پیشنهادهای حمید خدابخشی (١٦٦)
زوبروفکا ، ژوبروفکا ، ژوبرُوکا ودکای Żubr�wka Bison Grass ( تلفظ لهستانی: [ʐuˈbrufka] یک ودکای طعم دارِ لهستانی است که در هر بطری یک تیغه از علف بیسو ...
دباغی نشده . پوستِ جدا شدۀ خام آدمی را پوست نامدبوغ دان از رطوبتها شده زشت و گران ( مثنوی معنوی )
استاد پورداود عقیده دارد که کلمه سیر به مصداق وزن و مقیاس همان کلمه استیر ( = ایشتار است و آن ابتدا میزان وزن سکه هایی بوده است که تصویر ایشتار بر آن ...
عَشتَـرْت یا استارته همان لفظ فنیقی ایزد آناهیتاست . الهۀ اردویسورآناهید را در فنیقیه استارته و عَشْــتَــرْت گویند . همین ایزد را در بابِل ایستار م ...
استارته یا عَشتَـرْت همان لفظ فنیقی ایزد آناهیتاست . الهۀ اردویسورآناهید را در فنیقیه استارته و عَشْــتَــرْت گویند . همین ایزد را در بابِل ایستار م ...
عَشتَـرْت یا استارته همان لفظ فنیقی ایزد آناهیتاست . الهۀ اردویسورآناهید را در فنیقیه استارته و عَشْــتَــرْت گویند . همین ایزد را در بابِل ایستار م ...
ایشتار ، استر ، استار ، زهره ، ناهید . ایشتار یک الهۀ بابلی ست. قدیمی ترین تصویری که از ایشتار باقی مانده مجسمه زنی است که با دو دست خود پستان هایش ...
پرستشگاههای ناهید ( اردویسور آناهید ) را اکیلیزن میگفتند. ( خاتون هفت قلعه. محمد ابراهیم باستانی پاریزی )
Artemis Ana�tis الهۀعفت و عصمت یونانی . این الهه که همان اردویسور آناهیتاست . الهۀ موکل بر آبها . دارای گردونه ای که چهار اسب آنرا میکشند . اسبهای گ ...
آریوپاگوس ( /�riˈɒpəɡəs/ ) یک برآمدگی سنگی برجسته است که در شمال غربی آکروپولیس در آتن پایتخت یونان واقع شده است. نام انگلیسی آن شکل مرکب لاتین متاخر ...
بَیالِقِه : فرقۀ مسیحی ثنوی که مرتد به شمار می رفت. نامش را یا از پولس حواری به واسطۀ مرقیون، یا از واعظی مانوی به نام پولس که گاه با پاولوس سُمَیساط ...
هبه های روح القدس یا هفت هدیۀ روح القدس در مسیحیت، توانایی هایی هستند که خداوند به انسان ها می دهد تا بتوانند زندگی بهتر و معنوی تری داشته باشند و به ...
متهم به قاضی : آن موقعها شعر نو سوکسه ای نداشت قربان اگر می گفتم مردم فحش می دادند . ( آسمون ریسمون _ ایرج پزشکزاد )
نجیب خانه : روسپی خانه ، فاحشه خانه. در ماههای اخیر که تب طلا همه را فرا گرفته بود ؛ کشتی ها مثل مور و ملخ به والپارسو می آمدند و می رفتند و نجیب خا ...
دستوری : فاحشه . روسپی ، بدکاره . دسته ای از زنان دستوری هم آن دورتر به انتظار مشتری خود را باد می دادند. ( دختر بخت ، ایزابل آلنده ، ترجمۀ اسدالل ...
دو مثلث که مانند دو شاخ از دو طرف دامن جامه بر آورند ، شاخ جامه و قبا. به تیریج قبای کسی بر خوردن : بصورت استهزاء : کمترین بی حرمتی شدن به کسی که ح ...
ابتِنبود : هفتواد، آخرین فرمانروای اشکانی کرمان بوده است. طبری از وی با عنوان ابتنبود یاد نموده و می گوید که مردم او را تعظیم و پرستش می کرده اند. ( ...
افضل کرمانی درباره برج و باروی قلعه دختر کرمان می نویسد : شهرستانی چون صرحِ مُمرّد و سوری - دو فصیل - چون سدّ سکندر ، پیرامُن او خندقی
پانصد باشیان و دو سه نفر از مین باشیان و سی چهل نفر از یوزباشیان را گرفته به درگاه جهان آرا حاضر گردانیدند و به قتل آن نامداران بدون پرسش، فرمان داد ...
به شیوه منشیان ، به سبک و سیاق منشیان ، ادیبانه، دبیرانه، پرتکلف، متکلفانه . و منشی و مترسل به کسی گویند که بتواندخوب نامه بنویسد و مطلب رابپروراند ...
عرق مسکاو : که همان عرق مسکو باشد و ودکای معروف آن . در متون قدیمی مثل صفویه و افشاریه به نوشیدنی الکلی شهر مسکو ، عرق مسکاو میگفتند. ودکا: یک نوشید ...
به روایتی، نادرشاه افشار به توصیه بعضی اطباء گاه گاه جوشاندۀ مخصوصی میخورده است که ماده اصلی آن �چوب چینی� یا �جین سینگ� بوده و چون تقریباً زیاد و به ...
کباب حسنی : تکه ای گوشت را برشاخۀ نازک انار ( به جای سیخ ) می زدند و کباب میکردند . سخت خوشمزه میشد . در واقع از شاخ انار چاشنی میگرفت. این را در کر ...
شتر بر ناودان یا شتر بر نردبان ؛ اصطلاحی ست که نشان از هویدا ، آشکار ، رسوا بودن موضوعی خاص را میدهد . منظور از این ضرب المثل رسوایی و فضاحت است. . ...
رغم انفِم گیردم او هر دو گوش کاى مُدَمّغ چونش می پوشی بپوش ( مثنوی معنوی ) . ( وَ مَن یُهَاجِرْ فِی سَبِیلِ اللّهِ یَجِدْ فِی الأَرْضِ مُرَاغَمً ...
عیسی بن مریم علیه السّلام را به خواب دیدم با آن مرقعهٔ صوف و از هر رقعه ای نوری می درفشید. ( کشف المحجوب هجویری )
پس مراد پوشیدن مرَقّعه مر این طایفه ( صوفیه ) را تخفیفِ مئونتِ دنیا باشد و صدقِ فقر به خداوند . ( کشف المحجوب هجویری )
نَقلان کردن : نقل کردن ، از جایی به جایی دیگر شدن : چون کراهت رفت آن خود مرگ نیست صورت مرگ است و نقلان کردنی ست. ( مولوی )
هرکه به ظاهر بسنده کار باشد هرگز به تحقیق نرسد. ( کشف المحجوب هجویری )
جای سرگین انداختن. ( اقرب الموارد ) . و جای نجاست انداختن. این اسم ظرف است مأخوذ از زِبل که به معنی سرگین است. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) . . جای ...
نوربائی یک رقم جواهر رونما توقع میکند و مبلغی معتدبه به خانه اش میفرستند. ( خاتون هفت قلعه ـ محمد ابراهیم باستانی پاریزی )
مستصوِف آن است که : از برای مَنال و جاه و حظّ دنیا خود را مانند ایشان ( صوفیه ) کرده باشد و از این هر دو ( حق و حقیقت ) و از هیچ معنی خبر ندارد؛ تا ح ...
متصوّف آن است که به مجاهدت ، این درجه ( فانی بودن از خود و باقی بودن به حق . و دریافت حقیقت ) را می طلبد و اندر طلب ، خود را بر معاملت ایشان درست همی ...
عوام بدیشان تقلید کردند و طلب صفای باطن از دل بمحاویده ، و مذهب سلف و صحابه را بر تاق نهاده ( کشف المحجوب )
صوفی را از آن جهت صوفی خوانند که جامۀ صوف دارد . ( کشف المحجوب هجویری ) جامۀ صوف : جامۀ پشمی
نوعی خرمن کوب قدیمی . گرجین دو استوانه ایست دانه دار در گردونه ای بسته . وسیله ای است در کشاورزی که در قدیم بر خر و گاو می بستند و آن را بر روی غلا ...
جکّـو ( جَک کو ) : حشراتی که بدون بال اند ومی پرند . مثل ملخ . شاعری نیز بود خونوئی. که وی را حسین جکّو میگفتند . او را حسین جکّو بدین دلیل گفته اند ...
پوره ملخ. [ رِ م َ ل َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پور ملخ. تخم ملخ. دانه های چندی از ده تا بیست و پنج در کوزه مانندی کوچک به اندازه نصف انگشت کوچک د ...
کندن گیاهان زائد از زمین کشاورزی . کشت را پهتار و وجین کنند .
در قدیم که کشاورزی با خیش و بوسیلۀ گاو انجام میشد ، پس از شخم زدن زمین بوسیلۀ خیش و کشیدن خیش توسط گاوها ، دانه پاشیدن انجام میگرفت . که شامل گندم و ...
دشت و کوه و دریایی که خدا آن را بدان آفریده که طیر و وحش و آدمی در ظلال طلال آن بچمند و بچرند و بیاسایند و آزاد باشند. ( خاتون هفت قلعه ـ محمد ابر ...
موج می زد در دلش عفوِ گنه که ز هر دل تا دل آمد روزنه که ز دل تا دل یقین روزن بوَد نه جدا و دور چون دو تن بوَد ( مولانا )
نهیٰ : ( نُ ها ) خردها. رجوع به نُهْیَة شود. || عقل را نهی گویند چون بازدارد آدمی را از هر زشتی و خلاف خردی. ( از اقرب الموارد ) . خرد. عقل. ( از متن ...
نمد افکندن ؛ اقامت کردن. قرار یافتن. ( فرهنگ فارسی معین ) . کنایه از سربار کسی شدن و قصد رفع زحمت نداشتن. در جائی فرودآمدن و به فکر رفتن نبودن. - ...
عیب جو و طعنه زن . خربطی ناگاه از خرخانه ای سر برون آورد چون طعّانه ای ( مثنوی معنوی )
درباره خیش و خیشخانه ، ظاهراً می توان گفت منازلی را که برای مناهی و ملاهی ترتیب می داده اند خیشخانه می گفته اند. تقریباً نمونه همان اماکنی که امروز ب ...
دخترِ امیر کیخسرو اینجو . و نوۀ محمودشاه اینجو. که بسیار زیبا و فتّان بود . پس از اینکه امیر کیخسرو در حبس برادرش شیخ ابواسحاق اینجو وفات کرد و شیخ ا ...
مورخ یا جامعه شناس بر اساس عللی که در یک جامعه شناخته است ، پیش بینی حوادث و معالیلی را به صورت بِتّی و جَزمی میکند . ( خاتون هفت قلعه - محمد ابرا ...
شاه شجاع در عین شباب و غضارتِ جوانی فارس را مرکز کار خود قرار داد. ( خاتون هفت قلعه ـ محمد ابراهیم باستانی پاریزی )
( درة العقد ) . [ دُر رَت ُ ال عِقد ] : مروارید گردنبند . ارزشمندترین مهرۀ ریسمانِ گردنبند که معمولا از مروارید و لعل و یاقوت و زمرد و دُر و گهرهای ...
هفته گذشته با کمال شوق اتوبیوگرافی بانو روحبخش ، هنرمند گران مایه را در مجلۀ اطلاعات هفتگی خواندیم. ( آسمون ریسمون ـ ایرج پزشکزاد )
نمود همواره از بود خبر می دهد . و فنومن از نومن حکایت می کند . . من و جز من ( غلامحسین ابراهیمی دینانی )
شب و روز جنگ می کنی و طالب تهذیبِ اخلاق زن می باشی ؟ و نجاست زن را به خود پاک می کنی؟ خود را در او پاک کنی بهتر است که او را در خود پاک کنی. خود را ب ...
ژغاژغ. [ ژَ ژَ ] ( اِ صوت ) آوازی که در هنگام چیزی خوردن و جویدن و خائیدن چیزی از دهان. . . از دندانها بلند میشود . || صدای بهم خوردن دندانها بخاطر س ...
به معنی زیاد کردن شر و فساد اشاره دارد به آیۀ ۴۷ سورۀ توبه ( لَوْ خَرَجُوا فِیکُمْ مَا زَادُوکُمْ إِلَّا خَبَالًا وَلَأَوْضَعُوا خِلَالَکُمْ یَبْغُو ...
خویشتن آویخت بس مرد و سُکــُـست وقت پیچاپیچ دستاویز جُست ( مثنوی معنوی )
طبق باور آیین مزدیسنی وقتی پس از مرگ به حساب مردگان رسیدگی میشود و کفۀ پاداش و مکافات شخصی به یک اندازه باشد یعنی به یک اندازه هم نیکی کرده باشد هم ب ...
مُنج : زنبور مثال مؤمن چون مُنجِ انگبین باشد که جز پاک نخورد و جز پاک بیرون ندهد، مُنج را ، طعامِ طیّب میخوراند و فراغتِ آن عسل میباشد که فیهِ شفاءٌ ...
بُد : آتش گیرانه ، آتیش گیرونه . هر گیاه خشکی که شروع آتش زدن با آن باشد . و جرقه بر آن اِعمال شود . غفلت از تن بود چون تن روح شد بیند او اسرار را ...
برگ ها همرنگ باشد در نظر میوه ها هر یک بوَد نوعی دگر برگ های جسم ها ماننده اند لیک هر جانی به رَیعی زنده اند ( مثنوی معنوی )
خِلابه به کسر خاء به معنی نیرنگ است. این عنوان به مناسبت در باب تجارت به کار رفته است. عنوان یاد شده در حدیثی منسوب به رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آ ...
تپیدن و دست و پا زدن در حالت نزع. چار کس بردند تا سوی وثاق ساق می مالید او بر پشتِ ساق ( مثنوی مولانا )
چار کس بردند تا سوی وثاق ساق می مالید او بر پشتِ ساق ( مثنوی مولانا )
نیست دستوری بدین جا قرعِ باب جز امید ، اللهُ اعلَم بالصّواب ( مثنوی مولانا )
تپه های ریگزار
کوفتن درب ، در زدن ، دَقُّ الباب
دستگاهی است که مخترعش لارنس اسپری آمریکایی است . و برای جهت یابی هوایی به کار می رود و به نام مخترعش نامیده می شود. سال 1912 این دستگاه ساخته شد و ا ...
گر بگویم شرح نعمت های قوم که زیادت می شد آن یوماً به یوم مانع آید از سخن های مهم انبیا بردند امرِ فَاستَقِم ( مثنوی معنوی )
نحوة زیست این جانور باعث شده لقب خسّت بگیرد . غذای این پرنده، ماهی است، امّا نمی تواند مانند مرغان آبی به داخل آب شیرجه بزند و شکار خود را از اعماق آ ...
گُناد ( gonad ) عضو یا غده ای که در انسان و حیوان یاخته های جنسی تولید می کند. غده جنسی نرها بیضه ها و در ماده ها تخمدان ها اند . گناد یا گُند یا غُ ...
تئوری جنسیت یا Gender Theory هم شامل هویت جنسی gender identity میشود و هم شامل بیان جنسی gender expression . به سالهای بین 1870 تا 1915 عصر گنادها م ...
کوری عشق ست این کوری من حبِ یُعمی و یُصِم است ای حسن مثنوی مولانا
آرمادا یک کلمۀ اسپانیایی - پرتقالی ست . به معنای لغوی ناوگان دریایی . یا میشود گفت ارتشی دریایی ست که ماهیت جنگی دارد.
شیرعلی در لباس سالدات های روسی وارد میشود . __ پرندگان در طویله ( غلامحسین ساعدی )
اگر خدای ناکرده دستش خراش کوچکی بردارد پنجاه نفر میدوند و شیشه مرکور کروم برایش می آورند. __آسمون ریسمون ( ایرج پزشکزاد )
در انتظار شرم نباشید از این حریف جهل است انتظار سپیدی ز محبره. __ پرتو بیضایی آرانی
پول رایج رومیان از سه سکه تشکیل شده بود: طلا ( اورئوس ) ، نقره ( دناریوس ) و سکه های مسی یا برنجی ( سسترتیوس و دوپوندیوس ) . و ارزشش در تمام امپراتور ...
�نظریه جهان نوسانی� باور دارد کیهان ما همواره در چرخه های منظم و نوساناتِ دائمی افزایش نرخ تورم و کاهش نرخ تورم بوده است ( مِه بانگ و مِه رُمب ) و حا ...
گالی یک زبانِ سلتی منقرض شده است که قبل و در طول دورۀ امپراتوری روم در بخش هایی از قارۀ اروپا صحبت می شد. بعبارت دیگر ، گالی زبان سلت های گال ( فرانس ...
تلفظ فرانسوی: [bos]. منطقه ای در شمال مرکزی فرانسه که خاکی حاصلخیز دارد . این منطقۀ طبیعی بین رودخانه های سن و لوار واقع شده است. این نام از لاتین ...
نوعی شراب شیرینِ سرزمین پرتقال که خواستاران بسیار دارد . همچنین پورتو نام نوعی شراب تقویت شده قرمز است. این شراب به صورت انحصاری در دره دوروDouro در ...
زندگیِ خود نخواهد بهر خود _ نی پیِ ذوقِ حیاتِ مستلذ __ . ( مثنوی معنوی )
لا نُسلّم واعتراض از ما برفت _ چون عوض می آید از مفقود زفت _ ( مثنوی معنوی )
آنچه میخوانی بر آن افتاده ای _ دست را بر حرف آن بنهاده ای _ اصبعت در سیر پیدا میکند _ که نظر بر حرف داری مستند __ ( مثنوی مولانا ) . __ حدیث پیامبر ...
آن زمانی که درآیی تو ز خواب_ هوش و حسّ رفته را خواند شتاب_ تا بدانی کان از او غایب نشد _ باز آید چون بفرماید که عُـد _ ( مثنوی معنوی ) _. عُد ای ...
این جهان را که بصورت قائم است _ گفت پیغمبر که حُلمِ نائم است _ ( مثنوی معنوی )
سیدمیران گفت : تو که انقدر کولی و دردو نبودی. . . آهو گفت: دردو نبودم ؛ تنه ام به تنۀ آن سلیطه خورد. ( شوهر آهو خانم _ علی محمد افغانی )
ای بسا قاضیِ حبر نیکخو _ وز گلو و رشوتی او زرد رو _ __ ( مثنوی معنوی )
یک شاهی سناری که روزانه از پخت نانهای خاصگی در جیب شاطر میرفت. . . ولی روز به روز نان شهر خرابتر میشد و درنتیجه تعداد ظرفهای خمیر خاصه ای که به در نا ...
و ملاحده و اهل طبایع گفته اند که : صانع عالم افلاکست . ( تمهیدات عین القضات )
من کنم پیش تو دهان پرباد _ تا زنی بر لپم تو زابگری __ ( رودکی )
نا مُنتَـعِـش : ناخوش ، ناسالم _ این شنیدم لیک ، پیری مرتعش _ دست لرزان ، جسمِ تو نامنتعش __ ( مثنوی معنوی )
همچنان که سهل شد ما را حضر _ سهل شد هم قومِ دیگر را سفر __ ( مثنوی مولانا )
تا بدانی که تن آمد چون لباس _ رو بجو لابس لباسی را ملاس __ ( مثنوی مولانا )
اینک نتیجۀ تتبعات ایشان را عیناً نقل می کنیم. _آسمون ریسمون . ( ایرج پزشکزاد )
اما قُرّای مداهنین آنان باشند که چون فعل کسی بر موافقت هوای وی باشد، اگرچه باطل بوَد بر آن فعل وی را مدح گویند . _ ( کشف المحجوب هجویری )
آرونا ARUNA در اساطیر هندی، به عنوان ارابه ران آفتاب شناخته می شود. او پسر کاشیاپا و آدیتی است و به عنوان یکی از شخصیت های مهم در اساطیر هندو به شمار ...
گروهی دیگر . . . گویند که ماعلم تصوف و معرفت می گوییم و ایشان اندر عین نکرت اند. _ ( کشف المحجوب هجویری )
عوام بدان بسنده کرده گویند که ما حق را همی بشناسیم و خواص بدان خرسند شده که اندر دل تمنایی یابند. و اندر نفس هاجسی . و اندر صدر میلی بدان سرای. . _ ...
اُبالی به عربی یعنی اهمیت میدهم. لا اُبالی یعنی اهمیتی نمیدهم .
در بدن انسان ۷۲۰۰۰ نادی ( جاده های عبور انرژی ) داریم که مهمترین آنها سوشومنا ، آیدا و پینگالاست . آیدا و پینگالا در دو طرف ستون فقرات قرار دارند که ...
نیرویی که بر اساس پرانا کار میکند . پرانایی . نیروی محرک . نیروی حیاتی بر طبق فلسفۀ هندو .
عصای چاوش . از نظر فلسفۀ هندی کادوکئوس یک الگوی آفرینشی ست که در بسیاری از پدیده های طبیعی میتوان آنرا دید حتی در بدن انسان . دو انرژی مار مانند به ...
سولولوگ یا سولی لوگ نوعی تک گویی در نمایشنامه است . هنگامی انجام میپذیرد که بازیگر یا راوی از مخاطب ( های ) خود بی خبر است. مثلاً در تئاتر بازیگری که ...
پس خروسش گفت : تن زن ! غم مخور _ که خدا بدْهد عوض ز اینت دگر __ مولانا
rhythmic دارای وزن و آهنگ ، ریتم
valve , شیر ، والو ، والف ، دریچه ای که برای باز یا بستن ورودی یا خروجیِ یک سیال استفاده میشود و دارای یک دسته برای باز و بسته کردن است
از سفر بیدق شود فرزینِ راد _ وز سفر یابید یوسف صد مراد _ ( مثنوی معنوی ) _ . بیدق = سرباز در بازی شطرنج . فرزین = وزیر در بازی شطرنج
فُلک = کشتی __ صورتت خرگاه دان معنیت تُرک _ معنی ت ملّاح دان ، صورت چو فُلک _ ( مثنوی مولانا )
هر چه غیر اوست استدراج توست _ گرچه تخت و ملک توست و تاج توست _ ( مثنوی مولانا )
این صدا و زنگ و غبرت ( غبار ) و رَین ( عیب ) و غَین ( تیرگی ) و غم همه کدوراتِ بشریت است . __ تمهیدات عین القضاة
این صدا و زنگ و غبرت ( غبار ) و رَین ( عیب ) و غَین ( تیرگی ) و غم همه کدوراتِ بشریت است . __ تمهیدات عین القضاة
این صدا و زنگ و غبرت ( غبار ) و رَین ( عیب ) و غَین ( تیرگی ) و غم همه کدوراتِ بشریت است . __ تمهیدات عین القضاة
علم شعبده که مثلاً از کاغذ بریده، پرنده به پرواز آورند و از مجسمه ی بی جان، جسم جاندار ارائه کنند و . . .
علم طلسمات و اعداد و حروف که با آن اعمال خارق عادت انجام دهند، مثل رسانیدن دو تن که معاشرت و معاشقت و زناشوئیشان غیرممکن باشد و احضار و طرد و بوجود آ ...
علمی که با آن در تصوّرات مردم تصرف کنند، یعنی اشیاء و احوالی به نظر آنها رسانند که وجود نداشته باشد و مناظری به تصورشان آورند که خارج از امکان باشد م ...
چوب سیاه گره دار، مخصوص قلندران به نشانۀ ناهمواری دنیا
پوششی گشاد و بلند مانند قبا از نمد با آستین های دراز و قدی تا مچ پا، مخصوص ساربان ها که در سرما و زمستان ها به کار می بردند. گشادی کپنک تا حدی بود که ...
رجوع شود به کنترات . کنتورات، سپردن کار به کسی به طور کامل در زمان معین با نرخ مشخص
کلاهی استوانه ای از جنس نمد ، با رنگ های سیاه و قرمز و یا سبز . با بالایی به نسبت دهانه جمع تر و طاق تخت با منگوله ای که از وسط آن به بغلش آویخته و د ...
سَر چاق کُن : قلیان چاق کن. کارگری متصدی چاق کردن قلیان در تمام قهوه خانه ها که از مسن ترین کارگران قهوه خانه بود و به او خلیفه نیز می گفتند
تسمه نواری که حلقه های دهانه ی حیوان را به پیشانی بند او وصل می کند .
زور گیر ، اخاذ ، جیب کَن
انگور به یونانی میشه σταφύλι _ که فونوتیکش میشه staf�li _ استافیلی
بی آرزویی ، بی خواسته ای. _. پس نشینم با تو و با تو همی شربت خوریم __ کم زنی را پیشه سازیم کم زنی و کم زنیم __ ( تمهیدات عین القضات )
این بزرگ را بین که عذر این چگونه می خواهد گفت . ای کاچکی من آن کفر بودمی که دینِ اوست . _ ( تمهیدات عین القضات )
معنی دیگر خُنِش ارتعاش است. ارتعاش ، ویبریشن ، مرتعش شدن . و وقتی در یک جمله بر مبنای مقایسه باشد مفهوم آن اختلاف ارتعاش بین چیزی و چیز دیگر است .
در گویش افغانی ، این کلمه� اَوْ گار � تلفظ میشود
ساتویک یک کلمه ی سانسکریت است که به معنای "صاف، پاک و مطلق" است. این واژه از فلسفه ی هندو بهره می برد و در کنار دو مفهوم دیگر "راج سیک" و "تام سیک"، ...
خُنِش یک کلمه ی عامیانه است که به معنای پایین آوردن صدا یا موسیقی می باشد. این عبارت بیشتر در حوزه های موسیقی یا صوتی استفاده می شود. وقتی در موسیقی ...
اوساط : جمع حد وسط ، میانه حال __ . شیخ رو آورد سوی آن فقیر _ که ز هر حالی که هست ، اوساط گیر _ در خبر خیرالامور اوساطها _ نافع آمد ز اعتدال اخلاط ...
زشت ، ناپسند ، طعنه ، شنیع . رجوع شود به شنعة و شنعت . _ صوفیان بر صوفی ای شُنعه زدند _ پیش شیخ خانقاهی آمدند _ ( مثنوی معنوی )
که در این کشتی حُرَمدان گم شده ست _ جمله را جستیم ، نتوانی تو رَست _ ( مثنوی معنوی )
سروری زهر است جز آن روح را _ که او بوَد تریاق لانی ز ابتدا __ ( مثنوی معنوی ) ؛ تریاق لان : محل تریاک ، محل پادزهر ، کوهی که در دامنه اش گیاه خشخاش ...
سروری زهر است جز آن روح را _ که او بود تریاق لانی ز ابتدا _ ( مثنوی مولانا ) .
در کنسرتهای گروههای heavy - Metal صفهای اول تماشاچی ها تحت تأثیر شور حاصله تکانهای بیش از حدی میخورند جوری که بنظر میرسد زد و خورد میکنند . دانشمندان ...
پس از وی جرمهای آسمانی است _ که در وی سورۀ سبع المثانی است /_/ گلشن راز شیخ محمود شبستری
یکی از شخصیتهای نمایشنامه خسیس مولیر
در فرانسه قرن ۱۶ بازیگران و هنرپیشگانی بودند که تقلید و مسخره های خنده دار در می آوردند و بروی صحنه های چوبی پایه دار موسوم به ترِتو نمایشهای خنده دا ...
( آدمی ) چون موجود شد غطای بصر خود شد و از شهود محروم ماند . . . و اوییِ او غطای آن بصر . [لمعات عراقی]
الربوبیةُ بغیر العبودیةُ محال : ربوبیت بدون عبودیت غیر ممکن ست
از رفع حجاب ( حق ) کسی را باک بود که ترسد از تابِ سبحات سوخته شود . [لمعات _عراقی]
عشق مشاطه ای ست رنگ آمیز / که حقیقت کند به رنگ مجاز / تا به دام آورد دل محمود / بطرازد به شانه زلف عیاض. . . [فخرالدین عراقی _ لمعات]
کسی که دامن کش است و دامن کشان راه میرود از شدت ناز و عشوه و اطوار ، داره انگار به زبان حال میگه: راه باز کنید که من آمدم . یا بقول سلاطین کور باشید ...
اگر صورت چیزی در رطوبت جلیدی منطبع شود آن صورت را وضعی و مقداری خاص باشد . /. جلید : یخ
دانش چاره اندیشی ، بعنوان مثال چه چاره ای بیاندیشیم که آب را از قعر چاه بیرون بکشیم؟
بَزَمند ، بزه مند ، بزومند : گناهکار _ در متون ترجمۀ قرآن که از قرنهای چهارم تا ششم وجود دارد ، این کلمه مکرر آمده است. ( حسین خدیو جم _ پاورقی فصل س ...
بنگر ز جهان چه طَرْف بربستم؟ هیچ __ وَز حاصلِ عمر چیست در دستم؟ هیچ __ [خیام]
علم هیأت = علم نجوم = مِجَسطی
مردمان بلخ این بشر را که احنف امیر کرده به بلخ ، او را مهرجانی هدیه آورده بودند. جامه و اسبان و سلاح و پیرایه های زرین و سیمین. چنانکه رسم عجم بود مه ...
مهرجانی : هدیۀ مخصوص جشن مهرگان ، هدیه ای ایست مانند عیدی که ایرانیان در روزهای جشن مهرگان ( دهم تا شانزدهم مهر ) به یکدیگر میدادند .
اَضحَویّـه : هدیۀ مخصوص عید اَضحیٰ ، هدیۀ عید قربان
نوروزیه ، هدیه ای که بعنوان عیدی در روز نوروز میدهند
مأجون بر وزن معجون . شبیه جن شده ، تبدیل به جن شده . صفت مبالغه ای بر امر زشت بودن . این پیرزن عجب مأجونی ست .
کفل گرد کردن به معنی فربه شدن و چاق شدن سرین است . کفل گرد کردند گورانِ دشت _ مگر شیر از این گورگه درگذشت؟ ( شرفنامه نظامی )
پیوسته ، راغب ، متمایل شده ، ملحق شده ، چسبیده ماهی قدر آب داند و عاشق باشد و چفسیده باشد بر وصال دریا ( مجالس سبعه مولانا )
محبت در حق باری ( تعالی ) در همۀ عالم . . . و جملۀ موجودات کامن است. فیه مافیه
مفرد سیّـئـات گناه ، معصیت هر فساد و سیئتی که هست از تصرف بنده است و هر صلاحی که هست از حق است __ مجالس سبعه مولانا
اومّید لیس یا اُمّیدلیس: �امیدوار. کسی که در امید به سر می برد� ( شهیدی، 1386، ج5: 184 ) . �امیدلیس یعنی کسی که امید دارد، ولی حق ندارد� ( استعلامی ...
�سقرپروردگان� به معنی دوزخیان است؛ کسانی که مایۀ پرورش آن ها دوزخ است ( فروزانفر، 1382: 1085 ) . این واژه از دو جزء اصلی سقر و پرورده و علامت جمع �ا ...
در مجالسِ سبعه مولانا آمده است: "الیواقیت تشتری بالمواقیت و المواقیت لاتشتری بالیواقیت" یعنی چون وقت عمر مهلت دهد، یاقوتها و گوهرها توان بدست آوردن ؛ ...
در مجالس سبعه مولانا آمده است "الیواقیت تشتری بالمواقیت و المواقیت لاتشتری بالیواقیت" یعنی چون وقت عمر مهلت دهد، یاقوتها و گوهرها توان بدست آوردن ؛ ا ...
بَـحّـاث کسی که زیاد بحث میکند حسام الدین ارزنجانی پیش از آنکه بخدمت فقرا رسد و با ایشان صحبت کند و بحـّـاثی عظیم بود فیه مافیه
دامن ز پای برگیر ای خوبروی خوش رو تا دامنت نگیرد دست خدایْ خوانان سعدی
من اگر از اجزا خود را فروسکلم ، لطفِ بی نهایت و ارادتِ قفل گشایی و بی چونیِ فتّـاحی او خواهد بود. ( فیه مافیه )