پیشنهادهای اسم منو فقط خدا میدونه (٣٨٢)
🔹 عبارت: Yours sincerely 🟦 نوع: عبارت پایانی رسمی در نامه ها ( closing phrase ) 🟧 معنی فارسی: با احترام / با ارادت 🟨 کاربرد: در پایان نامه ها یا ...
🔹 کلمه: intention 🟦 نوع: اسم ( noun ) 🟧 معنی فارسی: قصد، نیت، هدف 🟨 کاربرد: برای بیان انگیزه یا هدفی که پشت انجام یک عمل یا تصمیم قرار دارد، به ...
🔹 کلمه: mention 🟦 نوع: فعل ( verb ) و اسم ( noun ) 🟧 معنی فارسی: ( فعل ) : اشاره کردن، ذکر کردن ( اسم ) : اشاره، ذکر 🟨 کاربرد: برای وقتی که ...
A person who flies an aircraft خلبان کسی که هواپیما را کنترل میکند
🔹 کلمه: dishwasher 🟦 نوع: اسم ( noun ) 🟧 معنی فارسی: ماشین ظرف شویی ظرف شور ( شخصی که در رستوران یا خانه ظرف می شوید ) 🧠 نکات کاربردی مهم: ✔ ...
🔹 عبارت: get out 🟦 نوع: فعل عبارتی ( phrasal verb ) 🟧 معنی فارسی: بیرون رفتن، خارج شدن، در رفتن / فرار کردن / دست برداشتن ( بسته به جمله ) 🔸 مث ...
🔹 عبارت: earn up 🟦 نوع: فعل عبارتی ( phrasal verb ) 🟧 معنی فارسی: این ترکیب به تنهایی رایج نیست؛ اما اگر منظورت عبارت کامل تر مانند "earn up to" ...
🔹 کلمه: fruit - picker 🟦 نوع: اسم مرکب ( compound noun ) 🟧 معنی فارسی: میوه چین 🟨 کاربرد: فردی که میوه ها را از درخت یا زمین برداشت می کند. 🧠 ...
🔹 کلمه: episode 🟦 نوع: اسم ( noun ) 🟧 معنی فارسی: قسمت ( از سریال، برنامه، پادکست و. . . ) / رخداد، واقعه 🟨 کاربرد: برای اشاره به یکی از بخش ه ...
🔹 کلمه: complain 🟦 نوع: فعل ( verb ) 🟧 معنی فارسی: شکایت کردن، گله کردن 🟨 کاربرد: برای بیان نارضایتی از چیزی به کار می رود. می تواند رسمی ( مثل ...
🔹 کلمه: fluent 🟦 نوع: صفت ( adjective ) 🟧 معنی فارسی: روان، سلیس ( در صحبت کردن یا نوشتن ) 🟨 کاربرد: برای توصیف فردی که می تواند یک زبان را به ...
🔹 کلمه: Netflix 🟦 نوع: اسم خاص ( proper noun ) 🟧 معنی فارسی: نتفلیکس ( یک پلتفرم پخش آنلاین فیلم و سریال ) 🟨 کاربرد: Netflix یک سرویس استریم آ ...
🔹 کلمه: provider 🟦 نوع: اسم ( noun ) 🟧 معنی فارسی: فراهم کننده، تأمین کننده، عرضه کننده 🟨 کاربرد: برای اشاره به شخص، شرکت یا سازمانی که چیزی مه ...
🔹 کلمه: employ 🟦 نوع: فعل ( verb ) 🟧 معنی فارسی: استخدام کردن، به کار گرفتن 🟨 کاربرد: برای زمانی که فرد یا سازمانی کسی را برای کار استخدام می کن ...
🔹 عبارت: fall asleep 🟦 نوع: فعل عبارتی ( phrasal verb ) 🟧 معنی فارسی: به خواب رفتن، خوابش بردن 🟨 کاربرد: برای وقتی که کسی از حالت بیداری وارد خو ...
🔹 کلمه: recognise ( در انگلیسی آمریکایی: recognize ) 🟦 نوع: فعل ( verb ) 🟧 معنی فارسی: تشخیص دادن، شناختن، به رسمیت شناختن 🟨 کاربرد: وقتی کسی ی ...
🔹 عبارت: rather than 🟦 نوع: حرف ربط ( conjunction / preposition ) 🟧 معنی فارسی: به جای اینکه، به جایِ، نه اینکه 🟨 کاربرد: برای مقایسه دو انتخاب ...
🔹 کلمه: film school 🟦 نوع: اسم ( noun ) 🟧 معنی فارسی: مدرسه فیلم سازی 🟨 کاربرد: جایی برای آموزش مهارت های فیلم سازی مثل کارگردانی، فیلم نامه نوی ...
🔹 عبارت: dog walker 🟦 نوع: اسم مرکب ( compound noun ) 🟧 معنی فارسی: فردی که سگ ها را برای گردش و پیاده روی بیرون می برد ( سگ گردان ) 🟨 کاربرد: ...
🔹 عبارت: Instagram influencer 🟦 نوع: اسم مرکب ( compound noun ) 🟧 معنی فارسی: اینفلوئنسر اینستاگرام ( شخصی که در اینستاگرام شهرت دارد و توانایی ت ...
🔹 عبارت: chocolate taster 🟦 نوع: اسم مرکب ( compound noun ) 🟧 معنی فارسی: چشنده شکلات ( شخصی که برای ارزیابی طعم، بافت، کیفیت و سایر ویژگی های شک ...
🔹 عبارت: film tagger 🟦 نوع: اسم مرکب ( compound noun ) 🟧 معنی فارسی: برچسب زن فیلم ( شخصی که محتواهای یک فیلم را بررسی و دسته بندی می کند با استف ...
🔹 عبارت: costume designer 🟦 نوع: اسم مرکب ( compound noun ) 🟧 معنی فارسی: طراح لباس صحنه ( شخصی که لباس های مناسب برای بازیگران در فیلم، تئاتر، س ...
🔹 عبارت: Lego sculptor 🟦 نوع: اسم مرکب ( compound noun ) 🟧 معنی فارسی: مجسمه ساز لگو ( فردی که با استفاده از قطعات لگو مجسمه یا آثار هنری می سازد ...
🔹 عبارت: duvet tester 🟦 نوع: اسم مرکب ( compound noun ) 🟧 معنی فارسی: تست کننده ی لحاف ( کسی که لحاف یا پتو را از نظر کیفیت، راحتی و کارایی آزمای ...
🔹 کلمه: applicant 🟦 نوع: اسم ( noun ) 🟧 معنی فارسی: درخواست دهنده، متقاضی 🟨 کاربرد: فردی که برای چیزی ( مانند شغل، پذیرش در دانشگاه، وام و غیره ...
🔹 کلمه: select 🟦 نوع: فعل ( verb ) / صفت ( adjective ) 🟧 معنی فارسی: انتخاب کردن / برگزیده 🟨 کاربرد: به عنوان فعل: به معنای انتخاب کردن یا برگز ...
🔹 کلمه: flew 🟦 نوع: فعل ( verb ) – گذشته fly 🟧 معنی فارسی: پرواز کرد، پراند 🟨 کاربرد: زمان گذشته فعل fly به معنای پرواز کردن، جابجا شدن در هوا با ...
🔹 کلمه: oven 🟦 نوع: اسم ( noun ) 🟧 معنی فارسی: فر 🟨 کاربرد: دستگاهی برای پخت و پز غذا که معمولاً در آشپزخانه استفاده می شود. 🧠 نکات گرامری و ...
🔹 کلمه: seven 🟦 نوع: اسم ( noun ) – عدد 🟧 معنی فارسی: هفت 🟨 کاربرد: عددی است که به تعداد ۷ اشاره دارد. 🧠 نکات گرامری و کاربردی: ✔️ seven عدد ...
🔹 کلمه: undervalue 🟦 نوع: فعل ( verb ) 🟧 معنی فارسی: کمتر از حد واقعی یا درست ارزش گذاری کردن، دست کم گرفتن 🟨 کاربرد: زمانی که چیزی یا کسی کمتر ...
🔹 کلمه: underachieved 🟦 نوع: فعل ( verb ) – شکل گذشته underachieve 🟧 معنی فارسی: کمتر از حد انتظار عمل کرده، به نتایج مطلوب نرسیدن 🟨 کاربرد: زمان ...
کلمه: underpaid 🟦 نوع: صفت ( adjective ) 🟧 معنی فارسی: دستمزد پایین دریافت کردن، کمتر از حد لازم پرداخت شده 🟨 کاربرد: به شخصی اطلاق می شود که باب ...
کلمه: underperformed 🟦 نوع: فعل ( verb ) – شکل گذشته underperform 🟧 معنی فارسی: عملکرد ضعیف تری داشته، نتواسته به انتظارات برسد 🟨 کاربرد: زمانی که ...
🔹 کلمه: semi - retired 🟦 نوع: صفت ( adjective ) 🟧 معنی فارسی: نیمه بازنشسته 🟨 کاربرد: به شخصی اطلاق می شود که به طور کامل از کار بازنشسته نشده ا ...
🔹 کلمه: semicircle 🟦 نوع: اسم ( noun ) 🟧 معنی فارسی: نیم دایره 🟨 کاربرد: شکل هندسی که نیمه ای از یک دایره کامل است. 🧠 نکات گرامری و کاربردی: ...
کلمه: resold 🟦 نوع: فعل ( verb ) – شکل گذشته resell 🟧 معنی فارسی: دوباره فروختن 🟨 کاربرد: زمانی که چیزی که قبلاً خریداری شده، دوباره به فروش می رس ...
کلمه: re - advertise 🟦 نوع: فعل ( verb ) 🟧 معنی فارسی: دوباره تبلیغ کردن، تبلیغ مجدد 🟨 کاربرد: زمانی که یک محصول یا خدمات دوباره برای جذب توجه مش ...
ChatGPT said: 🔹 کلمه: overheat 🟦 نوع: فعل ( verb ) 🟧 معنی فارسی: بیش از حد گرم شدن / بیش از حد داغ کردن 🟨 کاربرد: برای توصیف حالتی استفاده می شو ...
🔹 کلمه: reheat 🟦 نوع: فعل ( verb ) 🟧 معنی فارسی: دوباره گرم کردن 🟨 کاربرد: برای گرم کردن مجدد چیزی که قبلاً گرم شده بود، به خصوص غذا یا نوشیدنی. ...
🔹 کلمه: overcoming 🟦 نوع: فعل ( verb ) – شکل مصدر فعل overcome 🟧 معنی فارسی: غلبه کردن، فائق آمدن بر چیزی 🟨 کاربرد: برای اشاره به مقابله با مشکلا ...
🔹 کلمه: overconfident 🟦 نوع: صفت ( adjective ) 🟧 معنی فارسی: خود را بیش از حد مطمئن دانستن، اعتماد به نفس بیش از حد 🟨 کاربرد: برای توصیف شخصی که ...
🔹 کلمه: overreact 🟦 نوع: فعل ( verb ) 🟧 معنی فارسی: بیش از حد واکنش نشان دادن، واکنش شدید نشان دادن به چیزی 🟨 کاربرد: وقتی کسی به یک موقعیت یا ا ...
🔹 کلمه: overvalued 🟦 نوع: صفت ( adjective ) / شکل گذشته فعل overvalue 🟧 معنی فارسی: بیش ازحد ارزش گذاری شده، دست بالا گرفته شده 🟨 کاربرد: برای چی ...
🔹 کلمه: overpaid 🟦 نوع: صفت ( adjective ) و همچنین شکل گذشته فعل overpay 🟧 معنی فارسی: بیش ازحد پرداخت شده / کسی که بیش از چیزی که ارزش دارد، پول ...
🔹 کلمه: overslept 🟦 نوع: فعل ( verb ) – شکل گذشته فعل oversleep 🟧 معنی فارسی: خواب موندن – بیشتر از زمان موردنظر خوابیدن 🟨 کاربرد: وقتی شخصی بیش ...
🔹 کلمه: overestimate 🟦 نوع: فعل ( verb ) – همچنین به صورت اسم هم به کار می رود 🟧 معنی فارسی: بیش از حد برآورد کردن، دست بالا گرفتن 🟨 کاربرد: وقتی ...
🔹 کلمه: multimillionaire 🟦 نوع: اسم ( noun ) 🟧 معنی فارسی: چندمیلیونر – فردی که چندین میلیون ( دلار، یورو و. . . ) ثروت دارد 🟨 کاربرد: برای توصی ...