اسم با حرف ش - صفحه 6
رخشنده و درخشان، ( شید = خورشید، ور ( پسوند دارندگی )
پسر
فارسی شیدوس
دارنده دانش درخشان
پسر
فارسی شیدوش
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری جنگاور در دربار فریدون پادشاه پیشدادی، ( شید = خورشید، وش ( پسوند ش ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن شیذر
یکی از نامهای خداست، ( = شیذیر )، یکی از نام های خدا، [ظاهراً مصحف و مخفف ( هوشیدر ) نخستین موعود ز ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی شیرات
آواز، ترانه
دختر
فارسی، آشوری شیراحمد
شیر ( فارسی ) + احمد ( عربی ) مرکب از شیر ( شجاع ) + احمد ( ستوده )
پسر
فارسی، عربی شیراز
نام شهرستانی در استان فارس، بقعه ی شاهچراغ، آرامگاه های سعدی و حافظ در آنجا و بسیاری از بناهای تاری ...
دختر
فارسی شیرآزاد
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی در زمان رستم هرمزان سردار ساسانی
پسر
فارسی شیران
از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از دلاوران ایرانی در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن شیراوژن
بسیار شجاع و قدرتمند، ( در قدیم ) شیر افکن، شکار کننده و افکنده شیر
پسر
فارسی شیراک
نام پدر هرمزد، کنده کار کتیبه کعبه زرتشت
پسر
فارسی شیرخون
از شخصیتهای شاهنامه، نام مرد زابلی و راهنمای بهمن پسر اسفندیار تورانی به شکارگاه رستم پهلوان شاهنامه
پسر
فارسی شیرزن
زن شجاع، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی در زمان افراسیاب تورانی و کیخسرو پادشاه کیانی
دختر
فارسی شیرزیل
از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوانی ایرانی در زمان خسرو پرویز پادشاه ساسانی
پسر
فارسی شیرعلی
شیر ( فارسی ) + علی ( عربی )، مرکب از شیر ( شجاع ) + علی ( بلندمرتبه )، نام طایفه ای از طوایف کهگیل ...
پسر
فارسی، عربی شیرگل
مرکب از شیر ( شجاع ) + گل
دختر، پسر
فارسی شیرلا
آبشار
پسر
ترکی شیرمحمد
شیر ( فارسی ) + محمد ( عربی ) مرکب از شیر ( شجاع ) + محمد ( ستوده )
پسر
فارسی، عربی شیروار
مثل شیر، چون شیر، ( شیر، وار ( پسوند شباهت ) )، آنکه مانند شیر شجاع و دلیر باشد
پسر
فارسی شیروی
شیرویه، شجاع و دلیر، ( = شیرویه )
پسر
فارسی
تاریخی و کهن شیرین بانو
بانوی زیبا و دلنشین
دختر
فارسی شیرین جهان
مرکب از شیرین ( مطبوع، دلنشین ) + جهان، نام دختر فتحعلی شاه قاجار
دختر
فارسی شیرین زاد
ویژگی آن که عزیز و گرامی است، ( به مجاز ) ویژگی آن که عزیز و گرامی است و تولدش دلپذیرش و دلنشین است
دختر
فارسی شیرین گل
گل زیبا
دختر
فارسی شیلانه
منسوب به شیلان، سور، غذا، ( شیلان، ه ( پسوند نسبت ) )
دختر
کردی شیمازهرا
ترکیب دو اسم شیما و زهرا ( زن زیبای عرب و نیکو )
دختر
عربی شیمه
طینت، سرشت، ( در قدیم ) عادت و طبیعت، خوی، خصلت
دختر
عربی شیناب
سعی و کوشش جد وجهد، شینا، شناوری
دختر
فارسی شیناز
لطیف و نازنین، شناز، مرکب از شی ( شبنم ) + ناز
دختر
فارسی شیوادخت
دختری که با فصاحت و شیوایی سخن می گوید، ( شیوا، دخت = دختر )، ویژگی دختری که با فصاحت و شیوایی سخن ...
دختر
فارسی