گیپا

لغت نامه دهخدا

گیپا. ( اِ ) شکنبه گوسپند که در آن گوشت قیمه و برنج و لپه و جزآن آگنده پزند و خورند و از طعامهای نیکو و لذیذ است. ( ناظم الاطباء ). طعامی است که در میان یوتلی گوسپند و برنج و گوشت می پزند. ( مؤید الفضلا ) :
پی گیپا چو او روانه شود
دشمن صدهزار خانه شود.
سلیم ( از بهار عجم ).
رجوع به کیپا شود.

فرهنگ فارسی

نوعی خوراک که برنج ولپه وگوشت رالای تکه های شکمبه گوسفندمیپیچندوپخته میکنند
شکنبه گوسپند که در آن گوشت قیمه و برنج و لپه و جز آن آگنده پزند و خورند و از طعام های نیکو و لذیذ است .

فرهنگ عمید

نوعی خوراک که برنج و لپه و گوشت را لای تکه های شکمبۀ گوسفند می پیچند و می پزند، گدک.

دانشنامه آزاد فارسی

(یا: توپی؛ کُمی) از غذاهای فراموش شدۀ ایرانی، فراهم آمده از شکمبۀ پاک کردۀ گوسفند، گوشت فندقی بُرشده، پیاز چهارقاچ، پیاز ساطوری شده، هویج و کرفس خردکرده، برنج خیسانده، خسرودار، میخک، دارچین، زعفران ساییده، ادویه (زیره، تخم گشنیز، دارچین، هل، و اندکی میخک)، روغن، و نمک و فلفل. مواد گیپا را، برخی تفت داده برخی خام، به هم مخلوط کرده در شکمبۀ گوسفند ریخته، شکمبه را می دوزند و چند جای آن را سوراخ کرده در محلول آب و نمک، خسرودار، میخک، دارچین، پیاز، هویج و نخود بر آتش جوش می آورند و همین که آب جوش آمد، شعلۀ آتش را کم می کنند و دیگ را کماکان تا دیری بر آتش باقی می گذارند. انواع گیپا: گیپای مرغ؛ گیپای کوفته ریزه؛ گیپای مرغ و کوفته ریزه؛ گیپاپلو که نوعی پلو با مخلوط گیپاست.

مترادف ها

stuffing (اسم)
چاشنی، قیمه، لایی، گیپا، بوغلمه

فارسی به عربی

حشوة

پیشنهاد کاربران

دوش در خاطر من ولولۀ گیپا بود
در تمنای رخش دل همه شب شیدا بود
در حریم حرمِ دیگ، مربع چو نشست
گوشت بره کنون دولت گندم وا بود
صوفی محمد هروی
گیپ پا gip pa
در گویش شهربابکی گیپا مخفف گیپ پا است که به معنی چسبیدن دو پا به هم است ، گیپ به معنی چسبیدن وجفت شدن است ، وقتی میگن تیپا زیرت میزنم که گیپا ورجکی ، یعنی شوت زیرت میزنم که جفت پا بپری هوا

بپرس