اسم - صفحه 94
خانم
دختر
لری ونوسا
منسوب به ونوس، زهره، ( ونوس، ا ( پسوند نسبت ) )
دختر
فارسی، فرانسوی ونوش
گل بنفشه، گل بنفشه ( نگارش کردی
دختر
کردی
گل ونوشا
منسوب به ونوش و بنفشه، [ونوش ( در مازندرانی ) = بنفشه، ا ( پسوند نسبت ) ]
دختر
فارسی ونون
نام چهار تن از پادشاهان اشکانی
پسر
فارسی وه آفرید
آفریده خوب
دختر
فارسی وه آفرین
آفریننده خوب یا خوبی
دختر
فارسی وه پناه
نام یکی از دادوران مشهور ساسانی
پسر
فارسی وه نوش
بهنوش، مرکب از به ( بهتر یا خوب ) + نوش ( عسل )
دختر
فارسی وه وران
بهوران، آنکه دارای روح و روان نیکوست
پسر
فارسی وهاج
فروزان، روشن، ( به مجاز ) تیز، تند
پسر
عربی وهاد
جای مطمئن و هموار، ( جمع وهده )، زمین پست و هموار
پسر
عربی وهار
فصل بهار، فصل بهار ( نگارش کردی
دختر
کردی وهامان
نام پدر سلمان فارسی
پسر
فارسی وهان
جمع خوبان، بهان
پسر
فارسی وهبرز
نام یکی از دادوران ساسانی
پسر
فارسی وهرام
بهرام، نام ستاره مریخ، نام روز بیستم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام فرشته موکل بر مسافران و روز ...
پسر
فارسی وهرام شاپور
نام پادشاه ارمنستان در زمان بهرام گور پادشاه ساسانی
پسر
فارسی وهرام گشسب
نام پدر بهرام چوبین
پسر
فارسی وهرز
نام سردار ایرانی، ( = وهریز، وهوز )، ( اَعلام ) وَهرز: [زنده در میلادی] سردار ایرانی که انوشیروان ا ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن وهرو
خوبروی
دختر
فارسی وهزاد
نام اسب سیاوش، زاده خوب و نیکو، بهزاد، مرکب از وه ( بهتر، خوب ) + زاد ( زاده )
پسر
فارسی وهسود
بهسود، از نامهای زمان ساسانیان
پسر
فارسی
تاریخی و کهن وهشاپور
نام موبدی مشهور در زمان قباد پادشاه ساسانی
پسر
فارسی وهمن
بهمن، نام ماه یازدهم از سال شمسی، نام فرشته نگهبان چهارپایان سودمند، نام روز دوم از هر ماه شمسی در ...
پسر
فارسی وهمنش
بهمنش، کسی که دارای راه و روش نیکویی است
پسر
فارسی وهمهر
نام مرزبان ارمنستان در زمان بهرام گور پادشاه ساسانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن وهنیا
بهنیا، کسی که از نسل خوبان است
پسر
فارسی وهومن
بهمن، نام ماه یازدهم از سال شمسی، نام فرشته نگهبان چهارپایان سودمند، نام روز دوم از هر ماه شمسی در ...
پسر
فارسی وهیستا
بانوی اردیبهشتی
دختر
اوستایی وی ستور
گشوده و منتشر شده
پسر
پهلوی، اوستایی وی نسار
سرسبزی
دختر
کردی ویارش
بیارش، دو دلیر
پسر
فارسی ویان
دلربا، محبت، علاقة، عشق ( نگارش کردی
دختر
کردی ویدیا
دانش، آگاهی
دختر
سانسکریت ویرا
شجاع، شجاع ( نگارش کردی
پسر
کردی ویراب
از نامهای امروزی زرتشتیان
پسر
فارسی ویراک
هوشمند
پسر
لری ویرو
نام پهلوان و سپهداری در منظومه ویس و رامین
دختر
فارسی ویریا
همت، یکی از کمالات ششگانه که یک بوداسف باید به آن برسد
دختر، پسر
فارسی، سانسکریت ویس
نام دختر قارن و شهرو در داستان ویس و رامین، ( اَعلام ) ) نام دختر قارن و شهرو در داستان ویس و رامین ...
دختر، پسر
فارسی، کردی
تاریخی و کهن ویسپار
از نجبای پارس
پسر
فارسی ویستاخ
دل استوار، دل آسوده
پسر
پهلوی ویستهم
گستهم نام سپهبد بابل در زمان یزدگرد پادشاه ساسانی، وستهم
پسر
فارسی ویسه
ویس، از شخصیتهای شاهنامه، ( = ویس )، نام پدر پیران سپهسالار پشنگ فرمانروای توران
دختر، پسر
فارسی
تاریخی و کهن ویشار
بیدار، هشیار
دختر
مازندرانی ویشتاسب
دارنده ی اسب سرکش، ( = گشتاسب )، به معنی دارنده ی اسب چموش و رَمو، ( اَعلام ) ویشتاسب: [زنده در پیش ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن ویگن
پیروزمند، بیژن
پسر
ارمنی ویناسب
نام دوازدهمین جد آذرباد مهراسپند
پسر
فارسی وینه
عکس، تصویر، سبد میوه چینی، مانند، مثل، ( اعلام ) نام روستایی در کردستان
دختر
کردی ویو
گیو، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر گودرز و از پهلوانان بزرگ ایرانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی
پسر
فارسی ویوات
گل بنفشه
دختر
فرانسوی
گل ویوان
نام حاکم رُخّج در زمان داریوش پادشاه هخامنشی
پسر
فارسی ویوگ
عروس
دختر
فارسی ویولا
نام نوعی ساز زهی از خانواده ویولن
دختر
لاتین، ایتالیایی
هنری ویولت
گل بنفشه در زبان فرانسوی
دختر
فرانسوی
گل ویویان
زنده و جاندار
پسر
لاتین ویوین
زندگی
دختر
فرانسوی ویکتور
پیروز شدن، ظفریافتن
پسر، دختر
لاتین کاآن
شاه و حاکم
پسر
ترکی کابی
معرب منسوب به کاوه آهنگر
پسر
فارسی کابیان
درفش کاویان، ( = کاویان )، کاویان
پسر
فارسی
تاریخی و کهن کاپر
یاور، کمک
پسر
مازندرانی کاترین
پاک، بی آلایش
دختر
فرانسوی کاترینا
پاک، بی آلایش
دختر
لاتین، ایتالیایی کاتوزا
زاهد و پارسا، ( کاتوز= زاهد و پارسا، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به کاتوز
دختر
فارسی کاتیا
پاک، بی آلایش
دختر
لاتین، روسی کاد
نام پسر یعقوب ( ع )
پسر
عبری کادوسا
از نژاد کادوس، ( کادوس = نام قوم قدیم ساکن گیلان و شمال شرقی آذربایجان، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب ب ...
دختر
فارسی کامبد
نگهبان کام، میل، آرزو و مقصد و مراد، ( کام، بد /، bod/ ( پسوند محافظ یا مسئول ) )، روی هم به معنی ن ...
پسر
فارسی کامبوزیا
گویش امروزی کبوجیه، نام پسر کوروش پادشاه هخامنشی، کمبوجیه
پسر
فارسی
تاریخی و کهن کامجو
آن که به دنبال عیش و خوشی است
پسر
فارسی کامداد
نام وزیر و مشاور آبتین
پسر
فارسی کامدخت
دختری که معشوق است و مورد آرزوست، ( کام = آرزو، معشوق، دخت = دختر )، ویژگی دختری که معشوق است و مور ...
دختر
فارسی کامراز
راز موفقیت یا فرد موفق
پسر
فارسی کامرو
ویژگی آن که به خواست و اراده خود حرکت می کند، ( کام = خواست، اراده، قصد، رو )، به کام رونده، ( به م ...
پسر
فارسی کامروا
آن که به آرزو و خواستش رسیده است، موفق، آن که خواسته و آرزویش رسیده است
پسر
فارسی کامشا
شاه آرزومند
پسر
فارسی کامشاد
آرزوی شاد، مرکب از کام ( خواسته، آرزو ) + شاد
پسر
کردی، فارسی کامگار
کامکار
پسر
فارسی نیکو راد
ترکیب دو اسم نیکو و راد ( شایسته و جوانمرد )، ( = نیکراد )
پسر
فارسی نیکو لقا
ترکیب دو اسم نیکو و لقا ( شایسته و دیدار )، نیک روی، نیکو صورت، خوش منظر، نیکو ( فارسی ) + لقا ( عر ...
دختر
فارسی، عربی نیکو مهر
ترکیب دو اسم نیکو و مهر ( شایسته و محبت )، ( = نیکمهر )
پسر
فارسی نیکو ناز
نیکناز، افتخار کننده به نیکی، ( = نیکناز )
دختر
فارسی نیکو نام
نیکنام، خوشنام، ( = نیکنام )
پسر
فارسی نیکوش
شبیه به نیک، ( نیک، وش ( پسوند شباهت ) )، مانند نیک
پسر
فارسی نیکین
منسوب به خوبی
دختر
فارسی هائد
توبه کننده، به حق بازگردنده
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی هابیل
عرب از عبری نفس یا بخار، نام پسر آدم ( ع )، ( عبری ) به معنی ' نفس یا بخار '، ( در اعلام ) به نقل ا ...
پسر
عبری
مذهبی و قرآنی هاتف
ندا دهنده ای که صدایش شنیده شود اما خودش دیده نشود، مانند فرشته یندا دهنده ی غیبی، سروش، ( در عرفان ...
پسر
عربی هادان
معرب از عبری نام پدر ساوه همسر ابراهیم ( ع )
پسر
عبری
مذهبی و قرآنی هارا
کوهستان
دختر
عبری هاران
کوه نشین، برادر ابراهیم ( ع )، معرب از عبری
پسر
عبری
مذهبی و قرآنی هارای
گریه، فغان
دختر
گیلکی هارپاک
نام وزیر آستیاژ، آخرین پادشاه ماد، ( = هارپاگ، هارپاگوس ) ( اَعلام ) نام خویشاوند و وزیر آستیاک که ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن هارمونیکا
نوعی ساز موسیقی
پسر
لاتین
هنری هارولد
حکمران ارتش
پسر
لاتین هاژان
صدای آبشار
دختر
کردی هالین
آشیانه و خانه
دختر
کردی هامر
ابر باران زا
پسر
عربی