اسم - صفحه 64
روزبه، نام شیخ شطاح عارف بزرگ قرن ششم، ( اَعلام ) روزبهان بقلی: ( = ابومحمّد ) از عارفان [قرن و هجر ...
پسر
فارسی روزچهر
تابان، زیبارو، ( روز، چهر = چهره )، کسی که چهره ای مانند روز روشن دارد
دختر
فارسی روزگار
ایام، زمان
پسر
فارسی روزمهر
خورشید روز، درخشان، ( به مجاز ) مهر تابناک، مهر و عشق روشن و تابنده
پسر
فارسی روزک
روز کوتاه، لقب یکی از پسران شاه عباس پادشاه صفوی
پسر
فارسی روژ
روز، خورشید
دختر
کردی روژآوا
غروب، غرب، ( = روژاوا، rožawā ) غروب
دختر
کردی
کهکشانی روژنا
روشنایی
دختر
کردی روژناک
روشنایی
دختر
بلوچی روژه
الماس
دختر
کردی روژییار
روزگار
دختر
کردی روشام
برازنده، شایسته، لایق
پسر
فارسی روشانا
روشنایی و نور
دختر
فارسی روشاک
نام یکی از سرداران ایرانی در جنگ اسکندر مقدونی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن روشن چهر
دارای چهره ی تابناک، ( روشن، چهر = چهره )، آن که چهره ای روشن و تابان دارد
دختر
فارسی روشن رخ
روشن چهر
دختر
فارسی راوین
دارای شکوه و شوکت
پسر
فارسی راکان
نام محلی در کنار راه قزوین و همدان
پسر
فرانسوی راکع
رکوع کننده، خم شونده، سرفرودآورنده، فروتنی کننده
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی راکعه
دختر رکوع کننده و فروتن، ( مؤنث راکع ) دختر رکوع کننده
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی رای مند
صاحب نظر و دانا
پسر
فارسی رایا
آن که خداوند به او توجه دارد، ( رای = فکر، اندیشه، تأمل + الف ( اسم ساز ) )، ( به مجاز ) فکر و اندی ...
پسر
عبری رایان
نام کوهی در حجاز، راهنما
دختر، پسر
عربی، فارسی رایبد
دانشمند، حکیم، دانا، به ضم ب، خداوندگار خرد، مرکب از رای به معنای دانش و خرد و بد پسوند ملکیت
پسر
کردی، فارسی رایحه
بوی خوش، بوی خوب، بو
دختر
عربی رایسا
اندیشه
دختر
فارسی رایمن
فرد دانا و باهوش
پسر
فارسی رایمون
پسر باهوش، ریشه ی گیلکی دارد و به معنی پسر باهوش است
پسر
فارسی، گیلکی رایموند
پسر عاقل و دانا
پسر
فارسی راینا
سرود خداوند
دختر
عبری، لاتین راینیک
اندیشه نیک
پسر
فارسی رایکا
محبوب، مطلوب، ریکا، ( گیلکی ) ( = ریکا ) به معنی پسر، محبوب و مطلوب
پسر، دختر
فارسی، مازندرانی راییکا
پسندیده و دوست داشتنی
دختر
فارسی ربن
یکدست یک اندازه ( نگارش کردی
پسر
کردی ربکا
راستی و درستی
دختر
اوستایی ربین
راه شناس
پسر
کردی رجب
نام ماه هفتم از سال قمری
پسر
عربی رحمه
مهربانی، نام همسر ایوب ( ع )
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی رخ افروز
روشن کننده چهره، شادی آور
دختر
فارسی رخ فروز
شادی آور و موجب روشنی چهره، ( در گاه شماری ) روز هفتم از هر ماه شمسی، روز هفتم از ماههای ملکی
دختر
فارسی رخام
سنگ سپید، سنگ سپید و نرم
پسر
فارسی
طبیعت رخامین
از جنس رخام، سنگ سفید، رخام ( عربی ) + ین ( فارسی ) از جنس رخام
دختر
فارسی، عربی رخسار
چهره، صورت، گونه
دختر
فارسی رخشا
درخشان، ( = درخشان )
دختر
فارسی رخشاد
متبسم، با شور و نشاط، صفت آن که پیوسته شاد و خوشحال است، خشرو، دارای چهره شاد و گشاده
دختر
فارسی رخشید
آن که چهره ای روشن و تابان دارد، ( رخ، شید = خورشید )، صورت همچون خورشید، ( به مجاز ) زیباروی
دختر
فارسی رخشیده
رخشیدان، رخشید، آن که چهره اش مثل خورشید است، آفتاب روی، ( به مجاز ) زیبارو، ( = رخشیدان )
دختر
فارسی رخگل
آن که چهره ای زیبا چون گل دارد
دختر
فارسی رخنا
زیبارو
دختر
فارسی رخنار
زیبارو
دختر
فارسی رخناز
دختر زیبا
دختر
فارسی رخند
دختر خنده رو و خوش رو
دختر
فارسی رخک
مرکب از رخ ( چهره، صورت ) + ک ( نشانه تحبیب )
دختر
فارسی ردا
عقل یا خرد، به کسر ر، چادر، رو انداز، در اصطلاحات رزمی شمشیر یا کمان، همچنین عقل یا خرد
دختر
عربی زر بار
زربخش، آن که زر بارد، آن که زر از دستش بارد و زر بخشد
دختر
فارسی زراتشت
زرتشت، دارنده شتر زرد، نام پیامبر ایرانی در زمان گشتاسپ پادشاه کیانی
پسر
فارسی زراختر
ستاره ی طلایی، ستاره ی زرین
دختر
فارسی زراره
نام یکی از اصحاب امام جعفر صادق ( ع )، ( اَعلام ) نام چند تن از صحابیان است و نیز نام یکی از اصحاب ...
پسر
عربی زرآسا
مثل طلا، مانند زر، ( زر، آسا ( پسوند شباهت ) )، به معنی مثل طلا، زرین
دختر
فارسی زراسپ
( در اعلام ) نام پسر طوس بن نوذر است و او داماد کیکاووس بوده، از شخصیتهای شاهنامه، نام سرداری ایران ...
پسر
فارسی زراوه
نام پهلوانی ایرانی
پسر
فارسی زربان
از نام های حضرت ابراهیم خلیل ( ع )، ا، مصحف زرمان، ن، ک، زروان
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی زربانو
بانویی که چون زر می درخشد، نام دختر رستم پهلوان شاهنامه
دختر
فارسی
تاریخی و کهن زربین
سرو کوهی
دختر
فارسی زرپری
آن که چون زر و پری درخشنده و زیباست
دختر
فارسی زرتا
همتای زر، درخشان و زیبا چون طلا
دختر
فارسی زرتاج
زرین تاج، زر ( فارسی ) + تاج ( فارسی ) زرین تاج
دختر
فارسی زرحیا
آن که خداوند باعث وجود او شد
پسر
عبری زرخاتون
طلا بانو، زر ( طلا ) + خاتون ( بانو )
دختر
فارسی
تاریخی و کهن زرداده
نام پهلوانی ایرانی و عموزاده گرشاسپ پهلوان نامدار
پسر
فارسی
تاریخی و کهن زرداشت
زرتشت، دارنده شتر زرد، نام پیامبر ایرانی در زمان گشتاسپ پادشاه کیانی
پسر
فارسی رویسا
مانند چشمه زلال
دختر
کردی رویین تن
دارای بدنی که سلاح بر آن کارگر نباشد، ( در قدیم ) دارای بدنه ای از روی، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) ا ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن رکسار
پهلوان، قدرتمند، نام یکی ازپهلوانان افسانه ای ایران باستان و نام افسانه ای به همین نام
پسر
فارسی ریاح
لطیف، ( جمعِ ریح )، بادها
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی ریبار
رهگذر
پسر
کردی ریباز
رهگذر
پسر
کردی ریبوار
رهگذر، مسافر
پسر
کردی ریبین
رهبر و راهنما
پسر
کردی ریتا
مروارید
دختر
یونانی ریتاج
در بزرگ، دروازه
دختر
عربی ریجینا
با شکوه، ملکه وار
دختر
لاتین ریحانا
گل خوشبو
دختر
فارسی، عربی
گل ریحانه زینب
ترکیب دو اسم ریحانه و زینب ( گیاهی خوشبو و زینت پدر )، از نام های مرکب، ریحانه و زینب
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی ریژنه
بارش شدید باران
دختر
کردی ریژوان
راه و میعادگاه عاشقان
پسر
کردی ریسلا
متحول شده
دختر
عربی ریشنا
روشنا، نور، روشنایی
دختر
لری ریما
آهو، نام حیوانی است
دختر
عربی، یونانی ریماس
جواهر نایاب و ارزشمند، الماس
دختر
فارسی ریناس
راه شناس
دختر
کردی ریهام
باران
دختر
عربی
طبیعت ریو
ریونیز، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری ایرانی در زمان کیخسرو پادشاه کیانی، و داماد طوس سپهسالار ای ...
پسر
فارسی ریونیز
نام پسرکیکاووس و داماد طوس، ریو، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری ایرانی در زمان کیخسرو پادشاه کیانی ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن ریکا
محبوب، معشوق
دختر
فارسی ریکان
نام روستایی در نزدیکی جهرم
دختر، پسر
فارسی زئوس
آسمان، در دین یونان، خدای خدایان و نام پدر آپولون، آرتمیس، و آتنه
دختر، پسر
یونانی زائان
نام سر سلسله زادنیان یکی از قبایل معروف قزوین
پسر
فارسی زائر، زایر
عربی زیارت کننده
پسر
عربی زائره
مونث زائر، زیارت کننده، ( مؤنث زائر یا زایر )
دختر
عربی