اسم با حرف ه - صفحه 2
نفس
دختر
کردی هورمن
اندیشه روشن، فکر روشن، ( هور = خورشید، من/ مان = اندیشه و فکر )، ( به مجاز ) ویژگی آن که اندیشه و ف ...
پسر
فارسی هوشور
هوشمند، باهوش، ( هوش، ور ( پسوند دارندگی ) ) ( = هوشمند )
پسر
فارسی هیون
شتر تندرو
پسر
عربی هاتف
ندا دهنده ای که صدایش شنیده شود اما خودش دیده نشود، مانند فرشته یندا دهنده ی غیبی، سروش، ( در عرفان ...
پسر
عربی هارمونیکا
نوعی ساز موسیقی
پسر
لاتین
هنری هامون
دشت و زمین هموار، زمین هموار و بدون پستی و بلندی، نام دریاچه ای در سیستان
پسر
فارسی هامی
سرگشته و حیران
پسر
فارسی هدیر
آواز کبوتر، صدای رعد و برق، تکرار صدا در حنجره، بانگ کردن شتر، بانگ شتر
دختر
عربی هدیش
ایزد نگهبان خانه
دختر
فارسی هربد
پیشوای دینی، موبد موبدان، ( = هیربد )، استاد، آموزگار، شاگرد، آموزنده، رئیس آتشگاه
پسر
اوستایی هلیانه
نام یک گیاه، ( در گیاهی ) شاه ترج، شاهتره که مصرف دارویی دارد
دختر
فارسی
طبیعت همام
سرور، مهتر، پادشاه بلندهمت، مرد بزرگ و دلیر و بخشنده، شیر درنده، دارای مقام و منزلت و فضایل ارجمند، ...
پسر
عربی همراه
همدم، مونس، قرین، آن که در کنار دیگری راهی را طی می کند، ( به مجاز ) آن که با دیگران توافق و سازگار ...
دختر
فارسی هنرمند
آن که توانا در خلق آثار هنری است، آن که دارای مهارت و فنی است، ( در قدیم ) آن که دارای فضل و کمال ی ...
پسر
فارسی، کردی هوده
راست، درست
دختر
فارسی هور
خورشید، مهر، خور، از شخصیتهای شاهنامه، نام دانایی پرهیزکار در زمان بهرام گور پادشاه ساسانی
دختر
اوستایی، فارسی هیئت
شکل، ساختار و صورت ظاهری هر چیز یا هر کس
پسر
عربی هیبت
جلال، شکوه، رعب
پسر
عربی هیری
گل همیشه بهار، ( در گیاهی ) ( = خیری ) گل شب بو، گلی که شبها بوی خوش دارد
دختر
فارسی
طبیعت هابیل
عرب از عبری نفس یا بخار، نام پسر آدم ( ع )، ( عبری ) به معنی ' نفس یا بخار '، ( در اعلام ) به نقل ا ...
پسر
عبری
مذهبی و قرآنی هارای
گریه، فغان
دختر
گیلکی هارپاک
نام وزیر آستیاژ، آخرین پادشاه ماد، ( = هارپاگ، هارپاگوس ) ( اَعلام ) نام خویشاوند و وزیر آستیاک که ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن هارولد
حکمران ارتش
پسر
لاتین هاژان
صدای آبشار
دختر
کردی هامویه
آخرین پادشاه ساسانی، نام کارگزار یزدگرد سوم
پسر
فارسی
تاریخی و کهن هانده
جذاب ترین و مهربان ترین
دختر
فارسی هانو
یاری دهنده
پسر
کردی هانیتا
مسرور و شاد
دختر
فارسی هانیدا
شادی بخش زندگی مادر
دختر
لری هانیسا
مسرور و شاد
دختر
فارسی هانیش
ندای الهی که خبر از توفان و بدی هوا می دهد
دختر
فارسی هانیل
نام یکی از فرشتگان الهی
دختر
عبری
مذهبی و قرآنی هاوار
فریاد
پسر
کردی هاوره
همراه
پسر
کردی هاوری
یار و یاور
پسر
کردی هاورین
به نرمی و لطافت ابر
دختر
کردی هاوژین
همدم و یار زندگی
دختر
کردی هاووش
امت، پیروان یک پیامبر
پسر
اوستایی، پهلوی، فارسی هاویار
یار و یاور
پسر
کردی هاویر
در یاد مانده
دختر
لری هاوین
تابستان
دختر
کردی هاکان
خان، امپراطور
پسر
ترکی هاکتان
هدیه خداوند
پسر
ترکی هایان
پشتیبان
پسر
ترکی هایدی
سریع و چابک
دختر
ترکی هایلا
شگفت آور
دختر
عربی هایلین
فرشته بهشتی
دختر
لاتین هاینا
پادشاه
دختر
یونانی هایکا
آرام، مرموز، از اسطوره های کردستان
پسر
کردی هایکو
سبکی ژاپنی از شعر کوتاه در سه مصرع
پسر
لاتین هایین
هستی، وجود
دختر
کردی هباسپ
دارنده اسب اصیل
پسر
فارسی هبیةلله
بخشیده شده از جانب خداوند، نام چندتن از شخصیتهای ادبی و تاریخی
پسر
عربی هتاو
خورشید و آفتاب
دختر
کردی هترا
محیط بسته
پسر
لاتین هخا
دوستدار
پسر
فارسی هدسا
درخت مورد
دختر
عبری هرسام
اشک هایم
پسر
لری هرمزیار
خدایار، آن که خداوند یار اوست، ( اَعلام ) نام خاص یک موبد پارسی است که در قرن میلادی می زیسته است
پسر
فارسی هرمس
فرستاده خدایان، از خدایان اولمپی، نام پسر زئوس و مایا
پسر
یونانی
تاریخی و کهن هرواک
نام دیگر خسروپرویز پادشاه ساسانی
پسر
فارسی هریاد
همیشه در خاطر
پسر
کردی هزاره
از شخصیتهای شاهنامه، لقب کوت از سرداران رومی سپاه خسروپرویز پادشاه ساسانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن هژین
زندگی جاویدان
دختر
کردی هستنوه
قیام تودةمردم ( نگارش کردی
دختر
کردی هستیدخت
دختر زندگی و زندگانی، ( هستی = زندگی، زندگانی، دخت = دختر ) دختر زندگی و زندگانی
دختر
فارسی هفال
رفیق ( نگارش کردی
پسر
کردی هفدن
وزن شعر ( نگارش کردی
دختر
کردی هفیان
آرام گرفتن، آرام گرفتن ( نگارش کردی
دختر
کردی هگبه
رةآورد، هدیةسفر، خورجین ( نگارش کردی
دختر
کردی هلبژارده
انتخاب شده ( نگارش کردی
پسر
کردی هلبژیر
انتخاب کننده ( نگارش کردی
پسر
کردی هلبست
شعر ( نگارش کردی
پسر
کردی هلپرین
رقصیدن، رقصیدن ( نگارش کردی
دختر
کردی هلدا
مادر خوشبو
دختر
فارسی هلدیر
آبشار، آبشار ( نگارش کردی
پسر
کردی
طبیعت هلگر
بردارندة، حامل، بلند نگةدارنده ( نگارش کردی
پسر
کردی هلگورد
بهترین جلودار ( نگارش کردی
پسر
کردی هلما
محافظ، معنی اسم را در این قسمت بنویسید خیلی صبور
دختر
لاتین، عربی هلمت
حمله، هجوم ( نگارش کردی
پسر
کردی هلنسا
مانند خورشید، هل ( فارسی ) + نسا ( عربی ) زنان معطر
دختر
فارسی، یونانی، عربی هلو
عقاب ( نگارش کردی
پسر
کردی هلورین
ریختن چیزی از بالا به پایین ( نگارش کردی
پسر
کردی هلیانا
مانند خورشید
دختر
یونانی هلیسا
دختر خورشید
دختر
یونانی هلین
نور و روشنایی
دختر
فرانسوی هلینا
روشنایی، نور، هلن، فرانسه از یونانی روشنایی، در اساطیر یونان همسر منلاس پادشاه اسپارت که جنگ تروا ب ...
دختر
یونانی هلیوس
هلیون، خورشید
پسر
عبری هما دیس
خوش اقبال، خوشبخت و سعادتمند، ( هما، دیس ( پسوند شباهت ) )، مثل هما، شبیه به هما
دختر
فارسی همام الدین
دارای مقام و منزلت در دین
پسر
عربی هماوند
از نامهای امروزی زرتشتیان
پسر
فارسی همایون دخت
دختر فرخنده و مبارک
دختر
فارسی همنواد
از شخصیتهای شاهنامه در زمان ساسانیان
پسر
فارسی
تاریخی و کهن هموند
اعضاء ( نگارش کردی
دختر
کردی همیشه بهار
گیاهی زینتی یا خودرو با گلهای زرد یا نارنجی که در تمام مدت سال دیده می شود
دختر
فارسی هنار
مانند انار زیبا، انار ( نگارش کردی
دختر
کردی هناس
نفس
دختر
کردی هناو
زهره، شجاعت، شجاعت ( نگارش کردی
دختر
کردی هوار
قشلاق، خیمةسلطان در قشلاق ( نگارش کردی
پسر
کردی