اسم دختر عربی - صفحه 11
مروارید بزرگ، یک دانه مروارید
دختر
عربی رایحه
بوی خوش، بوی خوب، بو
دختر
عربی ردا
عقل یا خرد، به کسر ر، چادر، رو انداز، در اصطلاحات رزمی شمشیر یا کمان، همچنین عقل یا خرد
دختر
عربی رزین
محکم، استوار، متین، باوقار، ساکت، آرام، موقر، سنگین، خوش نظر، خوش فکر، نیک رأی، ( اَعلام ) نام دو ر ...
دختر، پسر
عربی رمان
انار
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی زعفران
گیاهی علفی، چند ساله، و از خانواده زنبق که گلهای پاییزی سفید یا بنفش دارد
دختر
عربی ساحر
سحرکننده، افسونگر
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی ساحره
سحر کننده، افسونگر
دختر
عربی ساقه
بخشی از پیکر گیاهان، ( در گیاهی ) بخشی از پیکر گیاهان که معمولاً بالای سطح زمین رشد می کند و برگ، گ ...
دختر
عربی
طبیعت سبزه قبا
سبزه ( فارسی ) + قبا ( عربی ) پرنده ای به رنگ آبی لاجوردی و دم آبی مایل به سبز
دختر
فارسی، عربی سلطنت
پادشاهی، فرمانروایی
دختر
عربی سماحه
بزرگواری، بخشندگی، سخاوت، بخشش، کرم، گذشت، بردباری، تسامح، چشم پوشی
دختر
عربی سمین
ارزشمند و عالی، چاق، فربه، ارزشمند و عالی معمولاً در مورد سخن و شعر گفته می شود
دختر
عربی سنور
مهتر، بزرگ
دختر
عربی سیرت
شیوه ی رفتار، خلق و خو، ( در قدیم ) روش، طریقه، روش تفکر و نگرش فلسفی، مذهب
دختر
عربی شباب
جوانی، مرد جوان، ( در موسیقی ایرانی ) نام پرده ای
پسر، دختر
عربی شفاعت
پایمردی، وساطت، خواهش کردن از کسی برای عفو وبخشش گناه دیگری، ( در ادیان ) اعتقادی در تشیع که بر مبن ...
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی شفقت
مهربانی، عطوفت
دختر
عربی شیمه
طینت، سرشت، ( در قدیم ) عادت و طبیعت، خوی، خصلت
دختر
عربی صباحت
زیبایی، جمال
دختر
عربی صحو
حالت هوشیاری سالک پس از بی خودی
دختر
عربی صدا
انعکاس صوت، پژواک
دختر
عربی طرب انگیز
طرب ( عربی ) + انگیز ( فارسی )، مسرت بش، شادی آور، نام یکی از گوشه های موسیقی ایرانی
دختر
عربی، فارسی طره
موی پیشانی، زلف
دختر
عربی عدن
بهشت زمینی، جاویدان، ( در قدیم ) ( در ادیان ) جاویدان [بهشت]
دختر، پسر
عربی، عبری
مذهبی و قرآنی عفاف
پرهیزکاری، پاکدامنی
دختر
عربی عفیف
پای بند به اصول اخلاقی، پارسا و پرهیزکار، دارای عفت، ( عفت، به علاوه پای بند به اصول اخلاقی، پرهیزک ...
پسر، دختر
عربی عناب
میوه ای به رنگ قرمز که خواص درمانی فراوانی دارد
دختر
عربی عنبر
ماده ای چرب، خوشبو، و معطر، و معطر که از معده یا روده نوعی ماهی گرفته می شود و امروزه در عطرسازی به ...
دختر
عربی عنقا
مرغی افسانه ای، سیمرغ
دختر
عربی غزوه
جنگی که مسلمانان با کافران می کردند و پیامبر در آن شرکت میکرد، ( در قدیم ) جنگی که مسلمانان با کافر ...
دختر
عربی
تاریخی و کهن غمزه
کرشمه، ناز، حرکت چشم و ابرو برای برانگیختن توجه دیگری
دختر
عربی غنج
کرشمه، ناز
دختر
عربی غوغا
صدای بلند، بانگ و فریاد
دختر
عربی فاکهه
میوه، ( در قدیم ) میوه ( خرما، انگور، انار و غیره )، نوعی حلوا
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی فتنه
عاشق، دلداده، شورش، طغیان، مفتون
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی فرح بخش
شادی بخش، فرح انگیز، فرح ( عربی ) + بخش ( فارسی ) شادی بخش
دختر
فارسی، عربی فریضه
عمل واجب، امر واجب
دختر
عربی قصه
داستان، حکایت، سرگذشت یا ماجرایی واقعی یا خیالی که معمولاً به صورت کوتاه نقل می شود، ( در قدیم ) بی ...
دختر
عربی قصیده
نام یکی از قالب های شعر فارسی و عربی، ( در ادبیات ) یکی از قالب های شعر فارسی و عربی، معمولاً دارای ...
دختر
عربی قطره
مقدار کمی از مایع که از جایی بچکد، چکه
دختر
عربی
طبیعت قمری
نام پرنده ای کوچکتر از کبوتر، یاکریم
دختر
عربی ماوا
جایگاه، مَسکن، پناهگاه، خانه، ( مأوی )، مکان ماندن، مسکن، مقر، جای امن
دختر
عربی ماورد
ماءالورد، گلاب
دختر
عربی مجذوب
شیفته و جذب شده، شیفته
دختر
عربی مجلله
دارای بزرگواری و عظمت و قدرت و شوکت و جلال، باشکوه و باجلال، دارای بزرگواری، عظمت، قدرت، شوکت و جلال
دختر
عربی محبه
دوستدار
دختر
عربی محرم
حرام شده، ماه اول از سال قمری
دختر، پسر
عربی مدارا
نرمی، لطف، مهربانی
دختر
عربی مدینه
نام شهری در عربستان، شهر، نام شهری در عربستان که پایگاه حکومت حضرت محمد ( ص ) بود
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی مسرور
شاد، شادمان، خوشحال
دختر، پسر
عربی ایمنه
آمنه
دختر
عربی ملک
فرشته
دختر
عربی ملکه
همسر پادشاه، شهبانو
دختر
عربی
تاریخی و کهن مهاد
بستر، گهواره، زمین پست، مهد
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی مهام
کارهای بزرگ و دشوار، کارهای سخت، کارهایی که اهمیت داشته باشد، ( جمعِ مهِم ) ( در قدیم ) امور مهم و ...
دختر، پسر
عربی مهدیان
هدایت شده
دختر
فارسی، عربی موزون
وزن شده، سنجیده شده، متناسب، هماهنگ، آهنگ دار، دارای اجزای منظم، متناسب و زیبا، دارای آهنگ موسیقی، ...
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی مولیان
بندگان، نام رودخانه ای در بخارا، تلفظ عامیانه ی موالیان به معنی بندگان، ( اعلام ) ( = جوی مولیان ) ...
دختر
عربی
طبیعت موهبه
آنچه به کسی ببخشند، بخشش، دهش، ( عربی، مَوهَبَة ) هر چیز ارزشمندی که به کسی بخشیده می شود یا او از ...
دختر
عربی نبات
ماده خوراکی سفت، بلورین، و شیرین
دختر
عربی نعناع
نعنا، گیاهی کاشتنی و خوشبو
دختر
عربی نهارا
منسوب به نهار، ( به مجاز ) روشن و زیبا، ( عربی ـ فارسی ) ( نهار ( در قدیم ) = روز، ا ( پسوند نسبت ) ...
دختر
فارسی، عربی نور
روشنایی، فروغ، از نامهای خداوند، نام سوره ای در قرآن کریم
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی نورافشان
نوردهنده، پرتوافکن، نوربخش، آنچه نور به اطراف خود می پراکند، نور پاش، ( در قدیم ) نور افشانی کردن، ...
پسر، دختر
فارسی، عربی نکهت
بوی خوش
دختر
عربی بشری
بشارت، مژده، مژدگانی، از واژه های قرآنی ( یونس : )
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی بنان
سرانگشت، انگشت، ( اعلام ) غلامحسین بنان [، شمسی] خواننده ی ایرانی، فرزند کریم خان بنان الدوله بود، ...
پسر، دختر
عربی، کردی
مذهبی و قرآنی ولا
دوستی، محبت
دختر، پسر
عربی
مذهبی و قرآنی تاج الملوک
افسر پادشاهان، تاج شاهان، گیاهی گیاهی زینتی از خانواده آلاله با گلهای زیبای واژگون
دختر
عربی تاج الملک
افسر پادشاهی، تاج پادشاهی
دختر
عربی تاجیه
منسوب به تاج
دختر
فارسی، عربی جمیلا
خوب، نیکو، زیبارو، شایسته، ( عربی ـ فارسی ) [جمیل= زیبا، ا ( پسوند نسبت ) ]، منسوب به جمیل
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی جودت
نیکویی، خوبی
دختر
عربی حارثه
زن کشاورز، نام یکی از راویان حدیث، ( عربی ) ( مؤنث حارث )، مؤنث حارث، کشاورز
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی حانی
میش یا گاو وحشی
دختر، پسر
عربی حسنی
( حُسنا ) ( عربی ) ( در قدیم ) نیک، پسندیده
دختر
عربی حیفا
نام بندری در فلسطین
دختر
عربی خاطرآسا
آسایش دهنده خاطر، خاطر ( عربی ) + آسا ( فارسی ) آسایش دهنده خاطر
دختر
فارسی، عربی کوکبه
شکوه، جلال، ستاره
دختر
عربی ختمی
گیاهی علفی، پایا، و زینتی از خانواده پنیرک که گلهای درشت دارد
دختر
عربی خجسته لقا
آن که چهره ای فرخنده و مبارک دارد، ( مجاز ) زیبارو، خجسته ( فارسی ) + لقا ( عربی ) خوش سیما، خوشرو
دختر
فارسی، عربی درتا
مانند مروارید، همتای دُر، در ( عربی ) + تا ( فارسی ) مانند در
دختر
کردی، عربی، فارسی درگل
مروارید گلها، در ( عربی ) + گل ( فارسی ) مروارید گلها
دختر
فارسی، عربی
گل دریانه
دُروار، ( مجاز ) روشن و درخشان، ( دری = مانند در، درخشان، روشن، انه ( پسوند نسبت ) )، منسوب به در و ...
دختر
فارسی، عربی رازقی
گلی سفید و کوچک و خوش بو که از آن عطر می گیرند، نوعی انگور با دانه های ریز، [قدیمی] خمر، شراب، ( عر ...
دختر
فارسی، عربی
طبیعت، گل راهبه
مقدس، عابد مسیحی گوشه نشین
دختر
عربی رایان
نام کوهی در حجاز، راهنما
دختر، پسر
عربی، فارسی رشدیه
خردمند
دختر
عربی رودا
منسوب به رود، نغمه، آهنگ، سرود، ( رود= نغمه، فرزند، ا ( پسوند نسبت ) )
دختر
عربی ریما
آهو، نام حیوانی است
دختر
عربی، یونانی زوفا
گیاهی پایا و معطر از خانواده نعناع
دختر
عربی زیب النساء
زیب ( فارسی ) + نسا ( عربی )، بهترین زنان، زیباترین زنان، نام دختر پادشاه هند که به ادبیات فارسی و ...
دختر
فارسی، عربی ساطعه
درخشنده، روشن، مؤنث ساطع
دختر
عربی سامره
افسانه سرا، گوینده افسانه، قصه گو، مؤنث سامر، نام شهری در عراق که مرقد امام دهم و یازدهم در آن واقع ...
دختر
عربی سلطانه
فرمانروا، پادشاه
دختر
عربی سلمه
زن نازک اندام، نام گیاهی است
دختر
فارسی، عربی سومینا
سومینا
دختر
عربی سیمادخت
زیبارو، ( سیما، دخت= دختر )
دختر
فارسی، عربی شاخ نبات
شاخ ( فارسی ) + نبات ( عربی )، شاخ شکر، نام افسانه ای معشوقه حافظ شیرازی
دختر
فارسی، عربی