اسم با حرف ب - صفحه 4

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

بهنورا/behnora/

بهترین نور


دختر

فارسی، عربی
بهوران/behvaran/

آنکه دارای روح و روان نیکوست، وه وران


پسر

فارسی
بهوند/behvand/

دارنده خوبی و نیکی، ( مجاز ) خوب و نیک، ( به، وند ( پسوند دارندگی و نسبت ) )، منسوب به خوبی و نیکی


پسر

فارسی
بهکامه/behkame/

مرکب از به ( بهتر، خوبتر )، کامه ( آرزو )، خوبتر ) + کامه ( آرزو )


دختر

فارسی
بهیان/behiyān/

نیکو و تندرست، ( بهی= نیکویی، خوبی صحت، تندرستی، ان ( پسوند نسبت ) )، روی هم به معنی نیکو و تندرست


پسر

فارسی
بهیدخت/behi dokht/

دختر نیک و خوب، ( بهی، دخت = دختر )


دختر

فارسی
بهیز/bahiz/

نیرومند، قوی، نیرومند ( نگارش کردی


پسر

کردی
بهین بانو

مرکب از بهین ( بهترین ) + بانو


دختر

فارسی
بهین دخت/behin dokht/

بهترین و برگزیده ترین دختر، ( بهین، دخت = دختر )، مرکب از بهین ( بهترین ) + دخت ( دختر )


دختر

فارسی
بهین مهر/behin mehr/

( صاحب ) بهترین مهربانی و عشق


پسر

فارسی
بوبار/bubār/

دارنده زمین


پسر

فارسی
بوبان

بةسوی بالا ( نگارش کردی


پسر

کردی
بوپار

نام یکی از سرداران داریوش سوم پادشاه هخامنشی


پسر

فارسی
بوذر

ابوذر، نام یکی از صحابه پیامبر ( ص )


پسر

عربی
بوراب/burab/

از شخصیتهای شاهنامه، نام آهنگری در پایتخت قیصر روم و سازنده نعل اسبان قیصر


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
بورچین

مرغابی ماده ( نگارش کردی


دختر

کردی
بورژک/borzhak/

نام میزبان اردشیر بابکان پادشاه ساسانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
بورژین/borzhin/

زندگی طلایی


پسر

کردی
بورلا/borla/

خوش قامت


دختر

ترکی
بوژانه/bužāne/

نام گیاهی با برگ های ریز، ( کردی، بیژان ) گیاهی دارای برگ های ریز و ساقه های دراز و گل های بور رنگ ...


دختر

کردی

طبیعت
بوستانه/bustāne/

بوستان، ه ( پسوند نسبت ) )، منسوب به بوستان


دختر

فارسی

طبیعت
بوسیان

از قبایل ماد ( نگارش کردی


پسر

کردی
بونخوش/bonkhosh/

خوشبو، خوشبو ( نگارش کردی


دختر

کردی
بوندار/bondar/

دارای بوی خوش، دارای بوی خوش ( نگارش کردی


دختر

کردی
بوکبویانی/bokboyani/

نو عروس، نو عروس ( نگارش کردی


دختر

کردی
بکیاش

بکتاش


پسر

ترکی
بی بش

محروم ( نگارش کردی


پسر

کردی
بی بی ماه

بی بی ( ترکی ) + ماه ( فارسی )، بی بی عنوانی احترام آمیز برای زنان سالخورده


دختر

فارسی، ترکی
بی بی ناز

بی بی ( ترکی ) + ناز ( فارسی )، بی بی عنوانی احترام آمیز برای زنان سالخورده


دختر

فارسی، ترکی
بی توش

همیشه ‏سایه ( نگارش کردی


دختر

کردی
بی خم

آرامش ( نگارش کردی


دختر

کردی
بی وینه

بی نظیر ( نگارش کردی


دختر

کردی
بیارش/biarash/

دو دلیر


پسر

فارسی
بیبون

گلی وحشی کةدر کوهستانهای کردستان فراوان سبز می‏شود، بابونة ( نگارش کردی


دختر

کردی
بیتادخت/b.-dokht/

دختر بی مانند، دختر بی همتا و یکتا، ( بیتا، دخت = دختر )


دختر

فارسی
بیتاوان/bitavan/

بی گناه، بی گناة ( نگارش کردی


پسر

کردی
بیتخش

نام مردی که در زمان اردشیر بابکان پادشاه ساسانی زندگی می کرده و نامش در کتیبه کعبه زرتشت آمده است


پسر

فارسی
بیرور/biror/

متفکر، متفکر ( نگارش کردی


پسر

کردی
بیریفان

دوشیدن شیر گوسفند توسط دختران در کوهستان هنگام بهار ( نگارش کردی


دختر

کردی
بیستان/bistan/

جالیز، جالیز ( نگارش کردی


دختر

کردی
بیگ رد/bigard/

بدون رقیب، کنایه ‏از بسیار زیبا، کنایه ‏از بسیار زیبا ( نگارش کردی


دختر

کردی
بیلاش

مفقود الاثر ( نگارش کردی


پسر

کردی
بینادخت/b.-dokht/

دختر بابصیرت، ( بینا، دخت = دختر )


دختر

فارسی
بینر

بیننده ( نگارش کردی


پسر

کردی
بینیار/binyar/

بیننده، بیننده ( نگارش کردی


دختر

کردی
بیورزاد/biorzad/

نام سپهسالاری در زمان اشکانیان


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
بیوی/bivi/

انسان بی آزار، سلامت ( نگارش کردی


دختر

کردی
بیکژ

هموار، صاف ( نگارش کردی


دختر

کردی
بایام/bayam/

جدی، درست


پسر

ترکی
بخت اور/bakht avar/

بخت آور، خوش بخت


پسر

فارسی
بستام/bestām/

گشوده و منتشر شده، این نام به معنی لفظی «گشوده و منتشر شده» معنا شده است، صورت دیگری از بسطام و گست ...


پسر

پهلوی
بدرام/be(a)drām/

پدرام، آراسته، نیکو، ( = پدرام )


پسر

فارسی
بهره مند/bahremand/

آن که یا آنچه بهره می برد، برخوردار، کامیاب، ( بهره، مند ( پسوند دارندگی ) )، ( در پهلوی، bahrmand ...


پسر

فارسی
بادرام/badram/

کشاورز


پسر

فارسی
بارانه/bārāne/

منسوب به باران، باران، ه ( پسوند نسبت ) )، نام رستنی [گیاهی] است، بادرنجبویه، بادرنگبویه


دختر

فارسی
بارقه/bāreqe/

پرتو، نور، روشنی


دختر

عربی

طبیعت
باستین/bastin/

بردبار


پسر

فارسی
باسل/bāsel/

شجاع، بهادر، دلیر، مرد دلیر، دلاوری، شیر


پسر

عربی
بانیه/bāniye/

بنا کننده، مؤسس، بنیانگذار


دختر

عربی
بنوشه/benuše/

بنفشه، ( در کردی و بعضی از گویشهای ایرانی )


دختر

کردی

طبیعت، گل
بابا

با احترام اسم از پدر بردن، پدر بزرگ، تخلص شاعرکرد «حسین کرم الله»، نام شاعرو عارف کرد «بابا طاهر عر ...


پسر

کردی
بارش/bāreš/

بارش باران، نازل شدن نعمت الهی از آسمان، ( اسم مصدر از باریدن ) عملِ باریدنِ باران، برف و تگرگ، ( ا ...


دختر، پسر

فارسی

طبیعت
بازو

نام آهنگی ( نگارش کردی


دختر

کردی
بازیار/bāzyār/

بازدارنده، ( در قدیم ) کشاورز، برزگر، کارگر کشاورزی، ( در قدیم ) مربی و نگهدارنده باز، میر شکار، با ...


پسر

فارسی، کردی
باستان/bāstān/

قدیمی، دیرینه، کهنه، گذشته، مربوط به گذشته ی دور، زمان قدیم، ( در قدیم ) ( به مجاز ) پیر و سالخورده ...


پسر

فارسی، کردی

تاریخی و کهن
باغبان

باغبان ( نگارش کردی


پسر

کردی
بالا

قیافه ( نگارش کردی


پسر

کردی
بالان/bālān/

بالنده، رشد کننده، نمو کننده


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
بالنده/bālande/

آن که یا آنچه در حال رشد یا ترقی و پیشرفت است، ( صفت فاعلی از بالیدن )، ویژگی آن که یا آن چه در حال ...


دختر

فارسی
بالین

کمکی دیوار و ستون، چوبی که ‏پشت در نهند، کلون ( نگارش کردی


دختر

کردی
بانگ/bangh/

خبرکردن مردم، اذان، اذان ( نگارش کردی


پسر

کردی
بانو/bānu/

خانم، ملکه، عنوانی احترام آمیز برای زنان، به صورت پسوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سا ...


دختر

فارسی
بانی

به وجود آورنده، عبری نام مردی از نسل جاد که از شجاعان زمان داوود ( ع ) بوده است


پسر

عربی
بایا/bāyā/

بایسته، ضروری، مورد نیاز، واجب، لازم


پسر

فارسی
بختیاری

خوشبختی، کامرانی، یکی از تیرةهای بزرگ کرد لرستان، یکی از لهجةهای زبان کردی ( نگارش کردی


پسر

کردی
بخشا/bakhšā/

بخشاینده و بخشش کننده، بخشش دهنده و عطا کننده، انعام دهنده


پسر

فارسی
برادر

اخوی، داداش، کنایه ‏از رفیق ( نگارش کردی


پسر

کردی
براز/barāz/

برازندگی، زیبایی، آراستگی


پسر

اوستایی
برازا/barāzā/

برازنده، سزاوار، لایق، در خور، زیبنده، زیبا


دختر

اوستایی
براو

زمینی کة بوسیله ‏چشمة یا رودخانه ‏آبیاری شود ( نگارش کردی


پسر

کردی
برز

قد و قامت، نام یکی از دو برادری که به یاری اردشیر بابکان پادشاه ساسانی برخاستند و او را به خانه خود ...


پسر

فارسی
برساوش/barsavash/

صورت فلکی که درخشان ترین ستاره ها را دارد


پسر

فارسی
بایرام علی/bayram-ali/

ترکیب دو اسم بایرام و علی ( جشن و بلندقدر )


پسر

ترکی، عربی
بایسته/bāyeste/

سزاوار، شایسته، مناسب، لازم، ضروری، واجب


دختر

فارسی
بتیس/betis/

نام نگهبانِ شهر غزه از طرف داریوش سوم پادشاه ایران، ( اعلام ) نام نگهبانِ شهر غزه از طرف داریوش سوم ...


پسر

فارسی
بثینه/bosainah/

زن صاحب جمال و زیبا، ( مصغر بَثنَه یا بَثنَة )، به معنای مرغزار، زمین نرم و هموار، ( اَعلام ) ) نام ...


دختر

عربی
برشام/baršām/

تیز و پیوسته نگریستن


پسر

فارسی
بشوتن/bašutan/

نام برادر اسفندیار است، ( = پشتوتن )


پسر

اوستایی
به آئین/beh āi’n/

بهترین آئین، نیک سیرت، نیک خصلت


پسر

فارسی
به سان/behsān/

چون خوب، به مانند نیک، ( به، سان ( پسوند شباهت ) )


دختر

فارسی
بهره ور/bahrevar/

بهره مند، کامیاب، ( بهره، ور ( پسوند دارندگی ) )


پسر

فارسی
بهروان/beh ravān/

روان شاد


پسر

فارسی
بهیره/bahire/

شریف، زیبا، زن سنگین کفل، بزرگ سرین


دختر

عربی
بوراک/burak/

درخشش، رعد و برق منبع


پسر

عربی
بورمند/burmand/

نام گیاهی بسیار خوشبو


پسر

فارسی

طبیعت
بی رسن/bir san/

یکدانه، یگانه


دختر

ترکی
برفی/barfi/

سفید و زیبا مانند برف


دختر

فارسی
برگ

به ضم ب، ابرو


دختر

فارسی
برلیان/bereliyān/

الماس تراش داده شده که درخشش و زیبایی خاصی دارد، الماسی که برای درخشش و زیبایی بیشتر، همه ی ابعاد آ ...


دختر

فرانسوی
برهم

بهره، حاصل، نام خوانندةکرد زبان «برهم حسن» ( نگارش کردی


پسر

کردی



انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها

اسماسم پسراسم دختر