پیشنهادهای مهراد (١٠)
١٦
١ سال پیش
٣
در زبان فارسی، پیشوند "آ" متضاد می سازد. نوش: مرگ مثلا در کلمه نوشدارو/ أنوش: نام ایرانی بمعنی نامیرا کنده: خالی از چیزی/ آکنده: پر از چیزی همچنین ...
١ سال پیش
٠
با سنجه حقوقی نگریستن analyze from a legal perspective
١ سال پیش
٠
متعصبانه ( مثلا در عبارت رفتارهای متصلب و نژادپرستانه )
١ سال پیش
٥
گفتار یا اقدامی که موجب تنزل شأن، جایگاه یا حیثیت فرد شود؛ کسر شأن؛ تحقیرآمیز
١ سال پیش
٠
منافقانه، انشقاق آمیز
١ سال پیش
١
لیست کردن: تهیه صورت اسامی؛ در صف و نوبت قرار دادن
١ سال پیش
٠
دستاویز
١ سال پیش
٠
بعیدتر [مثال: اینکه با این سی وی بتونی از دانشگاه اسکالرشیپ بگیری، بعید بلکه ابعد بنظر میرسد. ] معادل انگلیسی far - fetched, far - reaching
١ سال پیش
٠
[حقوق] قُصور، کوتاهی در انجام تکلیف
١ سال پیش
٣
بلحاظ واژگانی، عوض و معوض شبیه ثمن و مثمن است.