پیشنهاد‌های عباس کریمی دخت (٢٧٢)

بازدید
٤٣٨
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

شیر نشکوshir nesh coo در گویش شهربابکی غده های چرکی کوچکی که در صورت ایجاد می شود وسر چرکی وسفیدرنگ دارد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

شنگsheng در گویش شهر بابکی به معنی خیار چمبر است ، شنگ بالنگ میگن ، که منظور خیار چمبر وخیار سبز است ، در این گویش خیار نام کلی است که شامل خیار شنگ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

خمبزه khom bozeh خمبزه یا کمبزه همان خربزه است ، علت نامگذاری شباهت خربزه به خیک یا مشک بز است ، بزک نمیر بهار میاد ، خمبزه با خیار میاد ، در گویش شه ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

چار شاخ chaar shaajh در گویش شهربابکی به وسیله کشاورزی وخرمن کوبی که دسته چوبی وسر فلزی دارای یک حلقه برای قرار گرفتن دسته چوبی و چهار شاخه ی فلزی با ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

اوچین ow chin در گویش شهربابکی به چار شاخی می گویند که تماما چوبی است وبرای خرمن کوبی در بخش باد دادن خرمن وجمع آوری پخل pekhaal از زمین کاربرد دارد ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

شیبگه shib gah در گویش شهربابکی جایی از زمین کشاورزی مجاور که دچار اختلاف سطح بوده و بناچار آب جوی همانند آبشار کوچکی با صدای دلنوازی از بالا پایین ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

زمین zemin زمین با کسره م است ، که به معنی خاک وکره زمین است ، در لهجه ی تهرانی متاسفانه کسره به فتحه تبدیل شده نظیر بسیاری کلنات دیگر از جمله فعل ش ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

بور شدن boor shodan در گویش شهربابکی به معنی وا رفتن وکم آوردن وخیط شدن است ، اصل لغت همان رنگ زرد طلایی است که به آن بور می گویند ، مکی بور طبیعی اس ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

کارتونک caar too nak در گویش شهربابکی به عنکبوت هایی که تار می تنند گفته می شود ، کلمه از سه قسمت درست شده، "کار" که اشاره از کار قالیبافی دارد ( در ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

یسیر yesir در گویش شهربابکی به بچه ای می گویند که مادرش را از دست داده ، بچه ی از مادر یتیم شده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

یابو yaaboo در گویش شهربابکی به معنی حیوان زبان نفهم است ، به اسب شاه گفتن یابو ، کنایه از این است که وقتی کسی از سخن درست می رنجه ، میگن توهینی که ن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مزاد mezad فزونی یافتن رشد کردن، به نمایش گذاشتن، هر که او حسنش نهاد اندر مزادmezad ، صد قضای بد به سویش رو نهاد nehad

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

لمار le maar در گویش شهربابکی به معنی جفت است که بعد از تولد مثلا گوساله از بدن گاو خارج می شود ، اگر گاو لمار خود رابخورد شیرش بد بو می شود

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

شیر آغوز shir aaghoz شیر گاو تا چند روز پس از زایمان که چرب تر وغلیظ تراست را شیر آغوز می گویند در گویش شهربابکی به آن شیر جک jak می گویند ، از شیر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

شیر جک shir jak شیر گاو تازه زا را در گویش شهربابکی شیر جک می گویند ، در مناطق دیگر ایران، شیر آغوز هم نامیده می شود، این شیر چرب تر وغلیظ تر از شیر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

فله felleh از مخلوط کردن شیر آغوز یا به قول شهربابکی ها شیر جک jak با مقداری شیر معمولی وگرم کردن آن فله تهیه می شود ، فله غلیظ تراز شیر ورقیق تر از ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

گورماست goor maast در گویش شهربابکی ، گور ماست به نوعی غذ گفته می شود که از مخلوط کردن شیر با ماست بدست می آید ، از شیر غلیظ تر واز ماست رقیق تراست ، ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

کام caam خواست وآرزو ، ریشه لغت از کم comبه معنی شکم است ، خواستن ها در گذشته شکمی بوده ، کلمه خم khoom نیز از همین لغت است ، به شباهت خم وشکم دقت ش ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

شیر آغوز shir aaghooz شیر پستاتداران تا چند روز پس از زایمان را شیر آغوز می گن، در گویش شهربابکی به آن شیر جک jek میگن ، این شیر مقوی تر از شیر معمول ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

لچوندن lechon dan در گویش شهربابکی به فرو کردن چیزی در چیزی که فشار لازم دارد ، می گویند ، مثلا میگن پوتین اینقدر تنگ بود که هرچی پامو لچوندم توش نرفت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

بابو baaboo در گویش شهربابکی به معنی پدر بزرگ است ، مادر بزرگ رو هم بی بی میگن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

شلتاق shaltaagh در گویش شهربابکی شلتاق زدن به معنی اقدام بی رویه وحرکت کنترل نشده از این طرف آن طرف زدن ، همچنین زیاده روی در گفتار است، در خیابان می ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

داو daaw ادعا ، نوبت باری ، انتخاب دوره ی بازی ، در گویش شهربابکی "دو" گفته می شود ، ، گرچه کلمه دو به معنی دویدن است اما کاربرد دیگر دو ، بازی است ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

دو dow دویدن برای مسابقه ، نوبت بازی که داو هم میگن ، در گویش شهربابکی وقتی میگن دو دشتشون هست یعنی میدان بازی ونوبت بازی دستشون هست ، بازی ممکنه اجت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

مشکات meshcaat چراغی که خدا خود را بدان مثل زند، آن چراغ به مثال چراغ بادی است که شعله نداشته باشد، پس نوری دارد که از چراغ خارج نمی شود چون بواسطه ش ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

تنوره tenooreh مکاتی از آسیاب های آبی قدیمی بوده که مشابه یک تنور ناوایی ساخته شده بوده ، دهانه در بالا محل ورود آب قنات بوده که همسطح زمین اطراف بود ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

به خر کشیدن be khar keshidan در گویش شهربابکی کنایه از حواله به خر نر دادن است ، مثلا میگن تحریم ها خار ملت به خر کشیده ، یعنی تحریم ها مردم رو بیچار ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

مشرک moshrek کسس که در وادی کثرت است وبه توحید راه نیافته

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

آسیاب آبی aasiyaab aabi آسیاب آبی انرژی موردنیاز خودرا ازنیروی جاذبه زمین که بر ستونی از آب اعمال می شود بدست می آورد ، آب قنات یا . . . آبی که هم سط ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

سار saar در گویش شهربابکی به معنی بی نمک بودن شخص است ، ساری ممکن است در چهره باشد که زیاد سفید وبور بودن است ویا در اخلاق باشد که لوس بودن است ، متض ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

آموخته aamokhteh در گویش شهربابکی" آمخته "میگن به معنی عادت کرده شرطی شده، کلمه معتاد برای آن مناسب نیست ومعنی ومفهوم متفاوتی داره وبیشتر برای اعتیاد ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

ناله گر naleh gar ناله زن ، زار زن ، نالنده ، زار زننده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

واله vaaleh کسی که از عشق حیران وسرگردان شده ، شیدا ، مجنون

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

برملا bar mela هویدا ، علنی ، آشکار ، نمایان ، ضرب المثل شهربابکی که میگه ؛ سر کل زیر کلای ه ، چش کور رو ور ملای ه ، یعنی سر کچل رو میشه زیر کلاه پنه ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

شب اول قبر shab aval ghabr در عامه اولین شبی است که میت مدفون می شود ، امابرخی عرفا گویند منظور از شب اول قبر دنیاست یعنی کل زندگی دنیا یه شب هست که ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

قوام دار gha vam daar مستحکم ، پر دوام ، ماندنی ، استوار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

قوام ghavaam استحکام ، استواری ، پردوام بودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

تین tin در گویش شهربابکی به محفظه ی زیر حمام های قدیمی که در آن هیزم می سوزاندند تا حمام گرم شود ، تین حمام می گفتند، وبه شخصیرکه این را انجام می داد ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

شکستنی shcasteni خرد شونده ، در گویش شهربابکی اشکستنی می گویند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جکو jacoo در گویش شهربابکی به عنوان صفت هر جانور جهنده ای اطلاق می شود مثلا ملخ جکو ملخی است که می جهد ، سروده ای هم از کهن وسال های که ملخ می اومده ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

تلبیس talbis لباس پوشاندن ، پوشاندن حقیقت ، مکر وریا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

لباس پوشاندن ؛ تلبیس

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

لول lool نعشه ، شنگ ، سرخوش ، مست

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

نعشه ، na e sheh ریشه لغت از عیش است ، به معنی فردی که بر اثر مصرف مواد مخدر به حال خوشی وارد شده ، وبه اصطلاح لول ه ، متضاد آن خمار است که فرد با نر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

آغوشیدن ؛ این لغت در فرنگ فارسی وجود ندارد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

دی dii در گویش شهربابکی به معنی دیگه ، دیگر ، است ، مخفف دیگر dii به معنی دیروز dey برج دی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

آنکیaneki آنی ، اندکی از زمان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

malak پری فرشته ملائکه malek صاحب مالک پادشاه molkفرمانروایی پادشاهی حکومت melk زمین زمین کشاورزی باغ

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

گیپ gip در گویش شهربابکی به معنی جذب شدن دو چیز کنار هم است ، چسبیدن ، مثلا در بهبود زخم گفته میشه که زخم گیپ اورده یعنی به هم اومده وترمیم شده ، یا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

گیپ پا gip pa در گویش شهربابکی گیپا مخفف گیپ پا است که به معنی چسبیدن دو پا به هم است ، گیپ به معنی چسبیدن وجفت شدن است ، وقتی میگن تیپا زیرت میزنم ک ...