اسم با حرف ا - صفحه 13

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

آتش/ātaš/

حرارت توأم با نور، یکی از عناصر اربعه، ( به مجاز ) حرارت و گرما، ( به مجاز ) عواطف تند، شور و شوق، ...


دختر، پسر

فارسی

طبیعت
آتشپاره

اخگر، شرار آتش، چابک


دختر

فارسی
آتشفام/atash-fam/

به رنگ آتش، دختران سرخ روی


دختر

فارسی
آتشک/atashak/

نام یکی از شخصیتهای داستان سمک عیار، کرم شب تاب


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
آتشین/atashin/

نورانی، فروزان، گیرا، مؤثر، به رنگ آتش، سرخ


دختر

فارسی
اثیر/asir/

شریف، کریم


پسر

عربی
آجیر/ajir/

محتاط، کوشا، آژیر، در گویش خراسان به معنی محتاط


پسر

فارسی
احساس/'ehsās/

عاطفه، ذوق


دختر

فارسی
اخگر/axgar/

پاره ی آتش، شراره، زیبارو، گلِ آتش، خرده ی آتش، جرقه، ( به مجاز ) آتش، گُلِ آتش، پاره آتش


دختر

فارسی
آدا/ada/

پاداش مینوی، فرشته توانگری


دختر

اوستایی، فارسی
آداش/adash/

آتاش، همنام، هم اسم


پسر

ترکی
آدای/aday/

نامزد برای ازدواج


پسر

ترکی
ادب/adab/

دانش، فضل، معرفت، هنر، حسن معاشرت، آزرم، حرمت، پاس


پسر

عربی
آدم/'ādam/

نخستین بشری که خدا آفرید، مودب باتربیت، انسان گندم گون، آهوی سفیدی که روی پوستش خطهای خاکی رنگ دارد


پسر

عبری

مذهبی و قرآنی
آدونیس/adonis/

آدنیس، گلی به رنگ زرد و قرمز، گلی به رنگ زرد و قرمز که فقط هنگام تابش خورشید باز می شود


دختر

فارسی، فنیقی

گل
ادیان/adyan/

کنایه از مرد درشت هیکل و قوی، مرکب تندرو و فربه


پسر

فارسی
اذرخش

آذرخش، صاعقه، نام نهمین روز از ماه آذر


پسر

فارسی
آذرگون/āzar gun/

گلی است از دسته شقایق ها که رنگش زرد است و میانش مشکی است، به رنگ آتش، ( در گیاهی ) نام گلی از انوا ...


دختر

فارسی

گل
آذرمیدخت/azar-midokht/

پادشاه ساسانی و دختر خسروپرویز


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
آذرین/āzarin/

آتشین، گرم و سوزان، منسوب به آذر، ( در گیاهی ) نوعی گل بابونه که نام عامیانه آن بابونه ی گاوچشم است ...


دختر، پسر

فارسی

تاریخی و کهن، گل
آذریون/azariyun/

گل همیشه بهار، به رنگ آتش، معرب آذرگون، گل آفتابگردان


دختر

فارسی

گل
آراشید/arashid/

پسته زمینی یا پسته شام


دختر، پسر

فرانسوی
آرایه/ārāye/

آرایش زیبایی، آرایش، ( در ادبیات ) صنعت بدیعی، صنعت، صناعت، ( در ریاضی ) مجموعه ای که عناصر آن با ن ...


دختر

فارسی
ارباب/arbab/

پادشاه کارفرما رئیس


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
اردک

دختر یزگرد سوم پادشاه ساسانی


دختر

فارسی
ارشاد/eršād/

راهنمایی، هدایت، ( عربی ) رهبری، هدایت کردن، راه نمودن، نشان دادن راه درست


پسر

عربی
ارغند/arqand/

خشمگین، غضبناک، ارغنده


پسر

اوستایی
ارغنون/arghanon/

نوعی ساز، نام سازی است


دختر

یونانی

هنری
ارفع/arfae/

رفیع تر، بلندتر، ( به مجاز ) ارزنده تر، ارجمندتر، بلندقدرتر، شریف تر


پسر

عربی
ارم/eram/

دختر زیبا و با طراوت، باغی که بنا به روایات شدّاد ساخته بود و مَثَل و مظهر سرسبزی و خرّمی است، نام ...


دختر

عربی، فارسی

مذهبی و قرآنی
ارمان

آرمان، آرزو، از شخصیتهای شاهنامه، نام سردار خسروپرویز پادشاه ساسانی


پسر

فارسی
آرماندا/ārmānādā/

در امان، در پناه تو


دختر

ترکی
آرکان/arkān/

کسی که سرشت و خون او پاک است، به معنی کسی که سرشت او پاک است و کسی که خون او پاک است


پسر

ترکی
آری

آریایی، نام یکی از ایالات ایران قدیم که شامل خراسان و سیستان امروزی بوده است، نام یکی از طوایف چادر ...


پسر

کردی
آزا/aza/

آزار دهنده آسیب رساننده، نام پادشاه مانایی


پسر

کردی
ازال/ezal/

گاو آهن


پسر

مازندرانی
آزاله/azale/

گلی خوشبو، گلی خوشبو که معمولاً به شکل قیف یا زنگوله است و به رنگهای سفید، صورتی، زرد، قرمز، و ارغو ...


دختر

فرانسوی

گل
اباصلت/aba-salt/

کنیت خادم حضرت علی بن موسی الرضا


پسر

عربی
آبیق/abiq/

اصیل، با احساس


پسر

ترکی
آتای/atay/

شناخته شده، معروف


پسر

ترکی
آتوشه/atushe/

درخشان، تابان


دختر

فارسی
احرار/ahrār/

آزادگان، آنان که از وابستگی ها و تعلقات، به ویژه وابستگی های مادی آزادند


پسر

عربی
احنف/ahnaf/

کسی که در دین پایدارتر است، ( اَعلام ) احنف ابن قیس: [قرن اول هجری] از سرداران عرب که در فتح بخشهای ...


پسر

عربی
آدسای/adsay/

محترم


پسر

ترکی
ادوای/edvay/

یکتا


پسر

اوستایی
آذربد/āzarba(o)d/

نگهبان آتش، [ ( آذر= آتش، بد/، bod/ و/، bad/ ( پسوند محافظ یا مسئول ) ] نگهبان آتش


پسر

فارسی
آراسپ/ārāsp/

آراسب، نام یکی از سرداران کوروش، ( = آراسب )


پسر

فارسی
اراسپ/arāsp/

دارنده ی اسب تندرو


پسر

فارسی
ارتافرن/artā feren/

برادر صلبی داریوش بزرگ، ( اَعلام ) ) یکی از فرزندان مهرداد ششم پادشاه پنت، ) برادر صلبی داریوش بزرگ ...


پسر

فارسی
آرتامن/artā man/

اندیشه ی مقدس، ( اَرتا = مقدس، من = اندیشه )، ( اَعلام ) نام فرزند سمردیس


پسر

فارسی
آرزم/ārazm/

جنگ، رزم، کارزار


پسر

فارسی
آرسامن/arsaman/

بزرگ مرد


پسر

فارسی
ارسامن/arsā men/

والی ایرانی که در جنگ داریوش با اسکندر فرماندهی یکی از جناح های سپاه را داشت، ( اَعلام ) والی بزرگ ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
ارسل/arsal/

جمع رَسول


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
ارغوا/arqavā/

نام جد ابراهیم خلیل ( ع )، ( اَعلام ) ابن شانخ بن فالخ بن عامر ( هود نبی ) وی جد ابراهیم خلیل ( ع ) ...


پسر

فارسی
آرقون/arghon/

صاف، پاک شده، برگزیده شده


پسر

ترکی
ارمزد/ormozd/

نام خداوند در زبان اوستایی، ( = هرمز، اهورامزدا )، نام خدای مزدیسنا، ( هرمز و اهورا


پسر

اوستایی
آرمیتاژ/armitazh/

بلند مرتبه


دختر

فارسی
آرنگ/ārang/

حاکم، مالک، آرنج، مرفق، رنگ


پسر

فارسی
ارهام/erham/

باران نرم باریدن آسمان


پسر

فارسی
آروز/aroz/

هدف بزرگ


پسر

فارسی
آرکیا/arkiya/

شاه آریایی


دختر

فارسی
ارکیا/arkiyā/

آریایی بزرگ، ( در زند و پازند ) جوی آب، ( هزاوش/arkyā/ و /ārkiā/ در پهلوی yôy = جوی ) اما به نظر می ...


دختر

فارسی
آریوان/arivan/

نگهبان اتش


پسر

کردی
آزما/āz(e)mā/

آزماینده، امتحان کننده، بیازما، آزمایش کن


پسر

فارسی
آساد/āsād/

شیرها و شیران، ( اَعلام ) پسر مهر گشسب، پدر فرخ داد پارسی، ( در عربی ) آساد جمع اَسَد است به معنی ش ...


پسر

عربی
آسال/asal/

اصیل، دارای اصالت


پسر

ترکی
استانس/ostānes/

پسر داریوش دوم، ( اَعلام ) پسر داریوش دوم و برادر اردشیر دوم هخامنشی، [داریوش سوم نبیره ی استانِس ب ...


پسر

فارسی
استوان/ostovān/

استوار، محکم، متین، معتمد، امین


پسر

پهلوی
اسعد الدین/aseadoddin/

خوشبخت در دین، سعیدالدین، نیک بخت در دین


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
آسلان/aslan/

شیر


پسر

ترکی
آشام/asham/

رتبه، مرتبه، درجه، مرحله


پسر

ترکی
اشجان/ašjān/

غم ها


دختر

عربی
آغار/aghar/

مرد سپید رخ، قهرمان سپیدروی


پسر

ترکی
آغنده/'āqande/

آکنده، انباشته


پسر

فارسی
آفرنگ/āfrang/

زیبایی، حشمت


دختر

فارسی
افصح/afsah/

فصیح ترین، شیوا ترین، ( در قدیم ) زبان آورترین، فصیح تر


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
آلگون/algon/

نام یکی از آبادیهای سَقّز کردستان


دختر

کردی
ال یاسین/elyāsin/

الیاس، ( = الیاس )


پسر

عربی
الاروس/alarus/

این مرد در داستان بابلی بجای هوشنگ پیشدادی ایرانیان است


پسر

عبری

تاریخی و کهن
الای/elay/

ماه ایل، زیباروی ایل


دختر

ترکی
السان/elsan/

مانند ایل


دختر

ترکی
آلقان/alghan/

ستودن و تمجید کردن


پسر

ترکی
الها/elhā/

شادی آوردن، ( مصدر باب افعال از لهوء )، بسیار بخشش کردن، به شنیدن آواز مشغول شدن


دختر

عربی
امیر رشید/a.-rašid/

ترکیب دو اسم امیر و رشید ( فرمانروا و شجاع )، امیر و پادشاه رستگار، حاکم دلیر و شجاع، ( اَعلام ) لق ...


پسر

عربی
امیر عارف/a.-āref/

ترکیب دو اسم امیر و عارف ( فرمانروا و دانا )، از نام های مرکب، ی امیر و عارف


پسر

عربی
انیژ/anizh/

نام یک گیاه


دختر

فارسی

طبیعت
انیم/anim/

انام، خلق، آفریدگان


پسر

عربی
اورامن/o(w)rāman/

نوعی از خوانندگی و گویندگی پارسیان، ( در قدیم ) ( در موسیقی ایرانی ) لحنی که معمولاً دو بیتی ها را ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن، هنری
اورخان/orkhan/

پسر و جانشین امیرعثمان اول


پسر

عربی
اولجایتو/uljay tu/

از فرمانروایان سلسله ایلخانان ایران


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
آی آنا/āyānā/

ماه مادر


دختر

ترکی
ایتوک/eytok/

مژده، خبر خوش


دختر

فارسی
آیرال/ayral/

منحصر بفرد


دختر

ترکی
آیریانا/āyriyānā/

ایران، به معنی ایران، ن، ک، آریانا و آریانه


دختر

فارسی
ایشاع/ašā‛/

گل کردن درخت، شکوفه دار شدن درخت


دختر

عربی

طبیعت
ایلیان/iliyān/

ایلیا، ( = ایلیا )


پسر

عبری
ایهاب/ihāb/

عطیه، بخشش، دهش


پسر

عربی
آیکال/aykal/

مانند ماه روشن


پسر

ترکی
آبینه/ābine/

همانند آب، به روشنی و درخشندگی آب


دختر

فارسی



انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها

اسماسم پسراسم دختر