تاریخ
٢ ماه پیش
متن
How can you be such an optimist with all these troubles in the world?
دیدگاه
٠

چطور میتونی با وجود این همه مشکلات دنیا باز هم خوشبین باشی

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
My grandfather was well past eighty when he died.
دیدگاه
٠

پدربزرگم موقع مرگش با اینکه هشتاد سال را رد کرده بود اما سلامتی خوبی داشت

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
His condition is past help.
دیدگاه
٠

شرایطش جوری که نمیشه بهش کمک کرد

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
During the past hour, three buses came and left.
دیدگاه
٠

تو یک ساعت گذشته، سه تا اتوبوس آمده و رفته

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
We saw him only a month past.
دیدگاه
٠

همین یک ماه پیش بود او را دیدیم

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
He led a successful military campaign against the invaders.
دیدگاه
٠

او رهبری عملیات موفق نظامی بر علیه مهاجمین را به عهده داشت

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
a permanent mailing address
دیدگاه
٠

نشانی ثابت پستی

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
Don't take on more than you can handle.
دیدگاه
٠

بیشتر از توانت، مسیولیت قبول نکن

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
He hit me, and I hit him back.
دیدگاه
٠

منو زد، منم زدمش

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
He'd gone too far into the intersection and had to back up his car.
دیدگاه
٠

چون از تقاطع خیلی دور شده بود مجبور شد دنده عقب بگیره

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
The horse he backed came in the winner today.
دیدگاه
٠

اسبی که روش شرط بسته بود، دوباره امروز به جمع برنده ها برگشت

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
The President has promised to back the governor in the next election.
دیدگاه
٠

رییس جمهور قول داد که در انتخابات آتی از استاندار حمایت کند

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
She found the blanket in the back of the car.
دیدگاه
٠

پتو را عقب ماشین پیدا کرد

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
She carefully backed the car out of the garage.
دیدگاه
٠

آرام و با احتیاط ماشین و از گاراژ بیرون آورد

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
Put your name on the back of this paper.
دیدگاه
٠

اسم خود را پشت این کاغذ بندیسید

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
My memories of that time are very hazy.
دیدگاه
٠

خاطرات مبهمی از آن زمان دارم

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
We honor his memory.
دیدگاه
٠

ما یاد و خاطره او را زنده نگه میداریم

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
You can see farther with these binoculars.
دیدگاه
٠

با این دوربین میتونید مسافت دورتری رو ببینید

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
Our candidate won a majority of the votes.
دیدگاه
٠

نامزد ما توانست اکثریت آرا را از آن خود کند

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
The boy's offense was minor, and the punishment was harsh and unfair.
دیدگاه
٠

مجازات اون پسر در مقایسه با خطاش، سخت و غیرمنصفانه بود

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
He had overslept, and now he was hurrying to get dressed.
دیدگاه
٠

چون خواب مونده بود، داشت با عجله لباس میپوشید

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
She hurried the children on their way.
دیدگاه
٠

بچه هارو روانه کارشون کرد

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
The subway train hurried them to work.
دیدگاه
٠

مترو آنهارو خیلی زود به محل کارشون رسوند

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
Do you know how to work the oven?
دیدگاه
٠

بلدی با اجاق کار کنی؟ یا میدونی این اجاق چطور کار میکنه؟

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
They warned us about the tornado.
دیدگاه
٠

آنها در مورد گردباد به ما هشدار دادند

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
The publisher recognized that she was an author of true worth.
دیدگاه
٠

انتشاراتی متوجه ارزش واقعی این نویسنده شد

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
The excellent cinematography makes this a film worth seeing.
دیدگاه
٠

یکی از چیزهای که ارزش تماشای فیلم را بالا میبرد، فیلمبرداری هنرمندانه است

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
The car was in such bad condition that it wasn't worth repairing.
دیدگاه
٠

ماشین انقد داغون بود که ارزش تعمیر کردن نداشت

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
Her efforts to convince him eventually succeeded.
دیدگاه
٠

تلاش هایش برای متقاعد کردن او بالاخره جواب داد

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
With her hand on the Bible, the witness swore that her testimony would be the truth.
دیدگاه
٠

شاهد در حالیکه دست راستش را روی انجیل گذاشته بود، قسم خورد که حقیقت را بگوید

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
The dog seems to like you.
دیدگاه
٠

انگار سگه از تو خوشش اومده

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
The interested parties were gathered together for the reading of the will.
دیدگاه
٠

طرفین ذینفع برای قرائت وصیت نامه یکجا جمع شدند

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
Tomorrow is the last day for interested students to sign up as volunteer tutors.
دیدگاه
٠

فردا آخرین مهلت ثبت نام دانش آموزانی است که میخواهند داوطلبانه تدریس کنند

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
When she writes, she's not interested in punctuating properly.
دیدگاه
٠

الزامی نمیبیند که در حین نگارش نشانه گذاری دقیقی داشته باشد

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
He tries to tell her his problems, but she's just not interested.
دیدگاه
٠

سعی دارد تا در مورد مشکلاتش با او صحبت کند، اما او علاقه چندانی نشان نمی دهد

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
I've always been interested in astronomy.
دیدگاه
٠

علاقه به ستاره شناسی همیشه در من وجود داشته

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
It chanced that our flights arrived at exactly the same time.
دیدگاه
٠

شانس آوردیم که پروازهایمان دقیقا همزمان رسیدند

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
One day, some years later, I chanced to see her in the subway.
دیدگاه
٠

چند سال بعد، یک روز بر حسب اتفاق او را در مترو دیدم

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
I came across the photograph simply by chance.
دیدگاه
٠

خیلی اتفاقی به این عکس برخوردم

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
The restaurant's perfect location by the lake is its advantage over the other restaurants in the area.
دیدگاه
٠

قرار گرفتن این رستوران کنار دریاچه باعث شده نسبت به بقیه رستوران های منطقه موقعیت بهتری داشته باشد

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
All her preparation gave her the advantage in the debate.
دیدگاه
٠

آمادگی قبلی باعث شد که در بحث، موضع قوی تری داشته باشد.

تاریخ
٣ ماه پیش
متن
The audience enjoys hearing songs that are familiar to them.
دیدگاه
٠

مخاطب بیشتر از شنیدن آهنگ های آشنا لذت میبرد

تاریخ
٣ ماه پیش
متن
Has he reached a decision?
دیدگاه
٠

بالاخره تصمیمشو گرفت؟

تاریخ
٣ ماه پیش
متن
You shouldn't postpone seeing a doctor about this.
دیدگاه
٠

نباید در مراجعه به دکتر برای این مسیله تعلل کنی

تاریخ
٣ ماه پیش
متن
The boss decided to postpone the meeting until Friday.
دیدگاه
٠

رییس تصمیم گرفت که جلسه تا روز جمعه به تعویق بیفته

تاریخ
٣ ماه پیش
متن
The groom was so ill that the wedding had to be postponed.
دیدگاه
٠

به خاطر مریضی شدید داماد، عروسی عقب افتاد

تاریخ
٣ ماه پیش
متن
I'm sorry; my brain was sleeping and I didn't hear what you said.
دیدگاه
٠

ببخشید، ذهنم سرجاش نبود و نشنیدم که شما چی گفتید

تاریخ
٣ ماه پیش
متن
She sat in that position until her leg was asleep.
دیدگاه
٠

تا زمانی که سگش خواب بود تو همون وضعیت موند

تاریخ
٣ ماه پیش
متن
She refuses to hurry herself when she's making an important decision.
دیدگاه
٠

وقتی که داره تصمیم مهمی میگیره، به هیج وجه عجله نمیکنه

تاریخ
٣ ماه پیش
متن
If we don't hurry up, we'll miss the train.
دیدگاه
٠

اگه نجنبی از قطار جا میمونیم