اسم - صفحه 95

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

هامرز/hāmerz/

نام سردار ساسانی، ( اَعلام ) از سرداران دوره ی ساسانی است، که از سرانِ سپاهِ انوشیروان و پرویز پسر ...


پسر

فارسی، اوستایی، پهلوی

تاریخی و کهن
هامن/haman/

هامون


پسر

فارسی
هامون/hamun/

دشت و زمین هموار، زمین هموار و بدون پستی و بلندی، نام دریاچه ای در سیستان


پسر

فارسی
هامویه/hamoye/

آخرین پادشاه ساسانی، نام کارگزار یزدگرد سوم


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
هامی/hami/

سرگشته و حیران


پسر

فارسی
هامین/hamin/

تابستان


پسر

پهلوی، اوستایی
هانده/hande/

جذاب ترین و مهربان ترین


دختر

فارسی
هانه/hāne/

چشمه، تحریک، اینک، اینها، اینهاشان


دختر

کردی
هانو/hanu/

یاری دهنده


پسر

کردی
کاران/karaan/

اهل کار


پسر

فارسی
کارانوس/karanos/

از سرداران سپاه اسکندر مقدونی


پسر

یونانی

تاریخی و کهن
کارآک/karak/

مردمک چشم


پسر

ترکی
کاربین/kārbin/

کاربیننده، کارشناس


پسر

فارسی
کارتال/kartal/

عقاب


پسر

ترکی

پرنده
کاردار/kardar/

وزیر پادشاه، حاکم، والی، نام پسر بهرام گور پادشاه ساسانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کاردان/kārdān/

دانا و با تجربه، کار آزموده


پسر

فارسی
کاردلن/kardelen/

نام یک گل


دختر

ترکی

گل
کاردو/kardu/

نیرومند و پهلوان


پسر

فارسی
کاردوس/kardos/

اهل کار، کاردوست


پسر

کردی
کارزان/karzan/

کاردان و دانا


پسر

کردی
کارلوس/carlos/

نیرومند و جنگجوی جوانمرد


پسر

لاتین
کارمانیا/karmania/

نام قدیم کرمان


دختر

فارسی
کارمن/karmen/

قرمز


دختر

لاتین، انگلیسی
کارمیلا/carmilla/

شکوفه زار


دختر

لاتین
کارنگ/kārang/

کسی که آوای خوبی دارد، خوش نوا، زبان آور، صاحب طَرب، چرب زبان


پسر

فارسی
کارو/karo/

راهنما


پسر

ارمنی
کاروس/karus/

گیاهی خوشبو


پسر

کردی
کارولین/karolin/

نام ناحیه ای در آمریکای شمالی


دختر

فرانسوی
کارولینا/karolina/

شخص سلطنتی


دختر

لاتین
کاروند/karvand/

از نامهای ایرانی


پسر

فارسی
کاریا/karia/

مرد جنگجو و سلحشور


پسر

فارسی
کاژاو/kazhav/

آب زلال که از دل کوه بیرون می آید


پسر

کردی
کاژه/kazhe/

محل امن و پناهگاه


دختر

کردی
کاژین/kazhin/

سرچشمه زندگی


دختر

کردی
کاس/kas/

دختر چشم آبی


دختر

گیلکی
کاساندان/kasandan/

نام همسر کورش کبیر و مادر کمبوجیه و بردیا


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
کاسپین/caspian/

آبی سپید زار، کرانه


پسر

فارسی
کاشانه/kāšāne/

آشیانه ی جانوران، لانه، خانه، خانه ی کوچک و محقر، رواق


دختر

فارسی
کاشین/kashin/

نام مکانی در شمال ایلام


دختر

فارسی
وانان/vanan/

نام یکی از پادشاهان اشکانی، نام روستایی در نزدیکی شهرکرد


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
وانتیار/vantiyar/

نام پسر ایرج، نام پسر ایرج به نوشته بندهشن


پسر

فارسی
وانوش/vanosh/

دریاچه وان، از سمبلهای تاریخ ارامنه


دختر

ارمنی
وانیا/vāniyā/

هدیه با شکوه خداوند، ( عربی ) ملایم، آهسته ( نسیم )


دختر

فارسی، عربی
وانیشا/vanisha/

نهال، جوانه


دختر

مازندرانی
واهب/vāheb/

عطاکننده، بخشنده، از نامهای خداوند، ( در حقوق ) آن که به موجب عقد هبه، مالش را مجاناً به ملکیت دیگر ...


پسر

عربی
وایه/vayeh/

آرزو، حاجت


دختر

فارسی
وایو/vayo/

فرشته طوفان


دختر

فارسی
وتار/vetar/

مقاله، سخنرانی، مقالة، سخنرانی ( نگارش کردی


پسر

کردی
وترا/va(e)trā/

تنها و یکتا، ( وتر = تنها، طاق، یکتا، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به وتر


دختر

فارسی
وثوق/vosuq/

اعتماد، اطمینان


پسر

عربی
وجاسب/vajasb/

دارنده اسب بزرگ، نام پسر هباسپ از خاندان کیانی


پسر

فارسی
وچان/vachan/

زمان استراحت کوتاه، زمان استراحت کوتاة ( نگارش کردی


دختر

کردی
وحدانه/vahdane/

یکی یکدانه


دختر

فارسی، عربی
وحدت/vahdat/

یگانگی، اتحاد، تنهایی


پسر

عربی
وحیدالدین/vahidoddin/

یگانه و بی نظیر در دین و آئین، بی نظیر و یگانه در دین، نام دانشمندی از معاصران خاقانی


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
وخش/vakhsh/

روشنایی، نام چهاردهمین جد آذرباد مهراسپند


پسر

فارسی
وخش داد

داده روشنایی، یکی از سرداران هخامنشی


پسر

فارسی
وخشور/vakhšur/

پیغمبر، رسول، ( در اوستایی ) وخشور در لغت به معنی حامل کلام ( سخن ) آسمانی و اصطلاحاً به معنی پیامب ...


پسر

فارسی
ودا/veda/

نام مجموعه کتابهای چهارگانه هندوان، به کسر واو، نام مجموعه کتابهای چهارگانه هندوان که به زبان سانسک ...


دختر

فارسی
ودیع/vadie/

آرام، ساکن و نرم خوی، آرمیده، جوینده راحتی و آسایش، همچنین به معنای عهد و پیمان هم آمده است


پسر

عربی
وراز

گراز که در ایران باستان نشانه زورمندی بوده است


پسر

فارسی
ورازاد/varazad/

از شخصیتهای شاهنامه، نام فرمانروای سپیجاب که جزو قلمرو افراسیاب تورانی بوده است


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
ورازبنده/varaz bandeh/

بنده نیرومند، از نامهای ساسانیان


پسر

فارسی
ورازپیروز/varaz piroz/

آن که نیرومند و پیروز است، آن که در زورآزمایی پیروز است


پسر

فارسی
ورازتیرداد/varaz tirdad/

نام آخرین فرمانروای ارمنستان از خاندان مهرگان


پسر

فارسی
ورازداد/varaz dad/

دارنده زور و نیرومندی، نام یکی از شاهزادگان اشکانی فرماندار ارمنستان در زمان بهرام گور پادشاه ساسانی


پسر

فارسی
ورازمهر/varaz mehr/

از نامهای زمان ساسانیان


پسر

فارسی
ورازنرسی/varaz nersi/

از نامهای زمان ساسانیان


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
ورتا/varta/

گل، هم ریشه با


دختر

فارسی، آرامی

گل
ورتاج/vartaj/

گلی سرخ رنگ که همیشه روی به آفتاب دارد


دختر

فارسی

گل
ورجا/varjā/

بلندمرتبه، ارجمند، ( ورج = ارج، ا ( پسوند نسبت ) ) منسوب به ارج، دارای ارج و ارزش، دارای قدر و مرتب ...


پسر، دختر

فارسی
ورجاوند/varjāvand/

بلند پایه و برازنده و ارجمند، ( به مجاز ) ورجمند و دارای فره ی ایزدی


پسر

پهلوی، اوستایی
ورد/vard/

گلِ سرخ، گل، ( معرب از پهلوی )، ( در عربی ) شیر بیشه، دلاور


پسر

عربی، پهلوی

گل
وردا/vardā/

منسوب به ورد، گل سرخ، ( ورد، ا ( پسوند نسبت ) ) منسوب به وَرد


پسر

فارسی

گل
وردآفرید/vard-afarid/

آفریده گل


دختر

فارسی

گل
وردان/verdān/

شاگردان، مریدان، ( اَعلام ) ( = بَردان ) : شاه اشکانی [، میلادی]، که به دست هواداران گودرز کشته شد


پسر

فارسی
وردانشاه/vardanshah/

نام جد مرداویج


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
وردآور

مرکب از ورد ( گل ) + آور ( آورنده )


دختر

فارسی
وردگل/vard gol/

گلِ سرخ، ( = گل وَرد )


دختر

فارسی

گل
وردی/vardi/

کوچک، ریز‏نقش، ریز‏نقش ( نگارش کردی


دختر

کردی
وردین

گلهای بسیار


پسر

آشوری
ورزا/varza/

کوشا، پیگیر، نام پسر فرشید، پسر لهراسپ پادشاه کیانی


پسر

فارسی
ورزان/varzan/

محافظ، نگهبان، فصلها ( نگارش کردی


پسر

کردی
ورزاک/varzak/

نام پدر مهرترسه وزیر یزدگرد اول پادشاه ساسانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
ورزگمهر

بزرگمهر، بسیار مهربان، نام وزیر انوشیروان پادشاه ساسانی


پسر

فارسی
ورزمیار

حامی اهورا مزدا ( نگارش کردی


پسر

کردی
ورزنده/varzande/

زراعت کننده، کار کننده، ممارست ( تمرین ) کننده، حاصل کننده، کوشنده


پسر

فارسی
ورزیار

برزگر ( نگارش کردی


پسر

کردی
ورزیر

برزگر ( نگارش کردی


پسر

کردی
ورشاد/varshad/

وظیفه و مقرری


پسر

فارسی
ورشان/varashan/

نام نوعی پرنده، قمری، پرنده ای که به فارسی آن را مرغ الاهی می گویند، کبوتر صحرایی


دختر

عربی

پرنده
ورشنگ/varshang/

آفتاب خوشحال، آفتاب خوشحال ( نگارش کردی


پسر

کردی
ورقا/varqā/

کبوتر، نام درختی کوچک و معروف، کبوتر ماده ی خاکستری رنگ، فاخته، ( در تصوف ) نفس کلیه را که قلب عالم ...


دختر

عربی
ورگر

با دوام ( نگارش کردی


پسر

کردی
ورگیر

مترجم ( نگارش کردی


پسر

کردی
ورنا/varnā/

برنا، جوان، ( = بَرنا )، ( در بلوچی ) نیز/varna/ به معنی جوان، ( = بَرنا ) ( در قدیم ) بُرنا، برنا ...


دختر، پسر

فارسی
ورهرام/varhrām/

بهرام، آتش بهرام، نام ستاره مریخ، نام روز بیستم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام فرشته موکل بر مسا ...


پسر، دختر

پهلوی، اوستایی

تاریخی و کهن
ورهران/varahran/

بهرام در زبان متون پارسی میانه


پسر

فارسی
ورونیکا/voronika/

نام تیره ای از گیاهان که پوپک از آن دسته است


پسر

فارسی
وریا/verya/

حقیقت، قوی و درشت هیکل، چکش آهنی بزرگ


پسر

لاتین، فارسی



انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها

اسم