recognise

جمله های نمونه

1. The Americans recognise that the UN can be the channel for greater diplomatic activity.
[ترجمه گوگل]آمریکایی ها تشخیص می دهند که سازمان ملل می تواند کانالی برای فعالیت های دیپلماتیک بیشتر باشد
[ترجمه ترگمان]آمریکایی ها می دانند که سازمان ملل می تواند کانالی برای فعالیت دیپلماتیک بیشتر باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Most people recognise the need to pay a golden hello to attract the best.
[ترجمه Sadra] اغلب مردم لزوم خرج کردن یک سلاگ طلایی برای جذب بهترینها را درک می کنند
|
[ترجمه Parto] اکثر مردم لزوم خرج کردن یک سلام طلایی را برای جذب بهترین ها تصدیق می کنند
|
[ترجمه مرسلی] اکثر مردم لزوم بجا آوردن ( ادا کردن ) یک سلام طلایی برای جذب بهترین را تشخیص می دهند.
|
[ترجمه گوگل]اکثر مردم نیاز به پرداخت یک سلام طلایی برای جذب بهترین ها را درک می کنند
[ترجمه ترگمان]اغلب افراد نیاز به پرداخت یک سلام طلایی برای جذب بهترین را تشخیص می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They only recognise badness when they perceive it in others.
[ترجمه گوگل]آنها تنها زمانی بدی را تشخیص می دهند که آن را در دیگران درک کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها فقط بدی را تشخیص می دهند وقتی که آن را در دیگران درک می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The opposition parties do not recognise the political legitimacy of his government.
[ترجمه گوگل]احزاب مخالف مشروعیت سیاسی دولت او را به رسمیت نمی شناسند
[ترجمه ترگمان]احزاب مخالف مشروعیت سیاسی دولت خود را به رسمیت نمی شناسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It's a long shot, but someone might recognise her from the photo and be able to tell us where she lives.
[ترجمه مرسلی] این تیری در تاریکی است ولی باز ممکن است کسی او را از روی عکس تشخیص دهد و بتواند به ما بگوید که او کجا زندگی می کند.
|
[ترجمه گوگل]این یک عکس طولانی است، اما ممکن است کسی او را از روی عکس بشناسد و بتواند به ما بگوید کجا زندگی می کند
[ترجمه ترگمان]این یک عکس طولانی است، اما ممکن است کسی او را از عکس تشخیص دهد و بتواند به ما بگوید کجا زندگی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I'd recognise your handwriting anywhere - it's unique.
[ترجمه سحر] من دست خط تورا هرجا تشخیص می دهم . دست خط تو خاص است
|
[ترجمه شان] تو دستخط یگانه ای داری ، هر جا ببینم ، تشخیص می دهم.
|
[ترجمه مرسلی] چون از فعل would استفاده شده بعنی آینده در گدشته است پس باید گفت: من دست خط تو را همه جا ( هرجا ) تشخیص می دادم ، آن منحصر بفرد است.
|
[ترجمه گوگل]من دستخط شما را هر جا تشخیص می دهم - بی نظیر است
[ترجمه ترگمان]دست خط شما را هر جا که باشد تشخیص می دهم - این منحصر به فرد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Sam! I didn't recognise you in civvies.
[ترجمه گوگل]سام! من تو را در سیووی ها نشناختم
[ترجمه ترگمان]! \"سم\" من شما را با لباس غیرنظامی تشخیص ندادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Don't be surprised if I pretend not to recognise you.
[ترجمه گوگل]تعجب نکنید اگر وانمود کنم که شما را نمی شناسم
[ترجمه ترگمان]تعجب نکن اگه وانمود کنم تو رو نمی شناسم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The police now recognise that big organisational changes are needed.
[ترجمه گوگل]اکنون پلیس متوجه شده است که تغییرات بزرگ سازمانی مورد نیاز است
[ترجمه ترگمان]پلیس اکنون درک می کند که تغییرات سازمانی بزرگ مورد نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The fusty old establishment refused to recognise the demand for popular music.
[ترجمه مرسلی] سازمان قدیمی کهنه، از تشخیص تقاضا برای موسیقی مردمی ( عامه پسند ) اجتناب کرد.
|
[ترجمه گوگل]مؤسسه قديمي هيجان انگيز حاضر به تشخيص تقاضا براي موسيقي عامه پسند نشد
[ترجمه ترگمان]موسسه قدیمی fusty از پذیرش تقاضا برای موسیقی مردمی خودداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Do you recognise the writing on the envelope?
[ترجمه گوگل]آیا نوشته روی پاکت نامه را تشخیص می دهید؟
[ترجمه ترگمان]شما نامه را در پاکت می دانید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They recognise the urgency of righting the economy.
[ترجمه گوگل]آنها فوریت اصلاح اقتصاد را تشخیص می دهند
[ترجمه ترگمان]آن ها ضرورت مقابله با اقتصاد را تشخیص می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. One must recognise that homesickness is natural.
[ترجمه مرسلی] هرکسی باید تشخیص دهد که دلتنگی برای وطن ( احساس غربت ) طبیعی است.
|
[ترجمه گوگل]باید تشخیص داد که دلتنگی طبیعی است
[ترجمه ترگمان]باید تشخیص داد که دل تنگی برای خانه طبیعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. However, members wanted to recognise his outstanding contribution to the club so they elected him president.
[ترجمه گوگل]با این حال، اعضا می خواستند سهم برجسته او را در باشگاه به رسمیت بشناسند، بنابراین او را به عنوان رئیس انتخاب کردند
[ترجمه ترگمان]با این حال، اعضا می خواستند سهم برجسته او را در این باشگاه تشخیص دهند، بنابراین آن ها او را به عنوان رئیس جمهور انتخاب کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[نساجی] شناسایی - شناختن

انگلیسی به انگلیسی

• identify; identify a person or a thing seen before; acknowledge, know; admit, acknowledge as true (also recognize)

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : recognize
✅️ اسم ( noun ) : recognition
✅️ صفت ( adjective ) : recognizable
✅️ قید ( adverb ) : recognizably
قائل شدن
دانستن
وادیدن چیزی از چیزی ؛ تشخیص دادن آن :
چونکه تو ینظر بنوراﷲ بدی
نیکویی را واندیدی از بدی .
مولوی .
معنی " تشخیص دادن " رو میده
و به عنوان مترادف میتونیم spot رو هم نام ببریم
recognise ( انگلیسی ) =wiedererkennen ( آلمانی ) = بازشناختن یا بازشناسی کردن ( پارسی )
پیشوند re در انگلیسی و wieder در آلمانی، در پارسی برابر با ( ( باز ) ) می باشد.
تشریح، تبیین
درک کردن
تشخیص دادن
برسمیت شناختن

بپرس