پیشنهادهای Mr.Fox (٣,١٦١)
درگیر جنگ گرفتار جنگ متمرکز شده در جنگ
وضعیت و نظر عمومی در حال تغییر است
در وضعیت دشوار
make a speedy recovery به سرعت بهبود پیدا کردن بعد از یک بیماری یا تصادف
به طور واضح و روشن فکر کردن بعد از یک دوره گیجی و پریشانی
به دست اوردن خبر دست اول ( که هنوز به دست رقبا نرسیده )
تجمع کردن برای حمایت یا کمک به کسی یا چیزی
تجمع کردن برای حمایت یا کمک به کسی یا چیزی
شوکه شدن یا باعث ناراحتی کسی شدن
تحت کنترل بودن یک وضعیت یا موقعیت
بودن در یک وضعیت یا موقعیت که کنترل کردنش برای شما سخت و دشوار است
رو به رو شدن با یک وظیفه جدید و سخت ودشوار کهشما آمادگی آن را ندارید
صندلی راننده
حمایت و پشتیبانی کردن و موافق بودن با کسی یا چیزی
making good progress
حرکت در مسیر خاص و بخصوصی
heated discussion an angry discussion
شخصی که شما میتونید بهش اعتماد کنید یا بهش تکیه کنید
با دقت دیدین و بررسی کردن ( عامیانه ) زیر ذربین بودن تحت نظر بودن
ماده ای که بدن شما زمانی که خیلی هیجانی یای ترسیده هستیدتولید میکند تا به شما انرژی بیشتری بدهد
( سطح یا مقدار ) مشخص از چیزی
خریده شدن یک شرکت توسط شرکت دیگر یا خریده شدن سهم یک شرکت سهامی عام توسط یک شرکت دیگر که اگر شرکت موافق به این معامله باشد friendly takeover می شود و ...
موقعیت بد
قبول نکردن یک وضعیت یا موقیت بد بدون جنگیدن و اعتراض
تغییرات ناگهانی زیاد
company shares which do not pay a fixed rate of interest سهام شرکت که نرخ بهره مشخصی را پرداخت نمی کنند shares in a company from which the owner of ...
تغییرات ناگهانی زیاد
حذف کردن چیزی از چیز دیگر به صورت سریع و کامل کاهش دادن ارزش یک سهام یا قیمت ها با مقدار مشخص
کاهش دادن کم کردن تقلیل دادن کم کردن مقدار از پول. وقت و کالاهایی که استفاده میکنیم صرفه جویی کردن بهینه کردن کم مصرف کردن مترادف economize
remove, take off, take out, withdraw, deduct, discount, draw back, knock off, substract, subtract, take, decry, belittle, depreciate, derogate, detra ...
To Be confused گیج شدن
اختصاص دادن یا محول کردن چیزی مانند کار به شخص دیگر
منصوب کردن یا انتخاب کردن کسی برای چیزی
مهم
اولویت آخر غیر ضروری
اختلاف نظر بین کارگران و کارفرمایان در مورد حقوق و دستمزد
یک نمونه و الگو برای دیگران بودن
انجام ندادن چیزی که مردم انتظار دارن تو انجامش بدهی غفلت از انجام کاری
انجام ندادن چیزی که مردم انتظار دارن تو انجامش بدهی غفلت از انجام کاری
دخالت کردن در کاری که به شما مربوط نیست فضولی کردن در کاری که به شما مربوط نیست فضولی کردن در کار دیگران مو دماغ شدن
دخالت کردن در کاری که به شما مربوط نیست فضولی کردن در کاری که به شما مربوط نیست فضولی کردن در کار دیگران مو دماغ شدن
drive somebody crazy drive somebody mad drive somebody nuts
خشم شدید ناشی از استرس و درماندگی و ناکامی ناشی از رانندگی در شرایط سخت و دشوار ( مثل ترافیک )
deceive yourself
سانسور کردن حقیقت یا واقعیت در گفتن حقیقت کوتاهی کردن
دروغ کوچک و کم اهمیت fib
فکر کردن در مورد یک وضعیت دشوار و تصمیم گرفتن که چگونه حل و فصلش میکنی
حمایت کردن از کسی یا چیزی
حمایت کردن از کسی یا چیزی
اسیب زدن بر آبرو و شهرت کسی