تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

برخلاف

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

آزار دادن یا عصبانی کردن کسی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

رد کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

دخالت کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

دخالت کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

به طور مستقیم از کسی شنیدن، با حرف زدن نه نوشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

راز نگهدار بودن، به کسی نگفتن راز

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

راز نگهدار بودن، به کسی نگفتن راز

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

گفتن اینکه چیزی رو باور دارید یا ازش حمایت می کنید ولی انجام ندادن هیچ کاری برای حمایت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

خیلی مشتاق بودن برای شنیدن چیزی

پیشنهاد
٤

گوش نکردن یا توجه نکردن ، فورا فراموش کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

پاسخ دادن به شرایط همون موقع که اتفاق افتاده ، جلوتر تصمیم گیری نکردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

در خیال کسی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

یک اتفاق یا شرایطی که به طور پیش بینی نشده ازش چیزی یاد میگیری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

باعث شد برای اولین بار بفهمم که ، فهمیدن حقیقت چیزی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

هیچ واکنشی ندادن ، تعجب خود را نشان ندادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

هیچ واکنشی ندادن ، تعجب خود را نشان ندادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

not bat an eye هیچ واکنشی ندادن ، تعجب خود را نشان ندادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

هیچ واکنشی ندادن ، تعجب خود را نشان ندادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

در یک چشم بهم زدن ، خیلی سریع ، در زمان خیلی کمی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

خوب کار نکردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

شروع کردن به خراب شدن و بد شدن بخاطر اینکه قدیمی هست

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

نگاه سریع کردن به چیزی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

سوپرایز و شوکه کردن مردم My best friend's pink hair definitely raised a few eyebrows at our very strict school. موهای صورتی بهترین دوستم در مدرسه جد ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

موافق بودن با یکدیگر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

آگاه بودن نسبت به همه مشکلات که ممکن وجود داشته باشه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

نتونی نگاه کردن بهش رو متوقف کنی به خاطر اینکه خیلی زیبا یا جالبه

پیشنهاد
٠

نمی تونست چیزی رو که می بینه باور کنه

پیشنهاد
٢

شوکه یا سوپرایز شدن

پیشنهاد
١

کسی مجبورت می کنه که به نظرش گوش بدی و سعی می کنه مجبورت کنه که قبولش کنی

پیشنهاد
٠

باعث بشی یکی یک نظر یا عقیده رو قبول کنه

پیشنهاد
٠

انتقادکردن یا شکایت شخصی از کسی کردن

پیشنهاد
١٧

گفتن چیزی که خیلی وقته می خواستی بگی و بعد از گفتن اون چیز احساس بهتری کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

خیلی آزاردهنده

پیشنهاد
٢

توجه بیش اندازه به اینکه کسی چی کار میکنه به طور آزاردهنده یا تهدید کننده ای

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

اعتراف کردن به کار اشتباه خود ، گفتن حقیقت در مورد کار اشتباه خود

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

به طور خیلی عصبانی دعوا کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

هیچ واکنش احساسی نشون ندادن وقتی که یک چیز بدی رخ داده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

خیلی دلواپس ، نگران یا نا امید یا مضطرب شدن درمورد چیزی ( معمولا در حالت استمراری به کار میره )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

آرام باش ( معمولا با حالت دستور گفته میشه )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

در حضور شخص دیگر نه با تلفن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

باتوجه به ظاهر چیزی ، در نگاه اول اینجوری به نظر میرسه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

چیزی رو همینجوری که به نظر میرسه قبول کنی بدون اینکه فکر کنی ممکنه کاملا اونجوری که به نظر میرسه نباشه

پیشنهاد
٥

چیزی رو همینجوری که به نظر میرسه قبول کنی بدون اینکه فکر کنی ممکنه کاملا اونجوری که به نظر میرسه نباشه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

وانمود کنی که درباره چیزی خوشحالی وقتی که خوشحال نیستی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

خودتو خوشحال تر ، راحت تر یا قوی تر از چیزی که هستی نشون بدی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

نخندی یا حالت چهرتو تغییر ندی اگرچه که میخوای بخندی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

نشون بدی که چیزی رو دوست نداری با نشون دادن حالت چهره ناخوشایند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

تا جایی که ممکنه کم تر حرف بزنی تا از دعوا دوری کنی ، خود را درگیر نکردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

تا جایی که ممکنه کم تر حرف بزنی تا از دعوا دوری کنی ، خود را درگیر نکردن