غزال سرخ

حتی المقدور می کوشم منبعِ معادل های پیشنهادی را چه از فرهنگ های انگلیسی به فارسی و از چه از فرهنگ های انگلیسی به انگلیسی ذکر کنم تا هم حقوق مؤلفان و ناشران پاس داشته شود، هم مخاطبان از جهت صحت و درستی معادل ها مطمئن باشند. در مواردی که هیچ منبعی قید شده، صرفاً از دانش و ذوق و طبعِ شخصی خود استفاده کرده ام.
نیم نگاهی هم به ضبطِ فارسیِ اسامی خاص انگلیسی دارم تا به این ترتیب، دیکشنری آنلاین کم و کسری نداشته باشد و بیش از پیش دستیار و کمک حالِ مترجمان باشد.
رویایم این است که مترجمان کاردرست و کارکشته هم به آبادیس بپیوندند و معادل های پیشنهادی خود را اینجا به اشتراک بگذارند.
فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده
have bearing on١٢:١٤ - ١٣٩٩/٠٨/٢٣به نقل از MERRIAM - WEBSTER : : to affect or influence a decision —usually used in negative statements مثال: . Personal feelings had no bearing on o ... گزارش
21 | 0
go too far٠٣:٣٣ - ١٣٩٩/٠٨/٢٣exceed the limits of what is reasonable or acceptable زیاده روی کردن از حد و مرزهای پذیرفته شده فراتر رفتنگزارش
14 | 0
obviously٢٣:٤٢ - ١٣٩٩/٠٨/٢٢ به نقل از هزاره: آشکارا مسلماً معلوم است که روشن است که بدیهی است که واضح است کهگزارش
32 | 1
inspect٢١:٠٣ - ١٣٩٩/٠٨/٢٢به نقل از هزاره: [مدارک، چیزها و غیره] بازرسی کردن، وارسی کردن، کنترل کردن، بازدید کردن؛ [ماشین آلات و غیره] امتحان کردن، معاینه کردن، بازدید کردن، ... گزارش
18 | 1
inspection٢١:٠٣ - ١٣٩٩/٠٨/٢٢به نقل از هزاره: بازرسی وارسی بازدید کنترل معاینه امتحان سرکشی ( به )گزارش
25 | 0
come to life٢٠:٥٥ - ١٣٩٩/٠٨/٢٢به نقل از هزاره: به هوش آمدن حال کسی جا آمدن جان گرفتن دوباره جانی گرفتن از نو زنده شدنگزارش
16 | 0
bring to life٢٠:٥٤ - ١٣٩٩/٠٨/٢٢به نقل از هزاره: به هوش آوردن زندگی بخشیدن به جان دادن به زندگی دوباره ای بخشیدن بهگزارش
7 | 0
effectively١٨:٥٣ - ١٣٩٩/٠٨/٢٢به نقل از هزاره: 1. به طور مؤثری، به طرز کارایی، به طور ثمربخشی 2. در واقع، عملاً، در حقیقتگزارش
48 | 1
vast majority١٧:٠٨ - ١٣٩٩/٠٨/٢٢به نقل از لانگمن: used when you want to emphasize that something is true about almost all of a group of people or things مثال: The vast majority of ... گزارش
37 | 1
all the way١٩:٤٧ - ١٣٩٩/٠٨/٢١به نقل از هزاره: 1. تمام راه، تمام مسافت؛ تمام مدت، تمام وقت، یکریز 2. کاملاً، تماماًگزارش
21 | 1
be here to stay١٩:١٢ - ١٣٩٩/٠٨/٢١به نقل از آکسفورد: be permanent or widely accepted مثال: "the internet is here to stay" به شکل گسترده ای پذیرفته شدن قبول عام یافتن به نقل از هزاره ... گزارش
5 | 0
milk float١٨:٢٩ - ١٣٩٩/٠٨/٢١ماشین های توزیع شیر به نقل از هزاره: ( در بریتانیا ) وانتِ شیرگزارش
5 | 0
fly in the face of٠٢:٢٩ - ١٣٩٩/٠٨/٢١به نقل از آکسفورد: ( be openly at variance with ( what is usual or expected مثال: "a need to fly in the face of convention" به نقل از هزاره: 1. [قان ... گزارش
9 | 0
to say the least٠١:٤٧ - ١٣٩٩/٠٨/٢١به نقل از هزاره: بی اغراق حداقل چیزی که می شود ( درباره اش ) گفتگزارش
39 | 1
in that٠١:٢٣ - ١٣٩٩/٠٨/٢١به نقل از هزاره: به این معنی که از این حیث که به نقل از آکسفورد: for the reason that مثال: "I was fortunate in that I had friends"گزارش
16 | 0
it's that simple٠١:١٥ - ١٣٩٩/٠٨/٢١به نقل از:https://hinative. com It's that simple" indicates that whatever you were shown or told how to do is not very complicated or difficult" به ... گزارش
16 | 0
the state of art٢٢:١٧ - ١٣٩٩/٠٨/٢٠هنگام ویرایش، بارها با عبارت the state - of - the - art و ترجمهٔ نادرست آن ( وضعیت هنر ) روبه رو شده ام. این اصطلاح را زمانی به کار می برند که بخواهن ... گزارش
14 | 0
the state of the art٢٢:١٦ - ١٣٩٩/٠٨/٢٠هنگام ویرایش، بارها با عبارت the state - of - the - art و ترجمهٔ نادرست آن ( وضعیت هنر ) روبه رو شده ام. این اصطلاح را زمانی به کار می برند که بخواهن ... گزارش
9 | 0
the state of the art٢٢:١٤ - ١٣٩٩/٠٨/٢٠به نقل از ویکیپدیا: The state of the art refers to the highest level of general development, as of a device, technique, or scientific field achieved ... گزارش
5 | 0
a hell of a٢١:٥٧ - ١٣٩٩/٠٨/٢٠1 —used to make a statement more forcefulI:that was one hell of a good fight 2 : very good: She's a hell of a player 3. very bad or difficult" We've ... گزارش
14 | 0
go to the limit to do something٢١:٥٢ - ١٣٩٩/٠٨/٢٠به نقل از هزاره: حداکثر کوشش خود را برای . . . کردن نهایت سعی خود را کردن که. . . خود را به آب و آتش زدن کهگزارش
5 | 0
push to the limit٢١:٥٠ - ١٣٩٩/٠٨/٢٠When you "push something to the limit", you make it work as hard as it can; often you make it work so hard that it breaks down or wears out. He has w ... گزارش
16 | 1
inexplicable٠٠:٣٩ - ١٣٩٩/٠٨/١٩به نقل از هزاره: غیرقابل توضیح توضیح ناپذیر تبیین ناپذیر غیرقابل تبیین توجیه ناپذیر پیچیده بغرنج غیرقابل فهمگزارش
48 | 1
exorcism٢٣:٢٢ - ١٣٩٩/٠٨/١٨به نقل از هزاره: 1. جن گیری، عزایم خوانی، استعازه، زارگیری 2. عزایم، دعا، تعویذگزارش
14 | 1
last gasp٢٣:١٣ - ١٣٩٩/٠٨/١٨به نقل از آکسفورد: done at the last possible moment, typically in desperation مثال: "Wilson levelled with a last - gasp try" لحظه آخری آخرین لحظه آخر ... گزارش
9 | 0
nailed it١٩:٤٧ - ١٣٩٩/٠٨/١٨NAIL IT means "Achieve an Excellent Result". The term NAIL IT is used when something has been done perfectly. NAIL IT is "typically seen written in ... گزارش
12 | 1
there goes١٩:٢٥ - ١٣٩٩/٠٨/١٨به نقل از www. macmillandictionary. com : used for expressing disappointment that something has failed, has been lost, or has been destroyed مثال: . ... گزارش
12 | 0
storm out١٩:١٨ - ١٣٩٩/٠٨/١٨به نقل از هزاره: با داد و هوار بیرون رفتن با قهر و غضب خارج شدن مثل تیر از تفنگ دررفتنگزارش
21 | 1
storm off١٩:١٧ - ١٣٩٩/٠٨/١٨به نقل از The Free Dictionary: To leave angrily مثال ها: . When mom realized we weren't listening to her story, she stormed off . Don't just storm ... گزارش
34 | 0
go down the toilet١٨:٤٥ - ١٣٩٩/٠٨/١٨به نقل از The Free Dictionary: To fail; to be ruined or destroyed; to be squandered or wastefully discarded مثال ها: . My father's company is now go ... گزارش
5 | 0
stay current١٨:٢٣ - ١٣٩٩/٠٨/١٨به نقل از Merriam - Webster. com Dictionary to change as conditions change به روز بودن به روز ماندنگزارش
21 | 0
not give a pin for١٦:٤٦ - ١٣٩٩/٠٨/١٨به نقل از هزاره: پشیزی ارزش قائل نشدن برای هیچ اهمیتی ندادن بهگزارش
2 | 0
not care two pins for١٦:٤٧ - ١٣٩٩/٠٨/١٨به نقل از هزاره: پشیزی ارزش قائل نشدن برای هیچ اهمیتی ندادن بهگزارش
2 | 0
not give two pins for١٦:٤٧ - ١٣٩٩/٠٨/١٨به نقل از هزاره: پشیزی ارزش قائل نشدن برای هیچ اهمیتی ندادن بهگزارش
2 | 0
not care a pin for١٦:٤٦ - ١٣٩٩/٠٨/١٨به نقل از هزاره: پشیزی ارزش قائل نشدن برای هیچ اهمیتی ندادن بهگزارش
5 | 1