اسم - صفحه 92

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

نازنین خدیجه/n.-khadije/

ترکیب دو اسم نازنین و خدیجه ( بسیار دوست داشتنی و خیر و برکت )، از نام های مرکب، نازنین و خدیجه


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
نازوالا/nāz vālā/

دارای ناز و کرشمه شایسته و پسندیده، ( به مجاز ) بسیار جذاب و دلپذیر، مایه ی فخر و مباحات بسیار


دختر

فارسی
نازک/nazak/

نازنین و زیبا


دختر

فارسی
نازیاب/nazyab/

از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از زنان شاعر بهرام گور پادشاه ساسانی


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
نازیار/naz-yar/

یار زیبا


دختر

فارسی
نازیدخت/nāzi dokht/

دختر نازدار، دختر با ناز، ( به مجاز ) جذاب و دلپذیر، ( نازی، دخت = دختر )


دختر

فارسی
نازینه/nazine/

منسوب به ناز


دختر

فارسی
ناژو/nāžu/

درخت کاج، صنوبر، درختی از نوع کاج و سرو که چوب آن مناسب سوزاندن است، ( در قدیم ) ( در گیاهی ) کاج


دختر

کردی

طبیعت
ناسیکو/nasiko/

شکست ناپذیر


پسر

کردی
ناشا/nasha/

دادگر


دختر

اوستایی
ناصح الدین

پنددهنده در دین


پسر

عربی
ناصرخسرو/n.-khosro(w)/

ترکیب دو اسم ناصر و خسرو ( یاری کننده و پادشاه )، از نام های مرکب، ناصر و خسرو، ( اعلام ) ناصرخسرو: ...


پسر

عربی، پهلوی

تاریخی و کهن
ناضر

شاد، مسرور، شاداب، بسیار سرسبز


پسر

عربی
نافله/nāfele/

عبادتی که واجب نباشد، [قدیمی] بخشش، [قدیمی] غنیمت، ( به مجاز ) ( در فقه ) نماز نافله، ( در ادیان ) ...


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
نافه/nafe/

ماده ای با عطر نافذ و پایدار که زیر پوست شکم نوعی آهو به دست می آید


دختر

فارسی
هما دیس/h.-dis/

خوش اقبال، خوشبخت و سعادتمند، ( هما، دیس ( پسوند شباهت ) )، مثل هما، شبیه به هما


دختر

فارسی
همام/homām/

سرور، مهتر، پادشاه بلندهمت، مرد بزرگ و دلیر و بخشنده، شیر درنده، دارای مقام و منزلت و فضایل ارجمند، ...


پسر

عربی
همام الدین

دارای مقام و منزلت در دین


پسر

عربی
هماوند/homa-vand/

از نامهای امروزی زرتشتیان


پسر

فارسی
همایون بخت

خوشبخت، خجسته بخت، کامیاب


دختر

فارسی
همایون چهر

خوشروی، خوش سیما و زیبا


دختر

فارسی
همایون دخت/homa-yun-dokht/

دختر فرخنده و مبارک


دختر

فارسی
همراد/hamrād/

ویژگی دو کس که در همت، سخاوت شبیه به هم باشند، سخاوت، شجاعت و جوانمردی و کرم شبیه به هم باشند


پسر

فارسی
همراه/hamrāh/

همدم، مونس، قرین، آن که در کنار دیگری راهی را طی می کند، ( به مجاز ) آن که با دیگران توافق و سازگار ...


دختر

فارسی
همنواد/ham navad/

از شخصیتهای شاهنامه در زمان ساسانیان


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
هموند

اعضاء ( نگارش کردی


دختر

کردی
همیشه بهار

گیاهی زینتی یا خودرو با گلهای زرد یا نارنجی که در تمام مدت سال دیده می شود


دختر

فارسی
هنار/henar/

مانند انار زیبا، انار ( نگارش کردی


دختر

کردی
هناس/henas/

نفس


دختر

کردی
نویار/noyar/

یار تازه


پسر

فارسی
نوید حسین/n.-hoseyn/

ترکیب دو اسم نوید و حسین ( خبرخوش و نیکو )، از نام های مرکب، م نوید و حسین


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
نویسا/nevisā/

نویسنده، باسواد، ( در قدیم ) قادر به نوشتن


دختر

فارسی
نوینا/novinā/

منسوب به نوین، تازه، جدید، ( نوین، ا ( پسوند نسبت ) )


دختر

فارسی
نکتار/nektar/

شهد و شراب ویژه خدایان


دختر

یونانی
نکهت/nakhat/

بوی خوش


دختر

عربی
نکو/neku/

نیکو، خوب، مناسب، زیبارو، ( = نیکو )، زیبا، شخص زیبا رو، شایسته، پسندیده، نیکوکار


دختر

فارسی
نکویار/neko-yar/

معشوق خوب یار خوب


دختر

فارسی
نیاتور/niyator/

نیاطوس، از شخصیتهای شاهنامه، نام برادر قیصر روم از یاران سپاه خسروپرویز پادشاه ساسانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
نیاتوس/niyatus/

نام برادر قیصر روم در زمان خسرو و پرویز


پسر

فارسی
نیارا/niyara/

نور و روشنایی


دختر

فارسی
نیاراد/niya-rad/

از خاندان جوانمرد


پسر

فارسی
نیاسا/niyasa/

کسی که مانند نیاکان خود است، مرکب از نیا ( جد پدری یا مادری ) + سا ( پسوند تشابه )


پسر، دختر

فارسی
نیاسان/niyāsān/

شبیه به نیاکان، مانند اجداد، همانند نیاکان، ( نیا، سان ( پسوند شباهت ) )، ( نیا + سان ( پسوند شباهت ...


پسر

فارسی
نیاطوس

نیاتور، از شخصیتهای شاهنامه، نام برادر قیصر روم از یاران سپاه خسروپرویز پادشاه ساسانی


پسر

فارسی
نیالا/niyālā/

زیبایی، آلایش، ( اَعلام ) نام روستایی در شهرستان ساری، نام روستایی اطراف ساری


دختر

فارسی
نیان/niyan/

رفیق، شریک زندگی


دختر

کردی
نیاوند/niyāvand/

از نژاد نیاکان، از نسل اجداد، ( نیا، وند ( پسوند نسبت ) )، منسوب به نیا، ( نیا + وند ( پسوند نسبت ) ...


پسر

فارسی
نیاک/niyak/

پسری که خلق و خوی او مانند اجداد و نیاکانشان است


پسر

فارسی
نیچروان/nichervan/

شکارچی


پسر

کردی
نیراج/niraj/

ابر


پسر

سانسکریت
نیران/nirān/

غیر ایران


دختر

فارسی
نیرم/ne(a)yram/

نریمان، جد رستم، مرد دلیر، ( = نریمان )


پسر

فارسی، اوستایی

تاریخی و کهن
نیرمان

نریما ن، اصل این کلمه در اوستا نئیره منه به معنای مرد دلیر است و صفت گرشاسپ جهان پهلوان می باشد، هم ...


دختر، پسر

فارسی
نیرو/niru/

توانایی، قدرت، زور، عاملی که می توان به وسیله ی آن کاری را انجام داد یا در کسی یا در چیزی اثر گذاشت ...


پسر

فارسی
والریا/valeria/

سلامتی


دختر

لاتین
والی/vali/

حاکم، پادشاه، از نامهای خداوند


پسر

عربی
وامق/vāmeq/

دوستدار، کنایه از شخص عاشق، ( اَعلام ) وامق طرفِ عشق عذرا در داستان وامق و عذرا که در زمان انوشیروا ...


پسر

عربی
وانان/vanan/

نام یکی از پادشاهان اشکانی، نام روستایی در نزدیکی شهرکرد


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
وانتیار/vantiyar/

نام پسر ایرج، نام پسر ایرج به نوشته بندهشن


پسر

فارسی
وانوش/vanosh/

دریاچه وان، از سمبلهای تاریخ ارامنه


دختر

ارمنی
وانیا/vāniyā/

هدیه با شکوه خداوند، ( عربی ) ملایم، آهسته ( نسیم )


دختر

فارسی، عربی
وانیشا/vanisha/

نهال، جوانه


دختر

مازندرانی
واهب/vāheb/

عطاکننده، بخشنده، از نامهای خداوند، ( در حقوق ) آن که به موجب عقد هبه، مالش را مجاناً به ملکیت دیگر ...


پسر

عربی
وایه/vayeh/

آرزو، حاجت


دختر

فارسی
وایو/vayo/

فرشته طوفان


دختر

فارسی
وتار/vetar/

مقاله، سخنرانی، مقالة، سخنرانی ( نگارش کردی


پسر

کردی
وترا/va(e)trā/

تنها و یکتا، ( وتر = تنها، طاق، یکتا، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به وتر


دختر

فارسی
وثوق/vosuq/

اعتماد، اطمینان


پسر

عربی
وجاسب/vajasb/

دارنده اسب بزرگ، نام پسر هباسپ از خاندان کیانی


پسر

فارسی
وچان/vachan/

زمان استراحت کوتاه، زمان استراحت کوتاة ( نگارش کردی


دختر

کردی
وحدانه/vahdane/

یکی یکدانه


دختر

فارسی، عربی
وحدت/vahdat/

یگانگی، اتحاد، تنهایی


پسر

عربی
وحیدالدین/vahidoddin/

یگانه و بی نظیر در دین و آئین، بی نظیر و یگانه در دین، نام دانشمندی از معاصران خاقانی


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
وخش/vakhsh/

روشنایی، نام چهاردهمین جد آذرباد مهراسپند


پسر

فارسی
وخش داد

داده روشنایی، یکی از سرداران هخامنشی


پسر

فارسی
وخشور/vakhšur/

پیغمبر، رسول، ( در اوستایی ) وخشور در لغت به معنی حامل کلام ( سخن ) آسمانی و اصطلاحاً به معنی پیامب ...


پسر

فارسی
ودا/veda/

نام مجموعه کتابهای چهارگانه هندوان، به کسر واو، نام مجموعه کتابهای چهارگانه هندوان که به زبان سانسک ...


دختر

فارسی
ودیع/vadie/

آرام، ساکن و نرم خوی، آرمیده، جوینده راحتی و آسایش، همچنین به معنای عهد و پیمان هم آمده است


پسر

عربی
وراز

گراز که در ایران باستان نشانه زورمندی بوده است


پسر

فارسی
ورازاد/varazad/

از شخصیتهای شاهنامه، نام فرمانروای سپیجاب که جزو قلمرو افراسیاب تورانی بوده است


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
ورازبنده/varaz bandeh/

بنده نیرومند، از نامهای ساسانیان


پسر

فارسی
ورازپیروز/varaz piroz/

آن که نیرومند و پیروز است، آن که در زورآزمایی پیروز است


پسر

فارسی
ورازتیرداد/varaz tirdad/

نام آخرین فرمانروای ارمنستان از خاندان مهرگان


پسر

فارسی
هناسه/hanase/

نفس


دختر

کردی
هناو/honav/

زهره، شجاعت، شجاعت ( نگارش کردی


دختر

کردی
هنرمند/honarmand/

آن که توانا در خلق آثار هنری است، آن که دارای مهارت و فنی است، ( در قدیم ) آن که دارای فضل و کمال ی ...


پسر

فارسی، کردی
هنی

گوارا، خوب، خوش


پسر

عربی
هوار

قشلاق، خیمةسلطان در قشلاق ( نگارش کردی


پسر

کردی
هوال/haval/

رفیق، خبر، رفیق ( نگارش کردی


پسر

کردی
هوبان/huban/

نگهبان خوبی ها


پسر

فارسی
هوبخت/hobakht/

خوشبخت


دختر

فارسی
هوبر/hobar/

دربردارنده نیکی، نام میرآخور داریوش پادشاه هخامنشی


پسر

پهلوی، اوستایی

تاریخی و کهن
هوپاد/hupād/

نیک سرشت، ( هو = خوب، پاد = نگهبان )، نگهبان خوب


پسر

فارسی
هوپند/hupand/

ویژگی کسی که نصیحت، سفارش و توصیه های او خوب است، ( به مجاز ) پند و اندرزگوی خوب، ( هو = خوب، پند = ...


دختر

فارسی
هوتخش

صنعت گر ( نگارش کردی


پسر

کردی
هوتس/hutos/

نام دختر کوروش پادشاه هخامنشی، به ضم ت، آتوسا، همسر داریوش و مادر خشایارشا


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
هوتسا/hutsā/

آتوسا، ( = آتوسا )


دختر

یونانی
هوتوس

آتوسا، نام دختر کوروش پادشاه هخامنشی، همسر داریوش و مادر خشایارشا


دختر

فارسی
هوتک/hotak/

نام روستایی در نزدیکی کرمان


پسر

فارسی
هوچهر/hučehr/

دارای صورت خوب، خوبرو، ( هو = خوب، چهر = صورت، چهره، نژاد )، ( به مجاز ) زیبارو، دارای نژاد و اصل خ ...


دختر

فارسی



انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها

اسم