تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

یک واحد اندازه گیری از ظرفیت، معادل یک میلیون لیتر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

برخی از جفت کلمات رایج در انگلیسی که همیشه به یک ترتیب استفاده می شوند. این جفت کلمات معکوس ناپذیر، شبیه به همنشینی در زبان انگلیسی هستند. یادگیری ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

• یک ساختمان بلند و باریک • برج / قلعه • بالا رفتن یا رسیدن به یک ارتفاع زیاد • ( یک پرنده ) به ارتفاع زیاد اوج بگیرد، مخصوصاً ( از دسته شاهین ) تا ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به توضیحات puzzle feeder مراجعه شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اجسامی هستند که غذا را در خود نگه می دارند و باید به روش های مختلف دستکاری شوند تا این غذا آزاد شود. این وعده های غذایی به ماندگاری طولانی تر کمک می ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

بازگرداندن ( یک گونه جانوری یا گیاهی ) به زیستگاه سابق

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

• در زمان معینی در گذشته؛ ساخته شده یا به وجود آمده باشد. • برای مدت زمانی خاص یا از یک مدت زمان خاص وجود داشته باشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

• عنصری که باعث ایجاد علاقه و هیجان می شود. • جالب تر یا هیجان انگیزتر کردن • با ادویه طعم دار کردن • شیرینی پزی • نوعی حشیش مصنوعی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

• چیزی را به صورت رایگان به عنوان هدیه یا کمک اهدا کردن • چیزی که رایگان داده می شود ( اغلب برای اهداف تبلیغاتی ) • هویت واقعی کسی را آشکار کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

• در یک لحظه یا دوره ی خاص در گذشته که اتفاقی افتاده است ( به ویژه زمانی که وضعیت اکنون بسیار متفاوت است ) . • در دوره یا لحظه ی خاصی در گذشته که م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

• افزایش ویژگی ها، ظاهر و شخصیت ( فردی ) • راحت باشد برای یا قابل قبول باشد برای

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

• دوره آموزشی توسط یک معلم خصوصی به گروه کوچکی از افراد • شرح یا توضیح یک موضوع برای مطالعه ی شخصی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٤

• دورتر از مورد دیگری از نوع خودش در بُعد فاصله ( صفت ) • در یا آن سوی یا سمت دوردست از چیزی ( قید )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

• با وجود شرایط حاکم • بدون توجه یا در نظر گرفتن • بدون در نظر گرفتن مشکلات احتمالی • انجام کاری با وجود مشکلاتی که حتی می توانست باعث توقف شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

• زمان صرف کردن برای بهبود یا تولید چیزی • تحت تأثیر قرار دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

چیزی را صریح یا واضح در گفتار یا نوشتار بیان کردن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

1. انجام دادن یا برآورده کردن ( یک عمل، وظیفه یا عملکرد ) • انجام دادن کاری به نحو احسنت یا با یک استاندارد مشخص • رابطه جنسی موفق یا رضایت بخش با ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

"در" یا "به" یک منطقه یا مکانی که سرپوشیده یا محصور نیست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بدون تردید و تأمل صریح

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

خیلی وقت است که یک دیگر را ندیده ایم ( از زمانی که صحبت کرده ایم )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

خیلی وقت است که یک دیگر را ندیده ایم ( از زمانی که صحبت کرده ایم )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

با اشتیاق در انتظار ( چیزی ) بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

می خواهید کاری را انجام دهید یا چیزی را داشته باشید، حتی اگر می دانید ممکن است احمقانه یا اشتباه باشد.

پیشنهاد
١

رفتن و آوردن کسی یا چیزی از جایی که منتظر شما هستند یا برای تان گذاشته شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

• تولید یک نسخه ی مکتوبِ کامل یا رسمی از چیزی • افزایش ارزش اسمی سهام یا کالا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اتاقِ عملِ جراحی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

با موفقیت با مشکل یا احساسی، کنار آمدن یا کنترل کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٥

بیان احساسات، افکار یا ایده های شخص، به ویژه در نوشتن، هنر، موسیقی یا رقص

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تلاش برای به دست آوردن یا برنده شدن چیزی با شکست دادن یا ایجاد برتری بر دیگران.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

انجام کاری بدون نمایش احساس و نظر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

فهرستی از موارد مورد نیاز، کارهایی که باید انجام شوند یا نکاتی که باید در نظر گرفته شوند که به عنوان یادآوری استفاده می شوند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

نموداری که در آن اطلاعات به صورت بصری نمایش داده می شود و معمولاً ایده مرکزی در وسط قرار می گیرد و ایده های مرتبط، در اطراف آن چیده شده اند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

مجموعه ای از موارد موجود برای انتخاب انتخاب کالایی در یک مغازه، در بین کالاهای موجود

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

نقاشی شده توسط یک شخص، نه یک ماشین

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

برای تأکید بر این که چیزی باید در زمان خاصی یا قبل از آن اتفاق بیفتد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

چیزی که سپس پیش می آید موارد ذکر ( لیست ) شده در این جا ( معمولاً با کولون ( : ) برای فهرست کردن چیزها استفاده می شود )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

بازی یک تیم ورزشی در زمین خود - بازی خانگی یک تیم ورزشی ( به جای مسابقه در زمین تیم حریف )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

به تدریج بهتر و موفق تر شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

• ترک کردن ( بخصوص بخاطر مانع شدن دیگران ) • شروع به انجام دادن چیزی جدید یا پیشرفت کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

کوفته های تو پُرِ پیچیده شده در خمیرِ ورنیامده ی نازک، در غذاهای روسی است. همچنین به عنوان "قلب غذاهای روسی" نیز توصیف شده است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

یک غذای اسپانیایی شامل: برنج، زعفران، مرغ و غذاهای دریایی و. . . که در یک تابه ی کم عمقِ بزرگ سرو می شود.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

• حاوی مقدار زیادی خامه • شبیه رنگ کِرِم ( غلظت و رنگ )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

یک غذای ایتالیایی از برنج پخته شده در آبگوشت با موادی مانند سبزیجات و گوشت یا غذاهای دریایی.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

احساسِ پس از لمس چیزی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

یک غذای عربی ( مخلوط برنج ) است که معمولاً در تمام کشورهای شبه جزیره عربستان به عنوان یک غذای ملی در نظر گرفته می شود.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

صفت مقایسه ایِ spicy: تندتر، ادویه دارتر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

• بی اشتها کردن ، غیر اشتهاآور ، کور کردن اشتها ( غذایی که عطر جذابی ندارد و شما را به خوردن آن، وا نمی دارد ) • غیر جذاب و ناخوشایند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

مقاوم در برابر زنگ ( لکه ) و خوردگی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

اشتهاآور Br: appetising Us: appetizing

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

نوعی پاستا ( احتمالاً یکی از قدیمی ترین انواع آن ) ، متشکل از ورقه های پهن و مسطح که شامل مواد پُر کننده ای مانند: گوشت چرخ کرده، سس گوجه فرنگی، سبزی ...