turbulent

/ˈtɜːrbjələnt//ˈtɜːbjʊlənt/

معنی: سرکش، اشفته، یاغی، گردن کش
معانی دیگر: آشوبگر، شورشی، عاصی، جانگداز، توفانی، متلاطم، آشفته، پر جوش و خروش، پر تلاطم، پریشان، آسیمه، شوریده، هیجان زده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: turbulently (adv.)
(1) تعریف: in a state of agitation, unrest, or turmoil.
مترادف: agitated, disturbed, excited, tumultuous
متضاد: calm, peaceful, serene, still
مشابه: boisterous, chaotic, confused, disordered, distraught, frantic, frenzied, furious, mixed-up, restive, restless, roiled, stormy, unsettled, upset, wild

- turbulent water
[ترجمه گوگل] آب متلاطم
[ترجمه ترگمان] آب متلاطم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- turbulent thoughts
[ترجمه گوگل] افکار آشفته
[ترجمه ترگمان] افکار آشفته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: marked by episodes of unrest, turmoil, violence, or the like.
مترادف: stormy, tempestuous
متضاد: peaceful
مشابه: chaotic, choppy, disordered, furious, rocky, unsettled, unstable

- The period from 1789 to 1799 was a turbulent one in French history.
[ترجمه گوگل] دوره 1789 تا 1799 دوره ای پرتلاطم در تاریخ فرانسه بود
[ترجمه ترگمان] دوره از ۱۷۸۹ تا ۱۷۹۹ یک دوره آشفته در تاریخ فرانسه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: tending to act violently or aggressively; unruly.
مترادف: stormy, unruly, wild
مشابه: aggressive, bellicose, belligerent, combative, disorderly, explosive, hostile, mercurial, militant, obstreperous, pugnacious, restive, uncontrollable, ungovernable, violent, volatile, volcanic

جمله های نمونه

1. turbulent air currents
جریان های پرتلاطم هوا

2. turbulent grief
غم جانگداز

3. a turbulent crowd
جمعیتی آشوبگر

4. he warned me against swimming in that turbulent river
او به من هشدار داد که در آن رود پر تلاطم شنا نکنم.

5. Not until this turbulent region can shuffle off the burdens of the past will it be able to settle peacefully into the community of nations.
[ترجمه گوگل]تا زمانی که این منطقه متلاطم نتواند بارهای گذشته را از روی دوش خود بردارد، قادر نخواهد بود به طور مسالمت آمیز در جامعه ملل مستقر شود
[ترجمه ترگمان]تا زمانی که این منطقه آشفته بتواند بار گذشته را منحرف کند، قادر به حل مسالمت آمیز در جامعه ملت ها خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They had been together for five or six turbulent years of rows and reconciliations.
[ترجمه گوگل]آنها پنج یا شش سال آشفته صف و آشتی با هم بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها برای پنج یا شش سال آشفته و پر از صلح و آشتی با هم بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He has had a turbulent political career.
[ترجمه گوگل]او یک کار سیاسی پرتلاطم داشته است
[ترجمه ترگمان]او یک شغل سیاسی آشفته داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The ship breasted the turbulent seas.
[ترجمه گوگل]کشتی به دریاهای متلاطم سینه زد
[ترجمه ترگمان]کشتی از دریاهای متلاطم دور می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This has been a turbulent week for the government.
[ترجمه گوگل]این یک هفته پرتلاطم برای دولت بود
[ترجمه ترگمان]این یک هفته پر آشوب برای دولت بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The seas grew turbulent, tossing the small boat like a cork.
[ترجمه گوگل]دریاها متلاطم شدند و قایق کوچک را مانند چوب پنبه پرتاب کردند
[ترجمه ترگمان]دریا متلاطم شد و قایق کوچک را مثل چوب پنبه تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The aircraft is designed to withstand turbulent conditions.
[ترجمه گوگل]این هواپیما به گونه ای طراحی شده است که در شرایط آشفته مقاومت کند
[ترجمه ترگمان]این هواپیما برای تحمل شرایط آشفته طراحی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The sea was too turbulent for us to be able to take the boat out.
[ترجمه گوگل]دریا خیلی متلاطم بود که نتوانیم قایق را بیرون بیاوریم
[ترجمه ترگمان]دریا برای ما خیلی متلاطم بود که بتوانیم قایق را بیرون ببریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. However, turbulent airflow randomly alters the direction of lift on a flying wing.
[ترجمه گوگل]با این حال، جریان هوای متلاطم به طور تصادفی جهت بالابر روی بال پرنده را تغییر می دهد
[ترجمه ترگمان]با این حال جریان هوا متلاطم به طور تصادفی مسیر آسانسور را به سمت یک بال پرواز تغییر می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The clouds were turbulent and gray, a cool, light rain still falling.
[ترجمه گوگل]ابرها متلاطم و خاکستری بودند، باران خنک و ملایمی همچنان می بارید
[ترجمه ترگمان]ابرها آرام و خاکستری بودند و باران ریزی همچنان می بارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It is time to turn to the turbulent scene of public examinations as they now are.
[ترجمه گوگل]زمان آن فرا رسیده است که به صحنه پرتلاطم امتحانات عمومی که اکنون هستند روی آوریم
[ترجمه ترگمان]اکنون زمان آن رسیده که به صحنه آشفته امتحانات عمومی تبدیل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. This is a consequence of the fact that turbulent flows normally occur at high Reynolds number.
[ترجمه گوگل]این نتیجه این واقعیت است که جریان های آشفته معمولاً در عدد رینولدز بالا رخ می دهند
[ترجمه ترگمان]این نتیجه این واقعیت است که جریان های آشفته معمولا در عدد رینولدز بالا رخ می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The first hour proved fairly turbulent, as we skimmed under some cumulus build-ups.
[ترجمه گوگل]ساعت اول نسبتاً متلاطم بود، زیرا ما زیر چند تجمع کومولوس رفتیم
[ترجمه ترگمان]اولین ساعت کاملا آشفته شد، به طوری که ما از زیر برخی ups cumulus عبور کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرکش (صفت)
wanton, randy, restive, stubborn, arrogant, rebellious, disobedient, indomitable, rebel, recalcitrant, turbulent, contumacious, froward, unyielding, insubordinate, refractory, indocile, malignant, hard-mouthed, irrepressible, inelastic, malcontent, rowdy

اشفته (صفت)
upset, disturbed, disordered, berserk, messy, disheveled, frenzied, frenetic, phrenetic, turbulent, garbled, frantic, vexatious, tumultuary

یاغی (صفت)
unruly, turbulent, contumacious, lawless, mutinous, froward, malcontent

گردن کش (صفت)
disobedient, turbulent, unyielding, insubordinate, refractory

تخصصی

[عمران و معماری] متلاطم - آشفته - گردابی - مغشوش - غیر آرام - ناهموار - متلاطم
[مهندسی گاز] متلاطم، منقلب
[آب و خاک] آشفته

انگلیسی به انگلیسی

• disturbed, troubled, agitated; causing disturbance; causing violence
a turbulent period of time is one in which there is a lot of change and confusion.
turbulent water or air contains strong currents which change direction suddenly.

پیشنهاد کاربران

turbulent ( adj ) ( tərbyələnt ) =in which there is a lot of sudden change, confusion, disagreement, and violence, e. g. a short and turbulent career in politics. turbulence ( n )
turbulent
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : turbulence
✅️ صفت ( adjective ) : turbulent
✅️ قید ( adverb ) : turbulently
ناسالم
دلریش
آسیمه
بی تاب
پرتلاطم
Turbulent sea
پر تلاطم
ناپایدار
turbulent ( علوم جَوّ )
واژه مصوب: متلاطم
تعریف: حالت تلاطم در هوا یا هر شارۀ دیگر
دمدمی مزاج
chaotic
آشوب
تغییرات ناگهانی زیاد
متشنج
درمورد وضعیت: آشفته بازار، نابسامان مثل همین اتفاقات اخیر ایران
و در مورد دریا به معنای متلاطم و طوفانی
تغییرات ناگهانی
آشفته ، پر هیاهو
آشفته
مشکلات و تغییرات زیادی را تجربه کرده ( بصورت صفت )
مثل turbulent market
آشوبناک ، پر آشوب
متغیر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس