اسم پسر فارسی - صفحه 10
دوستدار آزادی، محبت، مهر و دوستی همراه با رهایی و وارستگی، ( اَعلام ) ) نامی برای مردان در داستانها ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن ازدر
منسوب به پاک، طاهر و پاکیزه، تمیز و مرتب
پسر
فارسی آزرمان
همیشه جوان، پیر ناشدنی و فرسوده نگشتنی
پسر
فارسی آزرمگان
با حیا، مودب، سربه زیر، از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر فرخزاد سردار ایرانی در زمان خسروپرویز پادشاه س ...
پسر
فارسی آزما
آزماینده، امتحان کننده، بیازما، آزمایش کن
پسر
فارسی آزمون
امتحان، آزمایش، روش برای سنجش وجود، کیفیت یا اعتبار چیزی
پسر
فارسی اژدر
مار افسانه ای بزرگ
پسر
فارسی آژند
کلافه نخ، گل و لای ته حوض و جوی، ( در قدیم ) ( در ساختمان ) ملاط، پیوند دهنده، چسباننده، در اصطلاح ...
پسر
فارسی آژنگ
چین و شکنی که بر پوست بدن و بخصوص پیشانی می افتد، خشم، موج کوتاهی که روی سطح آب ایجاد می شود
پسر
فارسی آژیار
رهایی
پسر
فارسی اسپاتنا
یکی از نامهای قدیمی شهر اصفهان
پسر
فارسی آسپاداس
آخرین پادشاه ماد، آخرین پادشاه ماد که از کورش کبیر پادشاه و موسس هخامنشیان شکست خورد
پسر
فارسی
تاریخی و کهن آرنام
خوش نام آریایی
پسر
فارسی آرنگ
حاکم، مالک، آرنج، مرفق، رنگ
پسر
فارسی آرنیا
از نسل آریایی
پسر
فارسی آرنیک
آریایی نیک خو
پسر
فارسی ارهام
باران نرم باریدن آسمان
پسر
فارسی آروز
هدف بزرگ
پسر
فارسی آروکو
نجیب نجیب زاده، ( اَعلام ) نام فرزند کوروش هخامنشی ( اول ) که به رسم گروگان نزد آشور باناپال از سوی ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن آروید
آریایی و آتش پاک
پسر
فارسی اریا
در زبان کلدانی به معنی برج اسد، درخت آمله که دارای میوه هایی ترش و کوچک مانند آلو است
پسر
فارسی، اوستایی، پهلوی آریارامنه
آرام کننده آریائیان، نام پدر آرشام، جد داریوش پادشاه هخامنشی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن آریارمنه
نیای داریوش بزرگ از شاهان هخامنشی است
پسر
فارسی آریاباد
آریاپاد نگهبان قوم آریایی
پسر
فارسی آریابان
نگهبان قوم آریایی
پسر
فارسی آریابرز
شکوه آریایی، نام یکی از سرداران داریوش سوم پادشاه هخامنشی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن آریابرزین
برادر زاده ی داریوش بزرگ، ( اَعلام ) نام پسر ارتبان و برادر زاده ی داریوش بزرگ
پسر
فارسی
تاریخی و کهن آریاراد
آریایی جوانمرد آریایی شجاع آریایی دانا، آریایی شجاع و دلیر، آریایی جوانمرد و بخشنده، آریا+راد ( جوا ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن آریارمن
رامشگر آریایی، شادی آور از نژاد آریایی
پسر
فارسی آریاس
آریایی بزرگ
پسر
فارسی آریاسب
دارنده اسب ایرانی، نام یکی از سرداران کوروش پادشاه هخامنشی
پسر
فارسی اریاسب
نام یکی از سرداران کوروش پادشاه هخامنشی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن آریاسپ
دارنده ی اسب، ( اَعلام ) ) نام یکی از سرداران کوروش، ) نام یکی از پسران اردشیر [داریوش که بزرگتر از ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن آریافر
دارای فر و شکوه آریایی
پسر
فارسی آریاگیو
سخنور آریایی، به فتح گ، سکون ی، سکون و، آریا + گیو ( سخنور )، نام یکی از سرداران ایرانی در روزگار ب ...
پسر
فارسی اریامن
آرامش دهنده، خوشبختی دهنده، نام دریا سالار شجاع و رشید خشایارشاه پادشاه هخامنشی در جنگ سالامین
پسر
فارسی آریامنش
دارای خوی و رفتار آریایی، نام پسر داریوش پادشاه هخامنشی
پسر
فارسی آریامهر
ترکیب دو اسم آریا و مهر ( آزاده و محبت )، برخوردار از محبت آریایی، نام یکی از سرداران داریوش سوم پا ...
پسر
فارسی آریان رضا
ترکیب دو اسم آریان و رضا ( آریایی و خشنود )، از نام های مرکب، ا آریان و رضا
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی آریانوش
شادکننده و خوشحال کننده آریاییان، ( آریا، نوش = جاوید ) آریایی جاویدان، ( آریا + نوش = جاوید ) آریا ...
پسر، دختر
فارسی آریاوا
منسوب به آریا، آزاده، م آریا
پسر
فارسی آریاوش
آریایی، نجیب، ( آریا، وش ( پسوند شباهت ) ) همانند آریایی ها، شبیه آریایی ها
پسر
فارسی آریاک
نام یکی از سرداران ایرانی و فرماندار کاپادوکیه، ( اَعلام ) ) نام یکی از سرداران ایرانی و فرماندار ک ...
پسر
اوستایی، فارسی
تاریخی و کهن آریشا
شاه آریایی
پسر
فارسی آثویه
روح کامل و درستکار، صورت دیگر آبتین، از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر فریدون پادشاه پیشدادی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن آجیر
محتاط، کوشا، آژیر، در گویش خراسان به معنی محتاط
پسر
فارسی اغریرث
صاحب گردونه پیش رونده، از شخصیتهای شاهنامه، پسر پشنگ و نبیره فریدون پادشاه پیشدادی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن آغنده
آکنده، انباشته
پسر
فارسی افرود
فرود، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر سیاوش و جریره و برادر کیخسرو پادشاه کیانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن آبو
آبی، نیلوفرآبی، دایی
پسر
فارسی آزات
آزاد
پسر
فارسی آزادچهر
دارای چهره آزادگان، ( آزاد، چهر = اصل، نژاد )، آزاد چهره، دارنده ی نژاد و گوهر آزاد، دارای چهره ی آ ...
دختر، پسر
پهلوی، فارسی آزادبه
انسان سالم و آزاد، آزاد ( رها ) + به ( سالم و خوب )، به معنای انسان سالم و آزاد، نام یکی از سرداران ...
پسر
فارسی آزادسرو
همچون سرو زیبا و بی تعلق، بزرگوار و متواضع، از شخصیتهای شاهنامه، نام مردی دانا و پرهیزکار در زمان ا ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن آزادفروز
رهایی بخش، آنکه آزادی می آورد، باعث آزادی، نام مردی در زمان انوشیروان پادشاه ساسانی
پسر
فارسی اسوار
سوار، عنوانی که ایرانیان باستان به مردان دلیرِ آزاده می دادند، در بعضی متون به معنی آزادگان و بزرگا ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن آسیدات
یکی از بزرگان هخامنشی، آسیداد، نام یکی از بزرگان هخامنشی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن آسیداد
آسیدات، نام یکی از بزرگان هخامنشی
پسر
فارسی آسیم
استاد عظیم الشأن و بلند مرتبه، ( در پهلوی، asēm ) آسیم به معنی سیم و نقره است، به لغت زند و پازند ا ...
پسر
پهلوی، فارسی اشتاد
راستی و درستی، ( در قدیم ) نام روز بیست و ششم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، ( در فرهنگ ایران قدیم ) ...
پسر
اوستایی، فارسی اشنا
گوهر گران بها، گوهر گرانمایه، شنا، شناگری، آب ورزی، شنا کننده، آب ورز، شناگر
پسر
فارسی آشناس
نام فرزند طهماسب، ( اَعلام ) نام فرزند طهماسب و پدر بزرگ گرشاسب
پسر
فارسی اشناس
نام افشین و چند تن دیگر
پسر
فارسی اشو
مقدس
پسر
فارسی اشکش
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی و از فرماندهان سپاه کیخسرو پادشاه کیانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن اشکناز
مرکب از اشک و ناز، کنایه از دختر زیبا روی و لطیف
پسر
فارسی آشینا
قوی، قدرتمند، نیرومند، زورمند
پسر
فارسی، آشوری آفریدون
فریدون، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر آبتین و فرانک، از پادشاهان پیشدادی ایران و به بند کشنده ضحاک م ...
پسر
فارسی افریدون
فریدون، از شخصیتهای شاهنامه
پسر
فارسی
تاریخی و کهن آقاجان
آقا ( مغولی ) + جان ( فارسی ) عنوان محبت آمیز برای پدر یا پدربزرگ
پسر
فارسی، مغولی آقاگل
آقا ( مغولی ) + گل ( فارسی ) نام روستایی در نزدیکی اصفهان
پسر
فارسی، مغولی اقشین
معنی اسم را در این قسمت بنویسید
پسر
فارسی انوش زاد
زاده جاویدان، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر خسرو انوشیروان پادشاه ساسانی
پسر
فارسی انوشتکین
پهلوان جاودانی، از نامهای تاریخی، انوش ( فارسی ) + تکین ( ترکی )
پسر
ترکی، فارسی، عربی
تاریخی و کهن انوشروان
انوشیروان، دارای روان جاوید، ( در پهلوی، anošak ruvān ) ( = انوشیروان، نوشیروان )، ( اَعلام ) ) لقب ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن ارباد
نام یکی از سرداران داریوش سوم پادشاه هخامنشی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن ارباس
نام یکی از سپاهیان مادی اردشیر دوم پادشاه هخامنشی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن آرپان
آرین، منسوب به قوم آریایی، برای توضیحات بیشتر ایران را ببینید
پسر
فارسی آگاس
آگاه
پسر
فارسی آگاه
بینا، دقیق، مطلع، باخبر، آن که در امری بینش و بصیرت دارد، دانا
پسر
فارسی الچین
ایلچین، برگزیده ایل، ال ( ترکی ) + چین ( فارسی )
پسر
ترکی، فارسی آمنید
نام دبیر داریوش پادشاه هخامنشی
پسر
فارسی آموی
رود جیحون، آمودریا
پسر
فارسی امید بخش
امیدوار کننده، امید بخشنده، کسی یا چیزی که امیدواری کند، کنایه از حق سبحانه و تعالی
پسر
فارسی امید محمد
ترکیب دو اسم امید و محمد ( آرزو و ستوده )، از نام های مرکب، ی امید و محمد
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی امیدحسین
ترکیب دو اسم امید و حسین ( آرزو و نیکو )، از نام های مرکب، ی امید و حسین
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی امیدمهدی
ترکیب دو اسم امید و مهدی ( آرزو و هدایت شده )، از نام های مرکب، ی امید و مهدی
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی اسپندیار
اسفندیار، ( = اسفندیار )، آفریده مقدس، از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان ایرانی، فرزند گشتاسپ شاه ایر ...
پسر
اوستایی، فارسی اسپی تامن
نام سردار ایرانی که سلوکوس دختر او را به همسری برگزید، صورتی از سپیتمان، لقب خانوادگی زرتشت نام سرد ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن آسپیان
آبتین، روح کامل، انسان نیکو کار، از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر فریدون پادشاه پیشدادی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن اسپیتمان
نژاد سفید، خاندان سفید
پسر
فارسی اسپیتمن
یکی از سرداران ایران در زمان داریوش هخامنشی
پسر
فارسی استاسیس
از مخالفین سلطه عرب در ایران در زمان خلیفه عباسی
پسر
فارسی الله داد
الله ( عربی ) + داد ( فارسی ) داده خداوند
پسر
فارسی، عربی آلماگل
گل سیب، کنایه از زیبایی و تر و تازگی، آلما ( ترکی ) + گل ( فارسی ) گل سیب
پسر، دختر
فارسی، ترکی
گل الوا
از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از دلاوران ایرانی و نیزه دار رستم پهلوان شاهنامه
دختر، پسر
فارسی
تاریخی و کهن آلکا
در گویش سمنان نام امامزاده ای
دختر، پسر
فارسی آوش
مانند آب پاک و زلال
پسر
فارسی اوشهنگ
هوشنگ، پسر سیامک پادشاه پیشدادی ایران
پسر
فارسی آوگان
از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان ایرانی و پیشرو سپاه فریدون پادشاه پیشدادی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن