پاسخهای البرز آزاد (١٩)
کوزهٔ سربسته اندر آب زفت از دل پر باد فوق آب رفت مولانا
کوزه سربسته اندر آب زفت از دل پرباد فوق آب رفت بادِ درویشی چو در باطن بود بر سر آب جهان ساکن بود مقصود از کوزه سربسته باطن و دل درویش است به شرطی که دهانِ دل را بسته نگاه دارد « پس دهان دل ببند و ...
در بیت "تو را با غیر میبینم، صدایم در نمیآید"، شاعر چه نوع احساسی را بیان میکند و چرا صدایش در نمیآید؟ تو را با غیر میبینم، صدایم در نمیآید دلم میسوزد و کاری ز دستم بر نمیآید
شاعر نوعی احساس سرخوردگی و ناامیدی رو بیان میکنه، غیر در اینجا به نوعی رقبای عشقی محسوب میشن و وقتی شاعر میبینه که معشوق به رقیب بیشتر تمایل داره دیگه شکایت چه حاصلی داره؟ همین میشه که شاعر ناامیدانه سکوت پیشه میکنه
بیت عاقبت بینست عقل از خاصیت نفس باشد کو نبیند عاقبت چگونه تضاد بین عقل و نفس را توضیح میدهد و مولانا چگونه عقل را به عنوان وسیلهای برای دیدن عاقبت معرفی میکند؟
بدون اینکه تعریف مولانا از عقل رو بررسی و شرح کنیم پاسخ این سوال امکان پذیر نیست، مولانا عقل رو دارای مراتبی جداگانه میدونه، عقلِ کل که خاص انبیا و اولیاست و عقل معاش یا عقل جزئی یا عقل تحصیلی که تع ...
ضربالمثل 'خشت اول چون نهد معمار کج، تا ثریا میرود دیوار کج' کنایه از چیه ؟
کنایه از اهمیت گامهای ابتدایی در آغازِ کارهاست. اگر کاری بدون فکر و مقدمه صحیح آغاز بشه در ادامه هم مداوم غلط اندر غلط خواهد شد. همون اصطلاح معروف که تو خیاطی میگن اول اندازه بگیر بعدش ببر.
در بیت "آن دو زلف کافر خود را بگو / کای یگانه اهل ایمان را مکش" چرا شاعر زلف معشوق را به "کافر" و مخاطب را به "اهل ایمان" تشبیه کرده است؟
کافر یعنی کافر به مذهب و آیین عشق، یعنی مراعات عاشقان رو نمیکنی و هیچ آداب و ترتیبی برای تو مهم نیست و بیمحابا دل میبری، چرا؟ چون نسبت به آیین عشق کافری، اگر به عشق ایمان داشتی مردمی و دلداری میکردی دلهای عاشقان رو. عاشقان هم طبعا اهل ایمانند، اگر به عشق کافر بودند که اصلا عاشق نمیشدند…
مفهوم کنایی "گفتا تو بندگی کن /او بنده پرور آید " چیست ؟
ابتدا ذکر این نکته مهمه که در بعضی از نسخهها به جای -او-، -کو- ضبط شده، گفتا تو بندگی کن-کو بندهپرور آید(که او بندهپرور خواهد آمد) الزامی نداره چندان الهی و آسمانی معنی کنیم بیت رو، کنایه ا ...
مفهوم "صورتی بر نیاید ز دست / که نقشش معلم ز بالا نبست" در ابیات مرا صورتی بر نیاید ز دست که نقشش معلم ز بالا نبست گرت صورت حال بد یا نکوست نگارندهٔ دست تقدیر، اوست به چه چیزی اشاره دارد؟
هر آفریدهای که امروز میبینیم پیش از آن که ما بهوجود بیاییم در علم خدا موجود بوده، یا به تعبیر کلامی اعیان ثابته، با عالم الست هم ارتباط دارد. و هر نقشی، چه خوب و چه بد، در تقدیر ما اینطور بو ...
در بیت جهان آفرینت گشایش دهاد که گر وی ببندد که داند گشاد شاعر به چه نکتهای درباره "جهان آفرین" و مفهوم گشایش و بسته شدن اشاره میکند؟
خداوندِ جهان آفرین تنها کسی است که میتواند گشایش و آسانیای در کار تو پدید آورد یا درهای بسته را به روی تو بگشاید مصرع دوم: اگر خداوند دری را ببندد یا نخواهد باز کند هیچ کس دیگر هم نمیتواند سبب گشایش آن شود گشایش و تمام امور جهان تنها در دست قدرت جهان آفرین است و قادر متعال اوست
این شعر هر شب شب قدر است اگر قدر بدانی کنایه از چیه ؟منظور شاعر چی بوده ؟
عارف یا فرد صاحبدل اگر کشف و شهودش پیوسته و بهم نزدیک بشه دیگه تنها شب قدر نیست که خودش رو به ملکوت نزدیکتر میبینه و اگر چشم دلش باز بشه اون زمان هر شبی براش به منزله شب قدر خواهد بود از نظر ادراکات غیبی و شهودات باطنی
در بیت زیر ، چگونه "رخ تازه صبح" به "روی مزار" تشبیه شده و این تشبیه چه پیامی دارد؟ پیش چشمی که دل زنده شب را دریافت چون گل روی مزارست رخ تازه صبح
شاید بشه گفت چشم و دلی که متوجه بشه شب برای راز و نیاز و کشف و مکاشفه چقدر ضروری و مهمه(مثل شبهای قدر) با صبح شدن ناراحت میشه که چرا اون وصالِ حقیقت و راز و نیاز ادامه پیدا نکرده و شب تموم شده و مثل دیدن گل روی سنگ قبر ناراحت میشه از رسیدن صبح و تمام شدن شب
خواجهتاشانیم اما تیشهات میشکافد شاخ را در بیشهات ✏ «مولوی»
تاش در حقیقت پسوندی برای اشتراک در چیزی هست، خواجهتاش یعنی دو خدمتگزاری که سرور و خواجه اونها یک نفر باشه، مثل خیلتاش که در تاریخ بیهقی اومده، یعنی دو سربازی که متعلق به یک خیل یا قوم و گروه باشند تاش در حقیقت همون -تا- و -لنگه- و -مثل- هست
منظور از "اَغیار " چه کسانی هستند ؟ تو با اَغیار پیش چشم من مِی در سبو کردی من از بیم شماتت گریه پنهان در گلو کردم
اغیار جمع واژهٔ غیر هست، یعنی افراد بیگانه و ناآشنا. درینجا منظور شهریار اینه که خوشی و شادی خودت رو با افراد بیگانه(غیر از من)شریک شدی ولی من رو غریبه دونستی و به حساب نیاوردی
حافظ چه نالی گر وصل خواهی خون بایدت خورد درگاه و بیگاه لطفاً معنی این بیت ؟ درگاه و بیگاه؟
درگاه و بیگاه، گاه پسوندیه که برای زمان و هم مکان استفاده میشه، دانشگاه:محل دانش و صبحگاه: زمان صبح بیگاه منظور زمانِ دیر یا دیروقت هست، در معنی این بیت میشه گفت باید وقت و بیوقت خون دل خورد، روز و شب فرقی نمیکنه، در تمام احوال عاشق باید خون دل بخوره و متوجه معشوق باشه اگر تمنای وصال داره «در غم ما روزها بیگاه شد» مولانا
صدر المتالهین، ملاصدرا
معنی واژه ی رایج در سخنرانی و .... "علی العموم" چیه ؟
به صورت عمومی، عموما
"محرمی خود دیگرست" در این بیت یعنی چی؟ پس زبان محرمی خود دیگرست همدلی از همزبانی بهترست
خالی از لطف نیست اگر کاملِ قصه رو در مثنوی بخونید ولی درینجا مولانا میخواد بگه صرفِ هم زبان بودن یا خویش و پیوندی داشتن باعث همدل بودن و احساس نزدیکی نمیشه، به عبارت دیگه دل و یکی بودن دلها برای نزدیکی رو خیلی مهمتر میدونه تا نسبتهای خویشاوندی یا اجتماعی و … نزدیک بودن دلهاست که مهمه
معنی این شعر چیه
گُل در خاک کاشته میشه و وقتی آبیاری بشه زمین حالت گل آلود پیدا میکنه ولی گُل آب مورد نیاز برای رشد رو از همین طریق تامین میکنه و خب به اصطلاح شاعر میخواد بگه گلی به این زیبایی و لطافت و سربلندی به ناچار برای چارهگشایی و بقا سر و کارش به گِل میافته همونطور که افراد عاقل هم کارشون بعضی از اوقات به دیوانگان و بیخردان میافته و به ناچار گرفتار اونها میشن و به چاره جویی میافتن
"کهترست" در این بیت یعنی چی؟ گفت ای شه یک هنر کان کهترست باز گویم گفتِ کوته بهترست
باید بدانیم که هنر در متون ادب فارسی به معنای امروزی «art» نبوده و مقصود از هنر ، فضل و برتریست، و هنرمند در متون کهن اغلب فردِ فاضل و خردمند است، اینجا هم «کهتر» یعنی کمترین ، خردترین ، کوچکترین، در ...
بیت نکشیدیم شرابی به رخ تازه صبح سینه ای چاک نکردیم به اندازه صبح به چه نکتهای اشاره دارد و چه ارتباطی با مفهوم صبح دارد؟
شراب نوشی به هنگام طلوع آفتاب و ابتدای صبح، یا در اصطلاح -صبوحی نوشیدن- رسمی متداول و دیرآشنا بوده، حضرت سعدی:«تا خلوتیان سحر از خواب درآیند مستان صبوحی به مناجات برآرید» حضرت حافظ:«تا کی می ...