پیشنهاد‌های سید عباس حسینی (٣٦٧)

بازدید
١,٠٤٥
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

علاوه بر ۵ معنی آورده شده معنی زیر رو هم می دهد: • ( دادگاه، مقننه، یا سایر نهادها ) چیزی را که به آن ارائه شده است، ردکند یا غیر وارد یا مختومه اعل ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

توضیحات Sims خیلی خوب بود، ترجمشو می زارم: • مقایسه های دوگانه توضیح: عباراتی هستند که معمولاً در انگلیسی برای بیان افزایش یا کاهش متناسب استفاده م ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

• شروع کردن / شدن چیزی ( کاری یا فرآیندی ) • ( عامیانه ) روی غلطک / دور افتادن یا انداختن چیزی ( کار یا فرآیند ) E. g: at the meeting, she tried t ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

• فعل مرکب ( فعل حرف اضافه یا قید یا هردو ) a verb and another element, typically either an adverb, as in break down, or a preposition, for example ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

• همون" به فنا رفتن " یا " به گای سگ رفتن " خودمونه 🤣

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

املای درست: Immigration

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

جراحی از راه دور

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

عبارات take a crap و have a crap به ترتیب به عمل ریدن و عَن داشتن اشاره داره و معنی می ده. می بخشید به خاطر صراحت بیان.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

جدا از معنی درستی که دوستان اشاره کردند : کنایه از پول خرج کردن برای چیزهایی که ضروری نیست.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

• توجه تمام و کمال • تمام توجه • توجه صد در صد • توجه بی کم و کاست Full attention

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

این عبارت و عبارت stay on target به نظر من هر دو به یک معنی هستند و معانی زیر رو می دند: • چسبیدن به کار • تمرکز روی کار یا هدف

پیشنهاد
٣

• هوش فضایی بصری • تفکر فضایی بصری ( توانایی درک اطلاعات بصری در محیط، بازنمایی درونی آن، ادغام آن با سایر حواس و تجربیات، استخراج معنا و درک و انج ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

• یه پسری بود. ☆ به جای boy هر چیز دیگه ای می تونه باشه. There was this game یه بازی ای بود.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

• جور در آمدن با چیزی مثال : Then maybe engineering would be a good fit. - پس شاید رشته ی مهندسی ( با خواسته و توانایی های تو ) جور در بیاد. ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

• خوش صحبت بودن • قدرت بیان خوب داشتن

پیشنهاد
١

• مستعد بودن در درک مکانیزم ها

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

• صفت : تنگنا هراسی، تنگنا هراسانه • اسم : ( شخص ) تنگنا هراس

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

• ( شخص ) تنگنا هراس

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

• ( شخص ) پرواز هراس

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

• ( شخص ) عنکبوتیه هراس

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

• برون هراسانه • ( شخص ) برون هراس

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

• فردی که از فضاهای باز و عمومی ( شلوغ ) می ترسد. • فرد منزوی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

• نتوانستن دیدن یا روبرو شدن ( با حقیقت تلخ ماجرا ) • قابل قبول نبودن • سخت بودن تحمل یا هضم کردن ماجرا • باور نکردن • تو کت نرفتن ☆ نکته : بعد از ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

توجه کنید که مثال ۳ اشتباهه. باید does میاورد، نه dose.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

• واکنش منفی ( به دارو، روش درمانی یا به طور کلی هر محرکی دیگر ) فرق " واکنش منفی " با " عوارض جانبی ( side effects ) " اینه که عوارض جانبی قابل پی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

• یک ماده ( دارو نما ) یا درمان بی ضرر که ممکن است باعث ایجاد عوارض جانبی مضر یا بدتر شدن علائم بیماری شود زیرا بیمار فکر می کند یا معتقد است ممکن اس ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

• از قضا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

• یه خبرایی هست

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

• سوء تفاهم نشه • منظورمو بد برداشت نکنی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

( نسبت به یک موضوع ) : • احساس خاص ( روشن ) • تصور واضح

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

علاوه بر معانی آمدهمعنی زیر رو هم می خواستم اضافه کنم: • بدون بازرسی یا ارزیابی قبلی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

• مسئول یا پاسخگو شناختن مثال: The union council hold accountable executive officers. مشاوران اتحادیه مسئولان اجرایی را پاسخگو ( مسئول ) می دانند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

• حواله چمدان ها • قبض چمدان ها • رسید چمدان ها • چک چمدان ها • چک حمل و نقل ( رسیدی که در فرودگاه برای اطمینان از عدم وجود هیچ چیز خطرناک یا غیر ق ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

• توصیف کننده ی اسمی • تعریف کننده ی اسمی ( اسمی که به صورت نسبتی و به منظور توصیف اسم دیگر یا تعیین کیفیت آن و به شیوه ای متفاوت با صفت استفاده می ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

املای درستش suspicious هستش. به این کلمه در این دیکشنری با املای یاد شده مراجعه کنید.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

۲ تا معنی می ده: ۱. تخم مرغی که به هنگام پخت، زرده و سفیدش قاطی شده باشه. ۲. تخم مرغی که ( در ترکیب با شیر ) به صورت خاگینه پخته باشند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

• هشداری است که با قرار گرفتن در گزارش اعتباری فرد به کمپانی کارت اعتباری و فرد اعلام می کند که ممکن است قربانی کلاهبرداری از جمله سرقت هویت شده باشد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

توضیح: فقط معانی و مثال های واقعا درست رو مرتب کردم که وقت کمتری برای جمع بندی بزارید . ۱. افراشتن، بلند کردن ۲. مطرح کردن ( موضوع، مسئله، ایده و ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

• کسی که با استفاده از هویت شخصی دیگر اقدام به فریب و کلاهبرداری از دیگران می کند. • سوء استفاده گر ( هویتی ) • فریبکار، دغل باز ( هویتی )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

• احساس کاذب امنیت مثال Wearing helmets gave cyclists a false sense of security and encouraged them to take risks. استفاده از کلاه ایمنی به دوچرخ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

•احساس کاذب • خیال باطل • حس توهمی • تصویر ذهنی اشتباه

پیشنهاد
٢

• فریب کسی با امنیت کذایی • القاء کردن حس امنیت در کسی با حیله، اغواگری و عدم صداقت • وارد کردن کسی به شرایط بد بدون اینکه بداند مثال : His friendl ...

پیشنهاد
٠

• چیزی را از جایی برداشتن ( با شتاب ) مثال : Would you mind grabbing that bag off the carousel? می شه لطف کنید اون کیفو از روی نقاله ی فرودگاه بر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

۱. به زور / با عجله یا با صراحت گرفتن یا تصاحب کردن ، قاپیدن مثال : two Swiss mountaineers … had�grabbed off�the honors for the first ascent. دو ک ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

• پاییدن . . . ( با چشم ) • مواظب . . . بودن • مطلع و آگاه بودن از . . . • کسی را دور از دردسر و خطر نگه داشتن مثال برای مورد آخر: Keep an eye on ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

برای گفتن اینکه از اینکه اتفاقی افتاده خوشحال هستید استفاده می شود زیرا از اتفاق بدی جلوگیری می کند. It's a good thing you called – Mom was startin ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

هر یک از خروجی های شماره گذاری شده منتهی به فرودگاه یا هواپیما.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

• بدهکار بودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

• موفق شدن • به چیزی رسیدن مثال: We wont make the play. به نمایش نمی رسیم. You can be back in time to make the four o'clock. تو می تونی قبل از ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

• رعایتِ قوانین • اطاعت از قوانین