اسم - صفحه 82

میچکا، گنجشک در زبان مازندرانی

دختر مینا، دختر شبیه به مینا، ( به مجاز ) زیبا و با طراوت، ( مینا، دخت = دختر ) )، د مینا

نازنین من، افتخار کن، فخر کن، تفاخر کن، ( به مجاز ) ویژگی کسی که به واسطه زیبایی و حسن می باید به خ ...

مروارید آسمان

آن که یا آنچه طبیعتی مانند بهشت دارد

دارای فر و شکوه بهشتی، دارای شأن بهشتی، ( به مجاز ) حوروش و زیبارو

ترکیب دو اسم مینو و مهر ( بهشت و خورشید )، ( فارسی ) از نام های مرکب، مینو و مهر

آسمان آرام، نام فرشته خوشی، نام فرشته رامش و خوشی

مینوچهر، دارای چهره ای آسمانی و بهشتی، ( = مینوچهر )

زاده آسمان یا زاده بهشت

نوشنده می و بهشت

مانند بهشت، زیبا چون بهشت

ابر

بانوی وطن

تاج و سرور وطن

دختر وطن

بی نظیر، بی مانند، بی همتا، ( نا= ( پیشوند نفی )، تا = نظیر، مانند، لنگه )

بچه مسیحی

آتشین، ( به مجاز ) زیبارو، ( نار، ( پسوند نسبت ساز ) )

نارون، درخت انار، انار، ( اَعلام ) شهر تجاری، در جنوب شرقی فرانسه، نزدیک ساحل مدیترانه، ناروُن

نظیر و مانند انار، لنگه ی انار، نظیر و مانند آتش، ( به مجاز ) سرخ گون، ( به مجاز ) زیبارو، ( نار = ...

ناردانه

دختر آتشین، نار ( عربی ) + دخت ( فارسی ) دختر آتشین

همچون آتش، شراره آتش، انارگون، به شکل انار، ( نار = انار، آتش، دیس ( پسوند شباهت ) )، مثل انار ( می ...

نرگس، لاتین از یونانی، نام جوانی زیباروی در اساطیر یونان که وقتی صورت خود را در آب دید عاشق خود شد ...

از انار هم شیرین تر

شکوفه گل انار، به کسر میم

غنچه، شکوفه، خصوصا شکوفه گل انار

آتشی که در مینا است، ( به مجاز ) زیبا، شاداب و پر حرارت، [نار= آتش، مینا= ظرف شیشه ای که از مینا سا ...

نارگونه، مانند انار

قاصدک

چون آتش و انار

به رنگ انار

آتشی، آتشین

دختر مهربان

نازآفرین، ( به مجاز ) معشوقی که ناز بسیار کند، ( = ناز آفرین )، آفریده ناز و زیبا

عشوه گر، طناز

بانوی زیبا و عشوه گر

دختر نازداری که موجب پناه میشود

نازتابنده، نام یکی از همسران بهرام گور، از نام های شاهنامه، ) نام یکی از چهار دختر آسیابان پیر که د ...

دختری با چشمان زیبا

نازِ همه ی دنیا، موجب افتخار و مباهات در دنیا، موجب نازش و مباهات جهان

ویژگی دختری که ناز دارد و رفتارش خوشایند و جذاب است، دختر لطیف، ( ناز، دخت = دختر )، دختر دارای کرش ...

معشوق زیبا و جذاب، نام دختری در منظومه ویس و رامین

دارای روی زیبا و لطیف

دختر زیبا

ناز خورشید

زیبارو و عزیزی که ناز دار و گرامی و نازنین است، ( به مجاز )، ویژگی دختری که زیبا، گرامی و عزیز است، ...

فاطمه ی ناز، فاطمه ی زیبا و قشنگ

نازِ شکوهمند، ( به مجاز ) زیباروی باشکوه

دختری که مانند گل زیبا و لطیف و ناز است

دارای گوهر زیبا، گوهر و سنگ زیبا و قیمتی

ناز جهان، نازِ همه ی دنیا، موجب افتخار و مباهات در دنیا، ( = ناز جهان )، موجب نازش و مباهات گیتی

نازمهر، ( به مجاز )  زیبا روی مهربان، زیبا چون خورشید، ( = نازمهر )

زیبا و شیرین

نازدار خاندان

ترکیب دو اسم نازنین و بتول ( بسیار دوست داشتنی و پاکدامن )، از نام های مرکب، نازنین و بتول

ترکیب دو اسم نازنین و خدیجه ( بسیار دوست داشتنی و خیر و برکت )، از نام های مرکب، نازنین و خدیجه

دارای ناز و کرشمه شایسته و پسندیده، ( به مجاز ) بسیار جذاب و دلپذیر، مایه ی فخر و مباحات بسیار

از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از زنان شاعر بهرام گور پادشاه ساسانی

یار زیبا

دختر نازدار، دختر با ناز، ( به مجاز ) جذاب و دلپذیر، ( نازی، دخت = دختر )

منسوب به ناز

دادگر

عبادتی که واجب نباشد، [قدیمی] بخشش، [قدیمی] غنیمت، ( به مجاز ) ( در فقه ) نماز نافله، ( در ادیان ) ...

نفس نیاکان

نام روستایی در نزدیکی مراغه

نام روستایی در نزدیکی خرم آباد

شیرین مثل گلابی، ناک ( در گویش مازندران نوعی گلابی شیرین ) + تا

شاداب

برگزیده، پسندیده، از اسامی قدیمی ایرانی

ترکیب دو اسم نرجس و زهرا ( نوعی گل خوشبو و روشن تر )، ( معرب ـ عربی ) از نام های مرکب، نرجس و زهرا

دختر نرگس، دختر مثل نرگس، ( به مجاز ) دختر زیبا و با طراوت، ( نرگس، دخت = دختر )، د نرگس

ترکیب دو اسم نرگس و زهرا ( نوعی گل خوشبو و روشن تر )، ( فارسی ـ عربی ) از نام های مرکب، نرگس و زهرا

منسوب به نرگس، نوعی غذا، ( به مجاز ) عشوه به صورت زبان درآوردن معشوق در مقابل عاشق، نوعی پارچه ی لط ...

ویژگی آن که صورتش چون گل نسرین است، ( به مجاز ) زیبا روی و با طراوت، ( نسرین، رخ = چهره )

زیبا و درخشان چون گل نسرین و خورشید