اسم با حرف م - صفحه 9

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

مدیحا/madiha/

ستایش


دختر

عربی
مدیسا/medisa/

زیباروی چون ماه


دختر

عبری
مدیسه/madise/

نام روستایی در استان اصفهان، ( در گویش شیرازی ) همان فلکه یا بادریسه، ( اَعلام ) نام روستایی در شهر ...


دختر

فارسی
مدینا/madina/

لغت زند و پازند به معنی شهر است


دختر

عربی
مدینه/madine/

نام شهری در عربستان، شهر، نام شهری در عربستان که پایگاه حکومت حضرت محمد ( ص ) بود


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
مدیوماه

نام پسر عموی زرتشت


پسر

فارسی
مرتا/merta/

چیزی که نابود شدنی نیست


پسر

اوستایی
مرتاح/mortah/

خشنودی، شادی


پسر

عربی
مرثا/mersa/

نام مادر حضرت مریم ( س )


دختر

عبری
مرجان چهر/m.-čehr/

ویژگی آن که چهره اش مثل مرجان سرخ گون است، ( به مجاز ) زیبارو


دختر

فارسی، عربی

طبیعت
مرجان دخت/m.-dokht/

دختر مرجان گونه، دختر سرخ گون، ( به مجاز ) زیبارو، ( مرجان، دخت = دختر )


دختر

فارسی، عربی

طبیعت
مرجان رخ/m.-rokh/

مرجان چهر، زیبارو، آنکه چهره اش مانند مرجان سرخ گون باشد، ( = مرجان چهر )


دختر

فارسی، عربی

طبیعت
مرجون/marjon/

گل همیشه بهار، گل میشه بهار


دختر

فارسی

گل
مرحان/marahan/

شادمانی و فرح


دختر

عربی
مرداس/merdas/

از شخصیتهای شاهنامه، نام پادشاهی پرهیزکار و بخشنده از دشت سواران ونیزه گزار و پدر ضحاک


پسر

فارسی

مذهبی و قرآنی، تاریخی و کهن
مردافکن/mard afkan/

قوی و زورمند، نام یکی از بزرگان ایران، آن که مردان را به زمین می زند و شکست می دهد


پسر

فارسی
مردان شه

شاه مردان، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از چهار پسر شیرین و خسروپرویز پادشاه ساسانی


پسر

فارسی
مردآوند/mard-avand/

نام دختر کوچک یزدگرد پادشاه ساسانی


دختر

فارسی
مرداویج

مرد آویز نام سرسلسله امرای زیاری در قرن چهارم و پنجم


پسر

فارسی
مردتیا/mard-tiya/

بزرگ مرد


پسر

فارسی
مردو/mardo/

از شخصیتهای شاهنامه، نام باغبان خسروپرویز پادشاه ساسانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
محمد شهیار/m.-šahyār/

ترکیب دو اسم محمد و شهیار ( ستوده و مونس شاه )، از نام های مرکب، ا محمّد و شهیار


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
محمد صائب/m.-sā’eb/

ترکیب دو اسم محمد و صائب ( ستوده و رسا )، از نام های مرکب، ا محمّد و صائب


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
محمد صاین/m.-sā’en,sāyen/

محمد نگهدارنده، محمد پرهیزکار، از نام های مرکب، ا محمّد و صائن ( صاین )، [صائن ( صاین ) = نگه دارند ...


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
محمد صبیر/m.-sobeyr/

ترکیب دو اسم محمد و صبیر ( ستوده و شکیبا )، ( عربی ) از نام های مرکب، ا محمّد و صبیر، [صبیر = شکیبا ...


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
محمد صمیم/m.-samim/

ترکیب دو اسم محمد و صمیم ( ستوده و خالص )، از نام های مرکب، ا محمّد و صَمیم


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
محمد طه/m.-taha/

ترکیب دو اسم محمد و طه ( ستوده و طاها )


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
محمد ظفر/m.-zafar/

ترکیب دو اسم محمد ظفر ( ستوده و نصرت )، از نام های مرکب، ا محمّد و ظفر


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
محمد عمید/m.-amid/

ترکیب دو اسم محمد و عمید ( ستوده و حاکم )، از نام های مرکب، ا محمّد و عَمید


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
محمد فائق/m.-fā’eq/

ترکیب دو اسم محمد و فائق ( ستوده و برگزیده )، ( عربی ) از نام های مرکب، ا محمّد و فائق


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
محمد فاخر/m.-fākher/

ترکیب دو اسم محمد و فاخر ( ستوده و گران بها )، از نام های مرکب، ا محمّد و فاخر


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
محمد فرزان/m.-fārzān/

ترکیب دو اسم محمد فرزان ( ستوده و خردمند )، از نام های مرکب، ا محمّد و فرزان


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
محمد فرساد/m.-farsād/

ترکیب دو اسم محمد و فرساد ( ستوده و حکیم )، ( عربی ـ فارسی ) از نام های مرکب، ا محمّد و فرساد


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
محمد فرشاد/m.-faršād/

ترکیب دو اسم محمد و فرشاد ( ستوده و شادمان )، از نام های مرکب، محمّد و فرشاد


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
محمد فرشید/m.-faršid/

ترکیب دو اسم محمد و فرشید ( ستوده و شکوه خورشید )، از نام های مرکب، ا محمّد و فرشید


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
محمد فیاض/m.-fayyāz/

ترکیب دو اسم محمد و فیاض ( ستوده و جوانمرد )، از نام های مرکب، ا محمّد و فیاض


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
محمد فیروز/m.-firuz/

ترکیب دو اسم محمد و فیروز ( ستوده و پیروز )، از نام های مرکب، ا محمّد و فیروز


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
محمد مالک/m.-mālek/

ترکیب دو اسم محمد و صاحب ( ستوده و صاحب )، از نام های مرکب، ا محمّد و مالِک


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
محمد ماکان/m.-makan/

ترکیب دو اسم محمد و ماکان ( ستوده و شجاع )


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
محمد مجیب/m.-mojib/

ترکیب دو اسم محمد و مجیب ( ستوده و روا کننده حاجت )، ( عربی ) از نام های مرکب، ا محمّد و مجیب


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
محمد مجیر/m.-mojir/

ترکیب دو اسم محمد و مجیر ( ستوده و پناه دهنده )، از نام های مرکب، ا محمّد و مجیر


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
مطیب/motayeb/

معطرکننده، خوشبو کننده


پسر

عربی
مطیع الله

مطیع و فرمانبردار خداوند


پسر

عربی
مطیعا/motieā/

منسوب به مطیع، ( به مجاز ) کسی که فرمانبردار و مطیع است، ( عربی ـ فارسی ) ( مطیع = اطاعت کننده، فرم ...


پسر

فارسی، عربی
مظفرعلی

مرکب از مظفر ( پیروز ) + علی ( بلندمرتبه )، نام نقاش معروف ایرانی در دوره صفویه


پسر

عربی
معاذالله/ma'āzallāh/

پناه بر خدا


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
معارج/maeārej/

پله ها، نردبان ها، پلکان ها، نام سوره ی هفتادم از قرآن کریم، ( عربی ) ( جمعِ مَعرَج و مِعراج )، ( ا ...


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
معبود/mabod/

مورد ستایش


پسر

عربی
معتضد

یاری گیرنده، نام یکی از خلفای عباسی


پسر

عربی
معزالدین/moez-od-din/

گرامی دارنده دین، نام یکی از امیران سلسله آل کرت


پسر

عربی
معززه/mo‛azzaze/

معزز، گرامی، ارجمند، بزرگوار، مؤنث معزز


دختر

عربی
معطر/moeattar/

عطرآگین، عطرآمیز، خوش بو، آغشته به چیزی خوشبو، ( در شیمی ) آروماتیک ( نوع خاص از ترکیب های آلی که ب ...


دختر

عربی
معطی/moti/

بخشنده، عطاکننده، از نامهای خداوند


پسر

عربی
معمر

طویل العمر و مسن


پسر

عربی
معیر/moeayyer/

سنجیده شده، نوعی پارچه ی ابریشمی منقش، عیارگیر، ( در تصدی دیوانی ) در دوره ی قاجار مسئول ضراب خانه ...


پسر

عربی
مرزوان/marzvān/

مرزبان، حاکم، اختر، ( = مرزبان )


پسر

فارسی

طبیعت
مرسانا/Mer.sā.nā/

هدیه خداوند، هدیه ی خدا


دختر

عبری
مرسَنا/mersana/

لطف خدا مهر خداونی


دختر

عبری
مرسیا

ریحان


دختر

یونانی
مرسین/marsin/

درختی با برگ های همیشه سبز معطر، مورد


دختر

فارسی

طبیعت
مرشد/morshed/

راهنمایی کننده، ارشادکننده


پسر

عربی
مرمری/marmari/

منسوب به مرمر، ساخته شده از مرمر یا از جنس مرمر، به رنگ مرمر، ( مرمر، ی ( پسوند نسبت ) )، ساخته شده ...


دختر

فارسی

طبیعت
مرمرین/marmarin/

مرمری، ساخته شده از مرمر، ( مرمر، ین ( نسبت ) )، ( = مرمری )، ساخته شده از مرمر یا از جنس مرمر


دختر

فارسی

طبیعت
مرهم/marham/

هر دارویی که روی زخم بگذارند


دختر

فارسی
مروئه/maroee/

هویدا، پیدا، آینه


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
مروان/marvān/

نام مؤسس آل مروان و وزیر و مشاور عثمان، ( عربی ) صندوق، کمد لباس، گنجه ی لباس، دولاب، ( در اعلام ) ...


پسر

عربی
مروانه/marvane/

نام همسر ساقی دربار ولید از خلفای اموی


دختر

عربی
مرکا/mareka/

مرمر


دختر

مازندرانی
مرکام/merkam/

تکیه گاه والدین


پسر

ترکی
مریدا/marida/

مانند مادر


دختر

لری
مریس/maris/

خرمای تر که در آب و شیر و جز آن نهاده شود، چیزی لغزان و تابان


دختر

عربی
مریلا/merila/

شادی و شعف


دختر

عبری
مرینا/merina/

الهه زیبایی و خوش قلبی


دختر

لاتین
منوش/manush/

از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر پشنگ و نوه دختری ایرج از پادشاه پیشدادی، نام یکی از ناموران قدیم که ام ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
منوشان/manushan/

از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از فرمانروایان دلاور ایرانی که از سپاهیان کیخسرو پادشاه کیانی بود


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
منوشچهر

منوچهر


پسر

فارسی
منکشه/mankashe/

گل بنفشه


دختر

ترکی

گل
منیرو/moniro/

منیر محبوب


دختر

عربی
منیع/manie/

استوار و بلند، بلندمرتبه، بلند، رفیع، دارای مرتبه ی بلند


پسر

عربی
منیف/monif/

مرتفع، بلند، برآمده، افراخته، بزرگ، والا، بلندمرتبه


پسر

عربی
مه باد/mahbad/

نام یکی از سرداران هخامنشی، مرکب از مه ( بزرگ ) + یاد ( بد، پسوند اتصاف )


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
مه پاره/mahpare/

زیبا، زیبارو، ماهپاره


دختر

فارسی
مه پیکر

آن که چون ماه تابان و درخشان است، خوش اندام و زیبا


دختر

فارسی
مه تابان/mah tābān/

ماهِ تابان، ماهِ تابنده، ( به مجاز ) زیبارو


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
مةترا

باران


دختر

کردی
مه دار/meh dār/

مِهتر خانه، بزرگتر خانه و سرا، ( مِه = مِهتر، بزرگتر، دار = سرا، سرای، خانه )، روی هم به معنی مِهتر ...


پسر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
مه سارا/mahsārā/

ماه خالص، ( مَه = ماه، سارا )، از نام های مرکب، ماه و سارا


دختر

فارسی، عبری

کهکشانی
مه فروز/mah foruz/

افروزنده نور ماه، روشن کننده ماه، ( = ماه فروز )، ماه فروز، فروزنده و روشن کننده چون ماه روشن و پیدا


دختر

فارسی

کهکشانی
مه فروغ/mah foruq/

روشنی ماه، تابش ماه، مهتاب، ماه فروغ، ( = ماه فروغ )، پرتو ماه


دختر

فارسی

کهکشانی
مه گونه/mah gune/

مثل ماه، مانند ماه، ( به مجاز ) زیبارو، ( مَه = ماه، گونه ( پسوند شباهت ) )


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
مه نو/mahno/

ماه نو


دختر

فارسی
مهابت/mahabat/

بزرگی، هیبت


پسر

عربی
مهابد/mahabod/

بزرگ


پسر

فارسی
مهاد/mehād/

بستر، گهواره، زمین پست، مهد


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
مهادا/mehādā/

مهاد، گهواره، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به مِهاد، مِهاد


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
مهام/mahām/

کارهای بزرگ و دشوار، کارهای سخت، کارهایی که اهمیت داشته باشد، ( جمعِ مهِم ) ( در قدیم ) امور مهم و ...


دختر، پسر

عربی
مهاندخت/mehān dokht/

دخترِ بزرگان، ( به مجاز ) بزرگ زاده، ( مِهان، دخت = دختر )، ( اَعلام ) مادر فیروزبن مهران دختر یزدا ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
مهاوا/mahava/

آوای ماه


دختر

فارسی
مسباد/mesbad/

از نامهای دوران هخامنشی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
مسرور/masrur/

شاد، شادمان، خوشحال


دختر، پسر

عربی



انتخاب نوع اسم

انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها

اسماسم پسر با ماسم دختر با م