنگزارش
48 | 1
including١٦:١٦ - ١٣٩٩/٠٨/١١به نقل از هزاره: از جمله من جمله با که شاملِ . . . هم می شود شاملِگزارش
32 | 1
pneumatic drill١٥:٤٩ - ١٣٩٩/٠٨/١١به نقل از هزاره: مته ی بادیگزارش
5 | 0
possibility٠١:٤٨ - ١٣٩٩/٠٨/١١به نقل از هزاره: 1. امکان؛ احتمال؛ امر محتمل، امکان محتمل؛ امکان بالقوه 2. پیشامد، اتفاقگزارش
18 | 1
pristine٢٣:٣٦ - ١٣٩٩/٠٨/١٠به نقل از هزاره: 1. دست نخورده، سالم؛ تازه؛ بکر 2. قدیمی، اولیهگزارش
48 | 1
oblong٢٢:٥٠ - ١٣٩٩/٠٨/١٠به نقل از هزاره: اسم: مستطیل صفت: مستطیلی شکل، مستطیل، مستطیلیگزارش
7 | 1
take against١٨:٢٤ - ١٣٩٩/٠٨/١٠به نقل از هزاره: با. . . بد شدن ( کسی ) از . . . بدش آمدن با . . . چپ افتادنگزارش
16 | 0
welcoming١٥:٥٤ - ١٣٩٩/٠٨/١٠به نقل از هزاره: 1. [لبخند، رفتار] گرم، صمیمانه، محبت آمیز، دوستانه 2. [ساختمان، اتاق] مطبوع، دلپذیر، دلچسب، باروحگزارش
39 | 1
spontaneity١٤:٢٢ - ١٣٩٩/٠٨/١٠به نقل از هزاره: خودجوشی خودانگیختگی خودزایی صرافتِ طبعگزارش
21 | 1
translate into١٤:٠٢ - ١٣٩٩/٠٨/١٠به نقل از هزاره: [فکر، ایده] به صورتِ . . . درآوردن به. . . تبدیل کردنگزارش
14 | 1
serenity٠١:١٢ - ١٣٩٩/٠٨/١٠به نقل از هزاره: آرامش؛ سکوت؛ صفا؛ [آسمان] صافی، صاف بودنگزارش
18 | 0
at scale٢٢:٠٣ - ١٣٩٩/٠٨/٠٩A phrase that means at the required size to solve the problem. At scale typically refers to handling larger volumesگزارش
5 | 1
hands on٢١:٥٤ - ١٣٩٩/٠٨/٠٩به نقل از هزاره: [تجربه] عملیگزارش
39 | 0
patina١٨:٣٤ - ١٣٩٩/٠٨/٠٩پتینه کاریگزارش
0 | 0
patina١٨:٣١ - ١٣٩٩/٠٨/٠٩به نقل از هزاره: 1. زنگار 2. پوشش، لایه 3. ( روی چوب کهنه ) برقگزارش
5 | 0
push something to its limits٠١:٢٣ - ١٣٩٩/٠٨/٠٩To push something to its limits means to test it as far as it will go When you "push something to the limit", you make it work as hard as it can; of ... گزارش
5 | 1
unashamedly٠١:٢٥ - ١٣٩٩/٠٨/٠٩به نقل از هزاره: 1. با وقاحت، با بی شرمی، بی پروا، بدون پروا، وقیحانه 2. بی دغدغه، راحت، بدون خجالتگزارش
5 | 0
unashamed٠١:٢٤ - ١٣٩٩/٠٨/٠٩به نقل از هزاره: 1. بی شرمانه، بی خجالت، وقیحانه، بی پروا؛ بی پرده 2. بدون خجالت، راحت، بی دغدغهگزارش
7 | 0
push the limits٠١:٢٣ - ١٣٩٩/٠٨/٠٩To push something to its limits means to test it as far as it will go When you "push something to the limit", you make it work as hard as it can; of ... گزارش
7 | 1
obsessed with٠١:٠٦ - ١٣٩٩/٠٨/٠٩دلمشغولی اشتغال ذهنی مشغولیتگزارش
25 | 0
abby٠٠:٣٣ - ١٣٩٩/٠٨/٠٩Abby or Abbie is generally a nickname for the feminine given name Abigail, but can also be a given name in its own right [اسم زنانه] اَبیگزارش
5 | 0
inspiration٢٠:٢١ - ١٣٩٩/٠٨/٠٨به نقل از هزاره: 1. الهام 2. منبع الهام، الهامبخش 3. ( محاوره ) فکر خوب، فکر بکر 4. ( مذهب ) وحی 5. دم، شهیقگزارش
30 | 1
potts١٨:٣٩ - ١٣٩٩/٠٨/٠٨From Wikipedia, the free encyclopedia. Potts ( and Pott ) is a surname of English origin. The word potts refers to circular . hollows in the ground ... گزارش
0 | 0
timothy١٨:٣٧ - ١٣٩٩/٠٨/٠٨[اسم خاص مردانه] تیموتیگزارش
2 | 1
invitingly١٨:٣١ - ١٣٩٩/٠٨/٠٨به نقل از هزاره: به طور وسوسه انگیزی آنچنان . . . که آدم را وسوسه می کند به طور اغواگری گزارش
2 | 0
inviting١٨:٣٠ - ١٣٩٩/٠٨/٠٨به نقل از هزاره: وسوسه انگیز اغواگر ترغیب کننده جذابگزارش
16 | 1
sensual١٧:٢٨ - ١٣٩٩/٠٨/٠٨به نقل از هزاره: 1. جسمانی، جسمی؛ نفسانی 2. شهوانی، شهوت انگیز 3. [شخص] لذت جو؛ شهوی، شهوتران، شهوت پرست 4. لذت بخشگزارش
18 | 0
all but١٦:٤٢ - ١٣٩٩/٠٨/٠٨به نقل از هزاره: 1. تقریباً 2. به جزگزارش
18 | 1
for all١٦:٤٦ - ١٣٩٩/٠٨/٠٨به نقل از هزاره: با وجودِ با همه ی هر یک ازگزارش
7 | 0
not at all١٦:٤٨ - ١٣٩٩/٠٨/٠٨به نقل از هزاره: 1. ابداً، به هیچ وجه، به هیچ روی 2. ( در پاسخ تشکر ) قابل نبود، چیزی نیست، قابلی نداشت، خواهش می کنمگزارش
37 | 1
not all that١٦:٤٧ - ١٣٩٩/٠٨/٠٨به نقل از هزاره: نه چندانگزارش
0 | 0
and all١٦:٤٦ - ١٣٩٩/٠٨/٠٨به نقل از هزاره: و هرچیزِ دیگرگزارش
7 | 0
all around١٦:٤٥ - ١٣٩٩/٠٨/٠٨به نقل از هزاره: 1. از همه جهت، از هر جهت 2. برای همه کس، برای همهگزارش
25 | 0

فهرست جمله های ترجمه شده