غزال سرخ

حتی المقدور می کوشم منبعِ معادل های پیشنهادی را چه از فرهنگ های انگلیسی به فارسی و از چه از فرهنگ های انگلیسی به انگلیسی ذکر کنم تا هم حقوق مؤلفان و ناشران پاس داشته شود، هم مخاطبان از جهت صحت و درستی معادل ها مطمئن باشند. در مواردی که هیچ منبعی قید شده، صرفاً از دانش و ذوق و طبعِ شخصی خود استفاده کرده ام.
نیم نگاهی هم به ضبطِ فارسیِ اسامی خاص انگلیسی دارم تا به این ترتیب، دیکشنری آنلاین کم و کسری نداشته باشد و بیش از پیش دستیار و کمک حالِ مترجمان باشد.
رویایم این است که مترجمان کاردرست و کارکشته هم به آبادیس بپیوندند و معادل های پیشنهادی خود را اینجا به اشتراک بگذارند.
فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده
compound٢٠:٣٦ - ١٣٩٩/٠٧/٢٣ادامه، به نقل از هزاره: 1. [محل سکونت و غیره] مجتمع، کوی 2. حیاط، محوطه گزارش
44 | 1
compound٢٠:٣٥ - ١٣٩٩/٠٧/٢٣به نقل از هزاره: 1. ( رسمی ) ترکیب کردن، ساختن، درست کردن؛ [مواد] آمیختن، مخلوط کردن 2. [دعوا، بدهی و غیره] مصالحه کردن سرِ، توافق کردن سرِ، کنار آمد ... گزارش
83 | 1
as a whole١٨:٣٢ - ١٣٩٩/٠٧/٢٣به نقل از هزاره: 1. به صورت کامل، به صورت یکپارچه 2. در کل، کلاً، همگی گزارش
28 | 1
may well١٨:١٨ - ١٣٩٩/٠٧/٢٣If you say that something may well happen, you mean that it is likely to happen: She may well not want to travel alone احتمالاً ممکن است احتمال دارد ... گزارش
30 | 0
put it in other way١٧:٥١ - ١٣٩٩/٠٧/٢٣به نقل از thefreedictionary . To rephrase something; to express something in a different way. This is a set phrase, so the verb is not conjugated م ... گزارش
0 | 0
to put it in other way١٧:٥١ - ١٣٩٩/٠٧/٢٣به نقل از thefreedictionary . To rephrase something; to express something in a different way. This is a set phrase, so the verb is not conjugated م ... گزارش
0 | 0
oecd١٧:٤٥ - ١٣٩٩/٠٧/٢٣سازمان همکاری و توسعهٔ اقتصادی ( انگلیسی: Organisation for Economic Co - operation and Development یا OECD ) سازمانی است بین المللی، دارای ۳۵ عضو، که ... گزارش
12 | 0
i would argue١٦:٢١ - ١٣٩٩/٠٧/٢٣به نقل از Stack Exchange Network: In general when a person say or write "I would argue" it means that the person thinks that what s/he says is true, ... گزارش
30 | 0
where something stands١٥:٥٠ - ١٣٩٩/٠٧/٢٣به نقل از Phrase Mix Where something "stands" means what its current situation or status is. We use this expression to talk about the . progress of ... گزارش
0 | 0
given١٥:٣٢ - ١٣٩٩/٠٧/٢٣به نقل از هزاره: 1. مُعین، مقرر، معلوم، موردِ تؤافق 2. مفروض، فرض شده 3. با در نظر گرفتنِ، با توجه بهگزارش
37 | 1
upper east side١٥:٢٤ - ١٣٩٩/٠٧/٢٣به نقل از ویکیپدیای فارسی: آپر ایست ساید ( بخش شرقی بالایی ) یکی از محلات معروف در منهتن نیویورک است. این محله بین سنترال پارک و ایست ریور واقع است. ... گزارش
9 | 0
enclave١٥:٢٢ - ١٣٩٩/٠٧/٢٣به نقل از هزاره: 1. ( جغرافی ) برون بوم، منطقه ی بسته، سرزمین محصور، قلمروی بسته 2. ( مجازی ) جزیرهگزارش
16 | 0
cheek by jowl١٥:١٨ - ١٣٩٩/٠٧/٢٣به نقل از هزاره: پهلوی هم بغل هم خودمانی به نقل از آکسفورد: close together مثال: "they lived cheek by jowl in a one - room flat"گزارش
7 | 0
inasmuch as٠٠:٢٢ - ١٣٩٩/٠٧/٢٣به نقل از هزاره: ( رسمی ) 1. چون که، از آنجا که، زیرا که 2. تا آنجا که، تا آنجایی کهگزارش
23 | 1
convinced٢٣:٤٦ - ١٣٩٩/٠٧/٢٢به نقل از هزاره: 1. مطمئن، خاطرجمع؛ متقاعد، مجاب 2. مؤمن، معتقد، باایمان، پروپاقرص، دوآتشهگزارش
80 | 1
lose one's senses٢٣:٢٨ - ١٣٩٩/٠٧/٢٢به نقل از هزاره: تعادل خود را از دست دادن اختیار خود را از دست دادن عقلِ خود را از دست دادنگزارش
2 | 1
complacently٢٣:٠٨ - ١٣٩٩/٠٧/٢٢به نقل از هزاره: خودبینانه خودخواهانه مغرورانه با خاطرجمعی با بی خیالیگزارش
7 | 1
complacent٢٣:٠٧ - ١٣٩٩/٠٧/٢٢به نقل از هزاره: 1. [رفتار] خودبینانه، خودخواهانه، مغرورانه، خودپسندانه؛ [شخص] ازخودراضی، خودبین، خودخواه، خودبین، غرّه 2. بامحبت، مهربان، حاضربه خدم ... گزارش
28 | 1
dangerously٢٣:٠١ - ١٣٩٩/٠٧/٢٢به طرز خطرناکی به شکل خطرناکی به گونه ی خطرناکی به نقل از هزاره: به طور خطرناکی به طرز مخاطره آمیزی به طور وخیمیگزارش
21 | 1
at the bottom of the pile٢٢:٣٤ - ١٣٩٩/٠٧/٢٢به نقل از MERRIAM - WEBSTER: in a low or very unimportant position مثال: The team finished the season at the bottom of the pile به نقل از هزاره: ... گزارش
2 | 1
at the top of the pile٢٢:٣١ - ١٣٩٩/٠٧/٢٢به نقل از MERRIAM - WEBSTER : : in a high or very important position مثال: With this promotion, he will be at the top of the pile به نقل از هزاره: ... گزارش
5 | 1
become effective٢٢:٠٠ - ١٣٩٩/٠٧/٢٢به نقل از هزاره: [قانون، مقررات] به موقعِ اجرا درآمدن، لازم الاجرا شدن [بلیت] معتبر شدن، اعتبار یافتنگزارش
5 | 1
effective٢١:٥٩ - ١٣٩٩/٠٧/٢٢به نقل از هزاره: 1. مؤثر، کارا، کارآمد، کارگر، کاری، اثربخش 2. گیرا، چشمگیر، خیره کننده، برجسته 3. واقعی، حقیقی، فعلی، موجود، حاضر، حی و حاضر 4. ( نظ ... گزارش
32 | 1
have a marginal effect on something٢٠:٠٧ - ١٣٩٩/٠٧/٢٢به نقل از هزاره: تأثیر کمی بر چیزی داشتنگزارش
2 | 1
marginal land٢٠:٠٥ - ١٣٩٩/٠٧/٢٢به نقل از هزاره: زمین نیمه بایر زمین نیمه کشاورزی زمین کم محصول گزارش
5 | 1