اسم با حرف پ - صفحه 3

هرچیز دایره مانند، هاله، خرمن ماه، طوق، گردن بند، کمربند، دایره ای که با پرگار کشیده شود، هر چیز گر ...

پریوش، پری فش، مانند پری، زیبا، ( پری، وار ( پسوند شباهت ) )، پری گونه، پری مانند

پونه، گیاهی معطر، ( = پونه )

در گویش همدانی به گل پونه یا پودینه گفته می شود

گلی زینتی به رنگهای سفید، صورتی، یا نارنجی

در اسطوره های یونان، نخستین زن روی زمین، فرض شده است

پاک گهر

خوب و نیکو

مخفف پریدخت، یا مخفف پریدخت

هاله، خرمن ماه، ( پهلوی، parhun )، برهون هاله

منسوب به قوم پارس، ( مجاز ) پارسی، پرشیا

زینت و آرایش

پشته، کوه کوچک

ستاره سهیل، تاج

مرکب از پری + جان ( واژه محبت آمیز در خطاب به اشخاص، به معنی عزیز )

ستایش کردنی

نام گیاهی است که بر درختان می پیچد، عشقه، پرسیاوشان

نوعی مرغابی، ( مازندرانی ) پرندهای دریایی، چنگر، گونهای مرغابی که از مرغابیهای معمولی کوچکتر است

پری دار، دارنده ی پری، ( پَری، وَر = جزء پسین بعضی از کلمههای مرکب به معنی «دارنده» )، دختری که افس ...

جست و جوگر، محقق، خردمند، دانا، ( صفت فاعلی از پژوهیدن )، پژوهش کننده، ( درقدیم ) جستجو کننده

گیسو

شکر سرخ، نام نوعی حلوا، ( = پانیذ ) ( در قدیم )، شکر که در پزشکی هم به کار میرفته است، نوعی حلوا که ...

پرستار، خدمتکار، فرمانبردار و مطیع، زن و زوجه ی بیمار دار

پری

بژهان، آرزو، غبطه، خواهش دل، خواهش

دارنده ی پَر، ( مجاز ) پریوار، زیبا و لطیف، ( پَر، یار ( پسوند دارندگی ) )

پری کوچک

میوه ای کوچک و بیضی شکل که مغز آن خوراکی است، در شعر، دهان معشوق

نام نوعی گیاه

حرکت و فعالیت، پی گیر، در جستجوی چیزی، ( اسم مصدر از پوییدن )، پی گیری و فعالیت مستمر و جدی در بدست ...

نام نوعی گیاه، گیاهی زینتی که ساقه ای بالا رونده دارد

رودی در امریکا

دختر فرخنده و شاد، مرکب از پیروز ( فاتح یا فرخنده یا خوشحال ) + دخت ( دختر )، نام دختر فیروز پسر قب ...

مربوط به پارس، اهل پارس، فارسی، ایرانی، منسوب به پارس ( فارس )، از مردم پارس، ساخته شده یا به عمل آ ...

جالیز، باغ، بوستان، گلستان، کشتزار

هنگام پاییز، برگ ریزان، مجازا دختر زیبا رو

پرارزش، پرقیمت، گران بها، بهاور، ارزشمند، باارزش، قیمتی

از لغات اساطیری است

پرستو، ( پهلوی، parastuk ) ( = پرستو )، ( = پرستو )

زیبا، قشنگ، مرکب از پر + ناز ( زیبا

شب گذشته، پریشب، پرندوشین، پس پریشب

پروین

آنکه اندامی زیبا چون پری دارد

پری چهر، ( = پری چهر )

آنکه روی چون پری دارد، پریچهر، پری رخ، خوبرو، زیبارو، ( = پری چهر )، پری چهره

فلس ماهی که روی بدن ماهی را پوشانده است، دایره هایی کوچک و نازک به رنگهای مختلف که برای تزیین لباس ...

مزین، مرتب، زدوده، آماده، ( صفت مفعولی از پیراستن )، ویژگی آنچه از طریق کم کردن یا از بین بردن زوای ...

نام یکی از بخشهای تابعه شهرستان سمیرم و نام رودخانه ای، ( اعلام ) ) نام یکی از بخشهای تابعه شهرستان ...

خوشه انگور

پیرایه، آرایش، زیور، زینت

پردیس

مخفف پری زاده، پر + زاد ( زاده )

پرچینی از گلهای ریز به دور باغات

پرستو

نام ایران ( پارس ) در کتابِ تاریخِ موسی خورنی

نام امپراطوری ای در زمان سلوکیان

پروین، ثریا، پرنیان، ( مخففِ پروین )، و، پرنیان پروین و پرنیان