اسم پسر فارسی - صفحه 6
ترکیب دو اسم مهر و آیین ( مهربانی و رسم )، دارای مهر و محبت و دوستی، دارای مهربانی، دارای آیین و رو ...
دختر، پسر
فارسی
کهکشانی ارشا
چالاک و گریز پا، دلیرمرد، ( عربی )، آهو بره ای که قوی گردد و همپای مادر بدود، [در ایران باستان ارشا ...
پسر، دختر
عربی، فارسی
طبیعت نیک روز
سعادتمند، خوشبخت
پسر
فارسی دادمهر
داده خورشید، نام یکی از پادشاهان طبرستان، عدالت دوست، ( اَعلام ) نام چند تن از امیر زادگان و شاهزاد ...
پسر
فارسی نوژن
نوعی کاج، صنوبر
پسر
فارسی
طبیعت سارنگ
نام پرنده ای کوچک به رنگ سیاه، سار، ساری، ( در موسیقی ایرانی ) گوشه ای در آواز ابوعطا، نام سازی مثل ...
پسر
فارسی
پرنده، هنری گیو
یکی از پهلوانان داستانی ایرانی پسر گودرز، داماد رستم و پدر بیژن است، داماد رستم و پدر بیژن، برای آو ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن نعیما
تخلص نعمت سمرقندی شاعر قرن یازدهم، ( نعیم، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به نعیم، ن نعیم، ( عربی ـ فارس ...
دختر، پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی زاگرس
نام رشته کوهی که از مغرب ایران تا شرق ترکیه و شمال عراق ادامه دارد، ( اَعلام ) نام رشته کوهی که از ...
پسر
فارسی
طبیعت مهرتاش
همدل، همپایه خورشید، [مِهر = مهربانی، محبت، تاش ( ترکی ) ( = داش ) این کلمه به آخر اسم ها اضافه می ...
پسر
ترکی، فارسی
کهکشانی پاکان
منسوب به پاک، طاهر و پاکیزه، تمیز و مرتب، طاهران
پسر
فارسی یارا
توانایی، قدرت، جرأت، فرصت، جسارت، مجال، جرآت
دختر، پسر
فارسی هویار
دارای خوبی و نیکی، ( هو = خوب، نیک، یار ( پسوند دارندگی ) )، به تعبیری یارِ خوب و نیک، نیک + یار ( ...
پسر، دختر
فارسی آیریک
آریایی، ایرانی، [آیر = آریا، ایران، یک /، ik / ( پسوند نسبت ساز ) ] آریایی
پسر
فارسی رزوان
باغبان بویژه نگهبان باغ انگور، ( = رَزبان )
پسر
فارسی سدیف
نام چندتن از صحابه حضرت رسول، ( اَعلام ) نام چند تن از صحابه، به فتح سین
پسر
عربی، فارسی
مذهبی و قرآنی پیشرو
پیش رونده، آن که پیشرفت کرده، پیشتاز، پیشگام، ( به مجاز ) رهبر، پیشوا، مقتدا، آن که جلوتر از دیگران ...
پسر
فارسی محمد آرشام
ترکیب دو اسم محمد و آرشام ( ستوده و نیرومند )، از نام های مرکب، ا محمّد و آرشام
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی الوند
اروند، دارای تندی و تیزی، نام کوهی در جنوب همدان، تندمند و دارای تندی و تیزی، ( اَعلام ) ) نام کوهی ...
پسر
فارسی، اوستایی، پهلوی
طبیعت دانوش
نام شخصی در داستان وامق و عذرا، نام کسی که عذرا معشوقه وامق را فروخت
پسر
فارسی
تاریخی و کهن هونام
خوشنام، نیک نام
پسر
فارسی محمد فرزاد
ترکیب دو اسم محمد و فرزاد ( ستوده و با جلال )، از نام های مرکب، ا محمّد و فرزاد
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی اروند
تند، تیز، چالاک، دلیر، فر، شکوه، ( در تفسیر پهلوی، arvand )، شأن و شوکت، ( اَعلام ) ) نام رودِ دجله ...
پسر
فارسی، اوستایی
طبیعت فریمان
دارای اندیشه ی خجسته، مبارک و با شکوه، ( فری = خجسته، مبارک، دارای خجستگی و شکوه، شکوهمند و خجسته، ...
پسر
فارسی داتیس
نام یکی از سرداران داریوش پادشاه هخامنشی، ( اَعلام ) سرداری از مردم ماد و از سرداران داریوش هخامنشی ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن پایدار
استوار، جاویدان، از نام های پروردگار، دارای ثبات، ثابت، همیشگی، ( در قدیم ) مقاوم، مقاومت کننده، ( ...
پسر
فارسی جهانگرد
آن که به کشورها و نواحی مختلف جهان سفر می کند، سیاح، گردش گر
پسر
فارسی امیربهمن
ترکیب دو اسم امیر و بهمن ( فرمانروا و نیک اندیش )، از نام های مرکب، ه امیر و بهمن
پسر
فارسی، عربی محمد آریان
ترکیب دو اسم محمد و آریان ( ستوده و آریایی )، از نام های مرکب، ا محمّد و آریان
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی محمد شهریار
ترکیب دو اسم محمد و شهریار ( ستوده و پادشاه )، از نام های مرکب، ا محمّد و شهریار
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی مهنام
( به مجاز ) زیباروی ماه مانند، ( مَه = ماه، نام ( در قدیم ) ( به مجاز ) = نشان، اثر، صورت، ظاهر )، ...
دختر، پسر
فارسی اردیان
مقدس، [ارد، ی ( میانجی )، ان ( نسبت ساز ) ]، [ارد + ی ( میانجی ) + ان ( نسبت ساز ) ]
پسر
فارسی
مذهبی و قرآنی جوانمرد
بخشنده، دارای همت والا، ( به مجاز ) دارای خصلت های نیک و پسندیده مانند بخشندگی، گذشت، دلیری و کمک ب ...
پسر
فارسی نوین
تازه، جدید، دارای حالت یا کیفیت نو
پسر
فارسی محمد پدرام
ترکیب دو اسم محمد و پدرام ( ستوده و آراسته )، از نام های مرکب، ا محمّد و پدرام
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی محمد اشکان
ترکیب دو اسم محمد و اشکان ( ستوده و منسوب به اشک )، از نام های مرکب، ا محمّد و اشکان
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی امیروالا
ترکیب دو اسم امیر و والا ( فرمانروا و دارنده ی مقام )، امیر و پادشاه دارنده ی مقام و مرتبه ی مهم، ا ...
پسر
فارسی، عربی امیرپویان
ترکیب دو اسم امیر و پویان ( فرمانروا و شتابان )، از نام های مرکب امیر و پویان
پسر
فارسی، عربی محمد بهنام
ترکیب دو اسم محمد و بهنام ( ستوده و خوش نام )، از نام های مرکب، ا محمّد و بهنام
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی ژیان
بی باک و شجاع، خشمناک و غضبناک
پسر
فارسی شهرداد
زاده ی شهر، شهری، ( شهر، داد = داده، آفریده )، ( شهر + داد = داده، نام قدیم شهر اهواز
پسر
فارسی آریامن
آرامش دهنده، خوشبختی دهنده، ( اَعلام ) نام فرمانده ی ناوگان خشایارشاه که سرداری رشید و شجاع در جنگ ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن پهلوان
جنگجوی شجاع و زورمند، ( به مجاز ) آن که در امری سرآمد است، ( به مجاز ) قوی هیکل و قوی جثه، ( در قدی ...
پسر
فارسی امیرکیوان
ترکیب دو اسم امیر و کیوان ( فرمانروا و پادشاه گیتی )، از نام های مرکب، ) امیر و کیوان
پسر
فارسی، عربی سام راد
ترکیب دو اسم سام و راد ( آتش و جوانمرد )، اسم مرکب ( سام، راد )، ا سام و راد
پسر
فارسی کاوش
جستجو، بررسی و تحقیق، ( اسم مصدر از کاویدن )، ( در قدیم ) ( به مجاز ) ستیزه، رخنه و نفوذ
پسر
فارسی سپهرداد
نام داماد داریوش که در شجاعت ممتاز بود، نام داماد داریوش پادشاه هخامنشی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن دین یار
یاور و مددکار دین، یار و یاور و مددکار دین
پسر
فارسی
مذهبی و قرآنی جهان بین
ویژگی آن که جهان را می بیند، ( در قدیم ) ( به مجاز ) چشم و دیده، ( در قدیم ) ) آنچه جهان را در آن م ...
پسر
فارسی نیاوش
شبیه به نیاکان، مانند اجداد، همانند نیاکان، ( نیا، وش ( پسوند شباهت ) )، ( = نیاسان )، ) نیاسان، پس ...
پسر
فارسی بهفر
شکوهمند و با جلال و جبروت، مرکب از به ( بهتر، خوبتر ) + فر ( شکوه، جلال )
پسر
فارسی رامی
منسوب به رام، شاد و خوشحال، ( رام، ی ( پسوند نسبت ) )، ( رام + ی ( پسوند نسبت ) )، رامتین
پسر
فارسی یاقوت
سنگی قیمتی به رنگهای سرخ، زرد، و کبود، ( معرب از فارسی یاکند )، ( در علوم زمین ) سنگِ قیمتی از ترکی ...
پسر
عربی، فارسی
طبیعت، مذهبی و قرآنی امیرفرهنگ
ترکیب دو اسم امیر و فرهنگ ( فرمانروا و آداب و رسوم )، امیر دانشمند و فرهیخته، پادشاه دارای علم و مع ...
پسر
فارسی، عربی علی پارسا
ترکیب دو اسم علی و پارسا ( بلندقدر و دانشمند )، از نام های مرکب، علی و پارسا
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی نیروان
نام رودخانه ای در سقز، ( اَعلام ) نام رودخانه ای در شهرستان سقز که از مجموع دو رودخانه ی سلیمان بیک ...
پسر
فارسی
طبیعت امیرمهیار
ترکیب دو اسم امیر و مهدیار ( فرمانروا و ماهیار )، از اسامی مرکب، امیر و مهیار
پسر
فارسی، عربی امیرپوریا
ترکیب دو اسم امیر و پوریا ( فرمانروا و بسیار دارنده )، از نام های مرکب، ( امیر و پوریا
پسر
فارسی، عربی مهرام
ماه آرام، خوشبخت، ( مَه، رام )، آن که ماه رام اوست
پسر
فارسی
کهکشانی امیرآرشام
ترکیب دو اسم امیر و آرشام ( فرمانروا و نیرومند )، ( به مجاز ) امیر قدرتمند و پر زور
پسر
فارسی، عربی محمد مهرداد
ترکیب دو اسم محمد و مهرداد ( ستوده و آفریده شده ی مهر )، از نام های مرکب، ا محمّد و مهرداد
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی اوژن
به زمین افکننده، از بین برنده دشمن، ( در قدیم ) اوژندن، افکندن، اوژننده، افکننده، اندازنده
پسر
فارسی مزدا
دانا، در آیین زرتشتی به خدا اطلاق می گردد، به معنی دانا، اهورامزدا، به معنی دانا است، در ادیان ایرا ...
پسر
اوستایی، فارسی
مذهبی و قرآنی زرتشت
نام پیامبر ایرانی در زمان گشتاسپ پادشاه کیانی، دارنده ی شتر زرد، زردشت، ( اَعلام ) پیامبر ایران باس ...
پسر
فارسی، اوستایی، پهلوی
مذهبی و قرآنی شهبد
شاه بزرگ و صاحب اختیار، ( شه= شاه، بد/، bod/ ( پسوند محافظ و مسئول ) )، نگهبان شاه، ( به مجاز ) بلن ...
پسر
فارسی محمد فراز
ترکیب دو اسم محمد و فراز ( ستوده و اوج )، از نام های مرکب، ا محمّد و فراز
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی نیکراد
جوانمرد صالح و شایسته، جوانمرد نیک، جوانمردی که دارای صفاتی خوبی، نیکی و بخشش است
پسر
فارسی محمد رسا
ترکیب دو اسم محمد و رسا ( ستوده و بلیغ )، از نام های مرکب، ا محمّد و رَسا
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی زردشت
نام پیامبر ایرانی در زمان گشتاسپ پادشاه کیانی، زرتشت، ( اَعلام ) ) زردشت نام بخشی از رودخانه ی دِهو ...
پسر
فارسی
مذهبی و قرآنی خوشیار
دوست و یار شاد، دوست و یار شاد و شادمان
پسر
فارسی تهمتن
دارنده تن نیرومند، لقب رستم پهلوان شاهنامه، ( در قدیم ) تنومند، قوی جثه، نیرومند، ( اَعلام ) ( در ش ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن امیریزدان
ترکیب دو اسم امیر و یزدان ( فرمانروا و خداوند )، از نام های مرکب، ( امیر و یزدان
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی رودین
فرزند پسر، ( رود = فرزند به ویژه پسر، ین ( پسوند نسبت ) ) ( به مجاز ) فرزند پسر
پسر
فارسی خشنود
خوشحال و راضی، ( در قدیم ) قانع
پسر
فارسی شایراد
هاله و خرمن ماه
پسر
فارسی
کهکشانی داریو
داریوش، نام پادشاهی پیش از ساسانیان، ( = داریوش )، ← داریوش، [این واژه با نام «داریو» ( روبن داریو، ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن آروند
شأن و شوکت و فر و شکوه، ( = اروند )، اورند و اورنگ
پسر
فارسی محمد فرزین
ترکیب دو اسم محمد و فرزین ( ستوده و فروزان )، از نام های مرکب، ا محمّد و فرزین
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی امیررهام
ترکیب دو اسم امیر و رهام ( فرمانروا و پرنده شکست ناپذیر )، از نام های مرکب، ی امیر و رهام
پسر
فارسی، عربی سیاووش
سیاوش، ( = سیاوش )
پسر
فارسی
تاریخی و کهن عرشیان
ساکنان آسمان، ملائکه، فرشتگان، عرش ( عربی ) + ی ( فارسی ) + ان ( فارسی ) ملائکه
پسر، دختر
فارسی، عربی آرین مهر
ترکیب دو اسم آرین و مهر ( آریایی و محبت )، ( آرین = آریائی، مهر= محبت، دوستی، خورشید، آفتاب )، مهر ...
پسر
فارسی فرتاش
وجودی که در برابر عدم است، وجود که در برابر عدم است، ( از بر ساخته ی فرقه آذرکیوان ـ برهان، چ معین، ...
پسر
فارسی محمد رامتین
ترکیب دو اسم محمد و رامتین ( ستوده و نوازنده )، از نام های مرکب، ا محمّد و رامتین
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی شهنور
نور خدا، [شه= شاه، ( در تصوف ) خداوند، الله، نور] روی هم به معنی نور شاه و به تعبیری نور خدا
پسر
فارسی سپاس
حمد، ستایش، قدردانی و حق شناسی از نیکی های کسی، شکر، شکرگزاری
پسر
فارسی دستان
آهنگ و لحن، داستان، قصه، افسانه، ( اَعلام ) لقب زال پدر رستم، نامی که سیمرغ بر زال پدر رستم پهلوان ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن محمد مهرشاد
ترکیب دو اسم محمد و مهرشاد ( ستوده و شادمان )، از نام های مرکب، ا محمّد و مهرشاد
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی به یاد
دارنده ی بهترین یاد، ( به، یاد )، ( به مجاز ) کسی که از او به نیکی یاد می کنند
پسر
فارسی ارد
نام دو تن از شاهان اشکانی، ( اَعلام ) نام دو تن از شاهان اشکانی ) ارد اول [، پیش از میلاد] که در زم ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن هویدا
روشن، آشکار، نمایان، خوب پیدا
پسر
فارسی کامروز
خوشبخت، ویژگی آن که روزگار به میل و اراده اوست
پسر
فارسی پارسینا
پارسین، پارسی، اهل پارس، ا ( پسوند نسبت ) )، ( = پارسین )
پسر
فارسی باور
یقین، اعتقاد، مجموعه ی اعتقادهایی که در یک جامعه مورد پذیرش قرار گرفته است، حالت یا عادتی ذهنی که ب ...
پسر، دختر
فارسی شاهرود
رود بزرگ، نوعی ساز، ( شاه = جزء پیشین بعضی از کلمه های مرکب به معنی «اصلی» و «مهم»، رود = فرزند به ...
پسر
فارسی
هنری تهمورث
پهلوان زمین، ( در اوستایی، takhmo urupa ) ( = طهمورث )، به معنی قوی جثه و نیرومند، ( اَعلام ) ( در ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن امیرسپهر
ترکیب دو اسم امیر و سپهر ( پادشاه و آسمان )، از نام های مرکب، ی امیر و سپهر
پسر
فارسی، عربی امیریل
ترکیب دو اسم امیر و یل ( امیر قوی و شجاع، امیر پهلوان )، امیر قوی و شجاع
پسر
فارسی، عربی
تاریخی و کهن فرخزاد
نیک بخت، خجسته، ( در قدیم ) آن که با طالع خوب به دنیا آمده، ( اَعلام ) ) نامی مستعار که «گشتاسپ» شا ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن هخامنش
دوست منش، دوست کردار، کسی که دارای کردار و اندیشه نیک است، ( اَعلام ) هخامنش: [حدود پیش از میلاد] س ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن