پیشنهاد‌های حمید خدابخشی (٢٠٣)

بازدید
٥٥٢
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

علم شعبده که مثلاً از کاغذ بریده، پرنده به پرواز آورند و از مجسمه ی بی جان، جسم جاندار ارائه کنند و . . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

علم طلسمات و اعداد و حروف که با آن اعمال خارق عادت انجام دهند، مثل رسانیدن دو تن که معاشرت و معاشقت و زناشوئیشان غیرممکن باشد و احضار و طرد و بوجود آ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

علمی که با آن در تصوّرات مردم تصرف کنند، یعنی اشیاء و احوالی به نظر آنها رسانند که وجود نداشته باشد و مناظری به تصورشان آورند که خارج از امکان باشد م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چوب سیاه گره دار، مخصوص قلندران به نشانۀ ناهمواری دنیا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پوششی گشاد و بلند مانند قبا از نمد با آستین های دراز و قدی تا مچ پا، مخصوص ساربان ها که در سرما و زمستان ها به کار می بردند. گشادی کپنک تا حدی بود که ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رجوع شود به کنترات . کنتورات، سپردن کار به کسی به طور کامل در زمان معین با نرخ مشخص

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کلاهی استوانه ای از جنس نمد ، با رنگ های سیاه و قرمز و یا سبز . با بالایی به نسبت دهانه جمع تر و طاق تخت با منگوله ای که از وسط آن به بغلش آویخته و د ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سَر چاق کُن : قلیان چاق کن. کارگری متصدی چاق کردن قلیان در تمام قهوه خانه ها که از مسن ترین کارگران قهوه خانه بود و به او خلیفه نیز می گفتند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تسمه نواری که حلقه های دهانه ی حیوان را به پیشانی بند او وصل می کند .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

زور گیر ، اخاذ ، جیب کَن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

انگور به یونانی میشه σταφύλι _ که فونوتیکش میشه staf�li _ استافیلی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی آرزویی ، بی خواسته ای. _. پس نشینم با تو و با تو همی شربت خوریم __ کم زنی را پیشه سازیم کم زنی و کم زنیم __ ( تمهیدات عین القضات )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

این بزرگ را بین که عذر این چگونه می خواهد گفت . ای کاچکی من آن کفر بودمی که دینِ اوست . _ ( تمهیدات عین القضات )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

معنی دیگر خُنِش ارتعاش است. ارتعاش ، ویبریشن ، مرتعش شدن . و وقتی در یک جمله بر مبنای مقایسه باشد مفهوم آن اختلاف ارتعاش بین چیزی و چیز دیگر است .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در گویش افغانی ، این کلمه� اَوْ گار � تلفظ میشود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ساتویک یک کلمه ی سانسکریت است که به معنای "صاف، پاک و مطلق" است. این واژه از فلسفه ی هندو بهره می برد و در کنار دو مفهوم دیگر "راج سیک" و "تام سیک"، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خُنِش یک کلمه ی عامیانه است که به معنای پایین آوردن صدا یا موسیقی می باشد. این عبارت بیشتر در حوزه های موسیقی یا صوتی استفاده می شود. وقتی در موسیقی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اوساط : جمع حد وسط ، میانه حال __ . شیخ رو آورد سوی آن فقیر _ که ز هر حالی که هست ، اوساط گیر _ در خبر خیرالامور اوساطها _ نافع آمد ز اعتدال اخلاط ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زشت ، ناپسند ، طعنه ، شنیع . رجوع شود به شنعة و شنعت . _ صوفیان بر صوفی ای شُنعه زدند _ پیش شیخ خانقاهی آمدند _ ( مثنوی معنوی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

که در این کشتی حُرَمدان گم شده ست _ جمله را جستیم ، نتوانی تو رَست _ ( مثنوی معنوی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سروری زهر است جز آن روح را _ که او بوَد تریاق لانی ز ابتدا __ ( مثنوی معنوی ) ؛ تریاق لان : محل تریاک ، محل پادزهر ، کوهی که در دامنه اش گیاه خشخاش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سروری زهر است جز آن روح را _ که او بود تریاق لانی ز ابتدا _ ( مثنوی مولانا ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

در کنسرتهای گروههای heavy - Metal صفهای اول تماشاچی ها تحت تأثیر شور حاصله تکانهای بیش از حدی میخورند جوری که بنظر میرسد زد و خورد میکنند . دانشمندان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پس از وی جرمهای آسمانی است _ که در وی سورۀ سبع المثانی است /_/ گلشن راز شیخ محمود شبستری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یکی از شخصیتهای نمایشنامه خسیس مولیر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

در فرانسه قرن ۱۶ بازیگران و هنرپیشگانی بودند که تقلید و مسخره های خنده دار در می آوردند و بروی صحنه های چوبی پایه دار موسوم به ترِتو نمایشهای خنده دا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

( آدمی ) چون موجود شد غطای بصر خود شد و از شهود محروم ماند . . . و اوییِ او غطای آن بصر . [لمعات عراقی]

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

الربوبیةُ بغیر العبودیةُ محال : ربوبیت بدون عبودیت غیر ممکن ست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از رفع حجاب ( حق ) کسی را باک بود که ترسد از تابِ سبحات سوخته شود . [لمعات _عراقی]

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

عشق مشاطه ای ست رنگ آمیز / که حقیقت کند به رنگ مجاز / تا به دام آورد دل محمود / بطرازد به شانه زلف عیاض. . . [فخرالدین عراقی _ لمعات]

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کسی که دامن کش است و دامن کشان راه میرود از شدت ناز و عشوه و اطوار ، داره انگار به زبان حال میگه: راه باز کنید که من آمدم . یا بقول سلاطین کور باشید ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اگر صورت چیزی در رطوبت جلیدی منطبع شود آن صورت را وضعی و مقداری خاص باشد . /. جلید : یخ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دانش چاره اندیشی ، بعنوان مثال چه چاره ای بیاندیشیم که آب را از قعر چاه بیرون بکشیم؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بَزَمند ، بزه مند ، بزومند : گناهکار _ در متون ترجمۀ قرآن که از قرنهای چهارم تا ششم وجود دارد ، این کلمه مکرر آمده است. ( حسین خدیو جم _ پاورقی فصل س ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بنگر ز جهان چه طَرْف بربستم؟ هیچ __ وَز حاصلِ عمر چیست در دستم؟ هیچ __ [خیام]

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

علم هیأت = علم نجوم = مِجَسطی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مردمان بلخ این بشر را که احنف امیر کرده به بلخ ، او را مهرجانی هدیه آورده بودند. جامه و اسبان و سلاح و پیرایه های زرین و سیمین. چنانکه رسم عجم بود مه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مهرجانی : هدیۀ مخصوص جشن مهرگان ، هدیه ای ایست مانند عیدی که ایرانیان در روزهای جشن مهرگان ( دهم تا شانزدهم مهر ) به یکدیگر میدادند .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اَضحَویّـه : هدیۀ مخصوص عید اَضحیٰ ، هدیۀ عید قربان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نوروزیه ، هدیه ای که بعنوان عیدی در روز نوروز میدهند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مأجون بر وزن معجون . شبیه جن شده ، تبدیل به جن شده . صفت مبالغه ای بر امر زشت بودن . این پیرزن عجب مأجونی ست .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کفل گرد کردن به معنی فربه شدن و چاق شدن سرین است . کفل گرد کردند گورانِ دشت _ مگر شیر از این گورگه درگذشت؟ ( شرفنامه نظامی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیوسته ، راغب ، متمایل شده ، ملحق شده ، چسبیده ماهی قدر آب داند و عاشق باشد و چفسیده باشد بر وصال دریا ( مجالس سبعه مولانا )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

محبت در حق باری ( تعالی ) در همۀ عالم . . . و جملۀ موجودات کامن است. فیه مافیه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مفرد سیّـئـات گناه ، معصیت هر فساد و سیئتی که هست از تصرف بنده است و هر صلاحی که هست از حق است __ مجالس سبعه مولانا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

اومّید لیس یا اُمّیدلیس: �امیدوار. کسی که در امید به سر می برد� ( شهیدی، 1386، ج5: 184 ) . �امیدلیس یعنی کسی که امید دارد، ولی حق ندارد� ( استعلامی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

�سقرپروردگان� به معنی دوزخیان است؛ کسانی که مایۀ پرورش آن ها دوزخ است ( فروزانفر، 1382: 1085 ) . این واژه از دو جزء اصلی سقر و پرورده و علامت جمع �ا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

در مجالسِ سبعه مولانا آمده است: "الیواقیت تشتری بالمواقیت و المواقیت لاتشتری بالیواقیت" یعنی چون وقت عمر مهلت دهد، یاقوتها و گوهرها توان بدست آوردن ؛ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

در مجالس سبعه مولانا آمده است "الیواقیت تشتری بالمواقیت و المواقیت لاتشتری بالیواقیت" یعنی چون وقت عمر مهلت دهد، یاقوتها و گوهرها توان بدست آوردن ؛ ا ...