اسم با حرف س - صفحه 3

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

سیاووش/siyāvuš/

سیاوش، ( = سیاوش )


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
سپاس/sepās/

حمد، ستایش، قدردانی و حق شناسی از نیکی های کسی، شکر، شکرگزاری


پسر

فارسی
سلیله/salile/

دخت، فرزندِ دختر، ( در قدیم ) دختر


دختر

عربی
ساریژ/sāriž/

بهبودی، به هم پیوستگی زخم


دختر

کردی
سجا/sajā/

نام یک گیاه، ( در گیاهی ) گیاهی که برگ آن مانند ترب است و گل آن سرخ و شبیه گلنار است


دختر

عربی

طبیعت، مذهبی و قرآنی
ساران/sārān/

آغاز، سر، ابتدا


دختر

فارسی
ساوان/sāvān/

ساید، ساینده، ( ساوا، نوعی غله هندی، ( اَعلام ) نام روستایی در سقز و مهاباد، ( اسم فاعل از سائیدن ) ...


پسر

کردی
سریرا/sarirā/

منسوب به سریر، تخت پادشاهی، ( سَریر، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به سَریر، ( سَریر + ا ( پسوند نسبت ) ...


دختر

فارسی
سهام الدین/sahāmoddin/

بهره ها و نصیبهای دین، نصیب های دین، بهره های دین


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
سیمین رخ/s.-rokh/

سیمین عذار، سپید گونه، ( = سیمین عذار )


دختر

فارسی
سوتیام/sutiyām/

نور چشمهایم، ( در گویش لری سو = نور و تیام = چشمانم )، روی هم به معنی نور چشمهایم و نور دیدگانم، نو ...


دختر

لری
ستایا/setāyā/

ستایش گر همیشگی


دختر

فارسی

مذهبی و قرآنی
سمیحه/samiheā/

بزرگوار، ( مؤنث سمیح )، عظیم


دختر

عربی
سادنه/sādene/

خادم کعبه، ( مؤنث سادن )، ( سادن


دختر

عربی
سدن/saden/

خدمت کردن کعبه، خدمت کردن کعبه را یا بتخانه را، فروهشتن جامه یا پرده را، به فتح سین و کسر دال، پارچ ...


دختر

عربی
سوژا/sužā/

گیاه سویا، ( فرانسوی، sojā )، ( در گیاهی ) سویا، گیاهی علفی یک ساله و کاشتنی، لوبیای روغنی، لوبیای ...


دختر

فرانسوی، هلندی

طبیعت
سلوانا/selvānā/

بخشی از شهرستان ارومیه


دختر

ترکی
سویم/se(o)vim/

محبت، علاقه


دختر

ترکی
سامه/sāme/

عهد، پیمان، پناه، جای امن و امان، مأمن، سوگند


دختر

فارسی
سوشیانس/sušiyans/

نجات دهنده، هر یک از موعدان دین زرتشتی که در آخرالزمان ظهور می کنند، ( = سوشیانت )، سوشیانت


پسر

اوستایی، پهلوی
سیندخت/sin doxt/

از شخصیتهای شاهنامه، نام همسر مهراب کابلی و مادر رودابه، دختر سین ( سیمرغ )، ( اَعلام ) ( در شاهنام ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
سیمینه/simine/

سیمین، زیبا، سفید و درخشان، ( در قدیم ) ( = سیمین )


دختر

فارسی
سن ناز/san nāz/

زیبا و قشنگ، ( سن = تو، ناز = قشنگ )، تو نازی


دختر

ترکی
سبلان/sabalān/

نام کوهی در آذربایجان، ( = سولان ) ( اعلام ) ) رشته کوه آتشفشانی در شمال غربی ایران، در استان های ا ...


پسر

فارسی
ساریا/sāriyā/

رونده در شب، ( ساری، ا ( پسوند نسبت ) )، سرایت کننده و نفوذ کننده


پسر

فارسی
سالی/sāli/

بی غم و سرخوش، سالمند و دارای عمر طولانی، بی غم، سالدیده و سالمند، ( اَعلام ) نام دو روستا در راهرو ...


دختر

فارسی
سعیا/saeyā/

نام پیغمبری که بشارت آمدن عیسی را داد، [به تعبیری این واژه از سعی به معنی تلاش و کوشش، الف ( اسم سا ...


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
ساویز/sāviz/

خوش خلق، نیک خو، شخص خوش اخلاق و نیک خو ( ی )


پسر، دختر

فارسی
سمران/somrān/

سمرکند یا سمرقند، که نام شهری است در ایران قدیم و هم اکنون جزء کشور ازبکستان است


پسر

فارسی
ساوینا/sāvinā/

منسوب به ساوین، ( ساوین، ا ( پسوند نسبت ) )


دختر

فارسی
سجایا/sajāyā/

خوها و عادتها، خلق ها، خوی ها، خصلت ها


دختر

عربی
سریر/sarir/

تخت پادشاهی، اورنگ، تخت، مسند


دختر

عربی
سلنا/selenā/

الهه ماه، خدای ماه، ( به مجاز ) ماه و دختر زیبارو، سولنا، مجازا ماه


دختر

یونانی، ترکی

کهکشانی
سپیناز/sepināz/

مخفف سپید و ناز، ویژگی آن که سپید روی و دارای ناز و کرشمه است، ( مخفف سپید و ناز )، ویژگی آن که دار ...


دختر

فارسی
سقراط/soqrāt/

نام فیلسوف بزرگ یوانی و استاد افلاطون، ( معرب یونانی، sokrates ) ( اَعلام ) [، پیش از میلاد] فیلسوف ...


پسر

یونانی

تاریخی و کهن
سیمین بر/s.-bar/

سیمین تن، سیمین بدن، زیبا، ( در قدیم )، ( به مجاز ) سیم اندام، دارای اندامی سفید


دختر

فارسی
سروا/sarvā/

افسانه، داستان، شعر، سرود


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
سپندار/sepandār/

بردباری و فروتنی مقدس، ( = اسپندارمذ )، ( اَعلام ) نام پسر گشتاسب شاه ایران که آن را اسفندیار و سپن ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
ساوالان/sāvālān/

نام دهی در صوفیان شبستر، سبلان، ( اَعلام ) ) ( = سبلان ) رشته کوه آتشفشانی، در شمال غربی ایران، در ...


پسر، دختر

ترکی
سارگن/sargon/

شاه عادل


پسر

فارسی
سغدیان/soghdiyan/

هفتمین شاه هخامنشی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
سماحه/samāhe/

بزرگواری، بخشندگی، سخاوت، بخشش، کرم، گذشت، بردباری، تسامح، چشم پوشی


دختر

عربی
سندل/sandal/

نام نوعی درخت، نوعی سبزی


پسر

فارسی
سامع/sāme'/

شنونده


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
ساهی/sahi/

آسمان صاف


پسر

کردی
سبحات/sobohāt/

انوار پروردگار و جلالت او


پسر

عربی
سبوح/sabbuh/

بسیار پاک، از نام های پروردگار


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
سخا/sakhā/

سخاوت، ( = سخاوت )


پسر

عربی
سدانت/sadānat/

پرده داری و دربانی و خدمت کعبه


پسر

عربی
سرگیس/sar-gis/

رنگین کمان


دختر

فارسی
سمن سا/s.-sā/

آن که شبیه سمن است و دارای چهره ای سفید، ( سَمن، سا ( پسوند شباهت ) )، آن که شبیه سمن است و دارای چ ...


دختر

فارسی
سیاف/sayyāf/

جنگاورِ شمشیرزن


پسر

عربی
سم کو/semko/

نام سرکرده ایلی از کردها به نام شکاک


پسر

کردی
سوسره/sosereh/

چراغ خانه


دختر

مازندرانی
سوی را/sevira/

سپیده دم، سحر


دختر

گیلکی
سائب/saeb/

روان، شتابان


پسر

عربی
ساراب/sārāb/

نام دهی در شهر بابک یزد


دختر

فارسی
سارونه/sārune/

درخت انگور، رَز، تاک


دختر

فارسی

طبیعت
سامال/samal/

نسیم


دختر

ترکی
سامعه/sāme'e/

شنوا


دختر

عربی
ساید/sāyed/

مهتر، سرور


پسر

عربی
سبکتکین/saboktakin/

سبک قدم، نیک قدم، سبکتگین، ( اَعلام ) نام پدر سلطان محمود غزنوی و مؤسس سلسله غزنویان


پسر

مغولی
سپاسه/sepāse/

سپاس، حمد و ستایش، ه ( پسوند نسبت ) )، منسوب به سپاس


دختر

فارسی
سپه ران/sepahrān/

سپهر، آسمان، فلک، حرکت دهنده ی سپاه، فرمانده سپاه


پسر

فارسی
سپیتام/sepitām/

نام هشتمین نیای زرتشت، سپنتام


پسر

فارسی
سپیتمان/sepitman/

فرد سفید روی


پسر

فارسی، پهلوی
سترگ/se(o)torg/

بزرگ، عظیم، با اهمیت، مهم ( شخص )، بزرگوار، ( به مجاز ) بی آزرم و شرم


پسر

پهلوی، هندی
سحبان/sāhbān/

شمشیر کش، کسی که با تبختر راه می رود و با کبر و غرور راه می رود، کسی که چیزی یا شخصی را روی زمین می ...


پسر

عربی
سخنور/sokhanvar/

صاحب سخن، ادیب، سخن ران، ناطق، خطیب، ( به مجاز ) شاعر، نویسنده


پسر

فارسی
سدیس/sedis/

به معنی شش میباشد که نام قبیله ای بوده است


پسر

عربی
سرایش/so(a)rāyeš/

عمل سرودن، ( اسم مصدر از سرودن و سراییدن )، سرایندگی


پسر

فارسی
سرنای/serenay/

هاله دور ماه و خورشید


دختر

ترکی
سروشه/soruše/

منسوب به سروش، فرشته ی پیام آور، ( سروش، ه ( پسوند نسبت ) )


دختر

فارسی
سلامان/salāmān/

منظومه ای از جامی، ( اعلام ) ) نام بطنی [کوچک تر از قبیله] از قبیله طی، در سال دهم هجرت هیأتی از سو ...


پسر

یونانی

تاریخی و کهن
سماح/samāh/

بخشندگی، سخاوت، مهربانی، آزادمنشی، بزرگ منشی، گذشت، بردباری، تسامح، بخشش


دختر

عربی
سمانی/samāni/

منسوب به آسمان، سپهر، ( = آسمانی )، ن آسمان، به رنگ آسمان، ( به مجاز ) زیبا و قشنگ


دختر

فارسی
سمراد/samrrād/

وهم، فکر، خیال، [از برساخته های فرقه ی آذرکیوان ( دساتیر ) ]


پسر

فارسی
سمن عذار/s.-eezār/

سمن چهر، ( = سمن چهر )


دختر

فارسی
سورج/suraj/

نوعی نمک مرغوب و بسیار سفید


دختر

عبری
سوگی/sevgi/

محبت


دختر

ترکی
سیرین/sirin/

یکی از اصحاب پیامبر اسلام ( ص )


پسر

عربی
سینداد/sindad/

داده سیمرغ


پسر

فارسی
سابق

مربوط به گذشته، پیشین، مقدم، پیشی گیرنده، سبقت گیرنده، نام چندتن از شخصیتهای تاریخی از جمله نام یکی ...


پسر

عربی
ساتراپ/satrap/

حاکم ایالت های ایران باستان، استاندار، داریوش هخامنشی سرزمین ایران را به ناحیه تقسیم کرده و اداره ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
ساتگین/sātgin/

پیاله شراب، ( ترکی ) ساتکین، پیاله ی بزرگی که با آن شراب می خورده اند، ( به مجاز ) شراب، مطلوب، محب ...


دختر، پسر

ترکی
ساحر/saher/

سحرکننده، افسونگر


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
ساحره/sahere/

سحر کننده، افسونگر


دختر

عربی
سادن/saden/

چاکر و خدمتگزار بت خانه


پسر

عربی
ساعی/sāei/

کوشش کننده، کوشا، ( در قدیم ) گرد آورنده ی زکات


پسر

عربی
ساقه/sāqe/

بخشی از پیکر گیاهان، ( در گیاهی ) بخشی از پیکر گیاهان که معمولاً بالای سطح زمین رشد می کند و برگ، گ ...


دختر

عربی

طبیعت
سالک/sālek/

رونده، راه رو، آن که راهی را طی کند، ( در تصوف ) آن که مراحل سلوک عرفانی را معمولاً با ارشاد پیری م ...


پسر

عربی
سامیز/sāmiz/

سامان، فسان، سنگی که با آن کارد و شمشیر و امثال آن را تیز کنند، سنگ کارد و تیغ


پسر

فارسی
ساویس/sāvis/

گرانمایه و با ارزش، چیز گرانمایه، نوعی پنبه


دختر

فارسی
سایر

سیرکننده، رونده


پسر

عربی
سایق/sāyeq/

سوق دهنده، کسی که پیش می رود، بر انگیزاننده


پسر

عربی
سبزه

گیاهی که به صورت خودرو در جایی سبز شده است، سبزه وار، چمن زار، گندمگون


دختر

فارسی
سبزه قبا

سبزه ( فارسی ) + قبا ( عربی ) پرنده ای به رنگ آبی لاجوردی و دم آبی مایل به سبز


دختر

فارسی، عربی
سبزینه/sabzine/

سبزرنگ، گندمگون


دختر

فارسی
سپاروک/sapāruk/

کبوتر


دختر

فارسی
سپند/sepand/

اسپند دانه سیاه و خوشبویی که برای دفع چشم زخم در آتش می ریزند، اسفند، اسپند، ( = اسفند


دختر، پسر

فارسی



انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها

اسماسم پسراسم دختر