پیشنهاد‌های عباس کریمی دخت (٢٧٢)

بازدید
٤٤٠
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

لنگ ولگد ، leng o legad لنگ ولقت ، لنگ ولقت زدن در گویش شهربابکی کنایه ا ز تسلیم نبودن در برابر پیشنهادی است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

لقت leghat , در گویش شهربابکی به لگد ، لقت گفته می شود

پیشنهاد
٠

سرتون نمی گیره ، در گویش شهربابکی کنایه از اینه که افتخار نمی دین ، میگن، سرتونونمی گیره تشریف بیارین ، جواب میدن ، از سر مون هم زیاده ، که در کل هر ...

پیشنهاد
٠

درد سرتون ندم ، در گویش شهربابکی کنایه از اینه که سرتون رو به درد نیارم ، زیاد شرح وتو ضیح براتون ندم ، خلاصه کنم ، مختصر کنم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

لک وپک lok o pok در گویش شهر بابکی گنده منده ، نخراشیده نتراشیده ، چاق ولک لک وپک lek o pek در در این گویش به خرت وپرت ، اثاث مثاث ، چیز میز ، وسیله ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

دزدش گرفتن ، dozdesh gereftan در گویش شهربابکی به معنی ، مچ گیری است، گرفتن مچ کسی که کار مخفیانه ای انجام می داده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

دنگ ، dang ، دنگ وفنگ ، دم ودستگاه ، درگویش شهربابکی به کسی که به خاطر اشتباه خودش ونصیحت نپذیرفتن از دیگران ، کاری انجام داده و خسران وزیانی بر وی و ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

جریب jerib ، در شهربابک هر جریب زمین تقریبا معادل هزار متر امروزی است وهر جریب آب معادل چهل دقیقه ، در این گویش ، در تقسیم بندی نصف جریب رو نیم جریب ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

پونده سنگ ، پانزده سنگ ، معادل یک هشتم جریب، در قسم بندی ، آب قنات وزمین کشاورری در گویش شهربابکی است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

سی سنگ ، معادل یک چهارم از یک جریب آب قنات و زمین کشاورزی در گویش شهر بابکی است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

هفترم haf teram , هفت درهم ، معادل نصف پانزده سنگ ویک چهارم سی سنگ ویک هشتم نیم جریب یا نیم من ویک شانزدهم یک جریب ویک من است که هم در توزین مثلا شیر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

پاکور paakoor , پا جور ، در گویش شهربابکی به حرکات پای مرغ هنگام جوریدن خاک باغچه برای یافتن کرم ویا غذای دیگر، گفته می شود ، وبیشتر به شکل، پاکور پا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

پرفته perof teh در گویش شهربابکی به تکه ی کوچکی از خس وخشاک وکاه وکل و . . . که در شیر یا غذای دیگر می افتد ، پرفته می گویند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

تلیت telit در گویش شهربابکی به نان خیس خورده گفته می شود که در آب یا غذای آبکی دیگر نظیر آبگوشت و آبگرمو ویا دوغ وکشک که به مصرف انسان یاحیوان می رسد ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیده bideh در گویش شهر بابکی به اسبس ( اسپرس ) که پس ازدرو شدن کوپه کوپه ریخته شده وسپس به شکل مکعب مستطیل پیچیده شده می گویند ، که پس از اینکه کمی ر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

شتر گلوه ، shotor geloo, در گویش شهربابکی به آن اشتر گلو oshtor geloo می گویند ، جایی است که، آب قنات که به سطح زمین رسیده ، ولی به اجبار بایستی از ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

چقو پقو che ghoo , peghoo در گویش شهر بابکی کنایه از ، از سر وته مخارج زندگی زدن ، قناعت غیر معمول کردن برای جمع کردن پول وپله

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

مشتی mash ti در گویش شهربابکی در گذشته به اول اسم مردی اضافه می شد که زیارت امام رضا در مشهد رفته بود ، چون لباس نو هم خریده بود ومی پوشید ، لغت مشت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

دشپت ، dosh pot در گویش شهربابکی به غده های گفته می شودکه بطور معمول در گوشت وجود دارند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

قمه gha meh ، ghe meh آلت قتاله ای که کوچکتراز شمشیر وبزرگتر از خنجربوده، قدخمیده داشته ، و همانند کارد، دم آن تیز وپشت آن کند است ، دسته همانند شمشی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

غاز ghaaz واحد پول در زمان قدیم ، ودر گویش شهربابکی به تکه فلز کوچکی که برای استحام به دسته کلنگ وپتک وچکش در محل بیرون زدگی از بخش کله فلزی می زنن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

گاز gaaz در گویش شهربابکی به تکه کوچک چوب یا فلزی که به دسته چوبی کلنگ وپتک وچکش در محل خروج دسته از کله فلزی به منظور استحکام گیرایی وسفت تر شدن آن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

قپون ، ghapoon وسیله ای برای وزن کردن که دارای فقط یک وزنه است که با حرکت آن روی میکه بلند که مدرج است ونقش شاهین ترازو رادارد توزین انجام میدهد، در ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

زهره zahreh کیسه صفرا که محتوی ماده سبز رنگ صفرا است وروی سیاه جگر قرار داشته وبدان متصل است ، در گویش شهربابکی وبسیاری نقاط دیگر به معنی دل وجرات هم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

گردو ، gerdoo , میوه درخت گردو وهم نام درخت گردوgardoo, شخص خانه گرد و همه جا رو گردو gordoow , گرد او ، گرداب ، در گویش شهربابکی کنایه از رماندن شخ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

بنه beneh , بگذار ، زمین گذار ، رها کن بنه ، boneh , ساقه زیر زمینی ، در گیاهی مانند سیر بنه beneh , گیاهی درختی که در ارتفاعات کوهستانی می روید ، پس ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

الوات ، alvaat لات ، در گویش شهربابکی به جوانی گفته میشه که از هیچ چیز پرهیز ندارد وترسی هم از کسی ندارد، ولگرد ولا ابال با درجاتی از هنجار شکنی اجت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

شولی شلغم ، غیر از شوربا است ، شولی شلغم با آب آرد وعدس وماش و شلغم خورد شده وشوید خشک وکمی زرد چوبه وادویه درست می شود ، اما شوربا با آب وبرنج و سبز ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

تلنگ teleng , در گویش شهربابکی ، ضربه حاصل از رها شدن انگشت اشاره که در انگشت شست قفل شده ، به صدای حاصل از حرکات انگشتان در هنگام رقص وشادی را تلنگ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

کتمبار cetambar در گویش شهربابکی به توده ای از کود که به هم چسبیده است گفته می شود

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

توفاله toofaaleh در گویش شهربابکی برای کسی گفته می شود گیج ودو دل شده وسر دو راهی مونده ونمی دوته چکار بایدش کرد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

با کمک جیقو دانه های پنبه دانه را از پنبه جدا می کردند ، علت نامگذاری صدایی بوده که هنگام چرخش ایجاد می کرده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

کهت نو caht now منطقه مسکونی کشاورری است که در قسمت شمال غربی شهربابک استان کرمان قرار دارد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

کهت caht روستایی بنام کهت که با واو تصغیر کهتو نام گرفته در منطقه جوزم شهربابک قرار دارد ، کهتو کرا هم در همان منطقه است ، همچنین کهت نو منطقه ای کش ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

مسینون mesinoon نام روستایی از شهربابک استان کرمان است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

مسینون mesinoon نام روستایی از شهربابک استان کرمان احتمالا از لغت مسینیون است که به معنی شنگرف وشنجرف است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

مسینون ، احتمالا از لغت مسینیون به معنی شنگرف وشنجرف است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

میتوکندری ، mito condri اندامک های درون سیتوپلاسمی در سلول های یوکاریوتی که انرژی ذخیره شده در پیوند های شیمیایی مولکول های مواد غذایی را به شکل انر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پاده padeh در گویش شهربابکی به تکه چوبی از شاخه درخت خشک که بریده شده ، سر آن دو بلاغه وکلاک مانند است و به عنوان نگاهدارنده ریر گلوی درخت بویژه درخت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

کلاک celak در گویش شهربابکی به بخشی از شاخه خشک شده می گویندکه به شکل v است ، کلاک کشو ، کلاک میوه چینی هر دو vشکل هستند

پیشنهاد
١

نکبت کلافه کردن در گویش شهربابکی کنایه از حالت کسی است که مرتب رنج وقصه الکی وبیخودی برا ی خودش درست می کنه وبه قول امروزی ها دنبال کننده موج منفی ا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

سیس sis در گویش شهربابکی به معنی نوعی ریسمان قهوه ای رنگ و زبر است که از رشته هایی از درخت خرما است، به دست می آید ، به دلیل زبری و خشن بودن ، هر چیز ...

پیشنهاد
١

ضریب سوید برگ sovid berg ضریب ته نشست هنگام سانتریفیوژ است، با s نشان داده می شود واز نام کاشف آن گرفته شده ، در مثال این ضریب برای ریبوزوم های پروکا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

کف ساب caf sab تراشیدن ناهمواری ها و صاف کردن خوردگی های سر سیلندر ماشین را کف ساب کردن می گویند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

هموار کردن ناهمواری های رنگ ماشین را با کاغذ سمباده نرم ، پوس آب کردن می گویند وبا پولیش همراه است ، پوساب پولیش

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

اطوار ، atvar ادا داشتن ، در گویش شهر بابکی معمولا به شکل ادا اطوار بکار می رود ، وبه معنی، پک وپز بیجاست

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

سیس ، در شیمی آلی ، وقتی در مولکولی استخلاف ها در یک سمت مولکول قرا داشته باشند اصطلاح سیس و وقتی استخلاف هاروبروی هم باشند ، اصطلاح ترانس بکار می رود

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

بیگ beyg بیگ معادل خان است ، این لقب به بزرگ منطقه از طرف حکومت در زمان های گذشته اعطا می شده ، مانند محمد رضا بیگ که بزرگ ه منطقه ی کهتنو عباس آباد ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

مغزو maghzoo در شهربابک به هسته های بادام تلخ که با فراوری شیرین شده ، مغزو می گویند ، مغزو نوعی آجیل عید است که پس از برشته شدن بصورت ، مخلوط با گند ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

پاش باد کرد ، در گویش شهربابکی کنایه از این است که لو رفت و گیر افتاد وهمه متوجه شدند ، میگن پاش باد کرده