غبره

لغت نامه دهخدا

( غبرة ) غبرة. [ غ ُب ْ ب َ رَ ]( ع اِ ) تأنیث غبّر. یکی غبّر. رجوع به غبّر شود.

غبرة. [ غ ُ رَ ] ( ع اِ ) گرد، و منه علیها غبرة. || ( اِمص ) تیرگی. ( منتهی الارب ). گردناکی. ( دهار ). تیره رنگی. || ( اِ ) زمین درختناک. ( منتهی الارب ).

غبرة. [ غ َ ب ِ رَ ] ( اِخ ) از دیههای عُثر از جانب یمن. ( معجم البلدان ). از اعلام است. ( منتهی الارب ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی غَبَرَةٌ: غبار و کدورت (که در عبارت "وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ عَلَیْهَا غَبَرَةٌ " منظور نشانههای غم و اندوهی است که چون غباری چهره شان را فرا گرفته )
ریشه کلمه:
غبر (۸ بار)

«غَبَرَة» (بر وزن غلبه) از «غبار» به معنای باقی مانده خاکی است که از زمین بر خاسته و بر چیزی نشسته.
غبور به معنی ماندن و رفتن است در اقرب الموارد آمده: «غبر غبوراً: مکث و بقی و - ذهب و مضی» و آن از لغات اضداد است. گرد را از آن غبار گویند که بقیّه خاک پراکنده شده است. . «غبره» به معنی غبار است راغب گوید: غبره غباری است که بر روی چیزی نشیند و آنچه به رنگ غبار باشد. ظاهراً مراد از آیه گرفتگی و غمگینی روی هاست نه اینکه بر آنها غبار نشسته است مثل . که به معنی بسیار عبوس است و مثل . . لوط و خانواده او را نجات دادیم مگر زنش را که از بازماندگان بود. در مفردات گفته: غابر کسی است که بعداز رفتن آنکه با او بود بازماند لفظ «الغابِرینَ» هفت بار در قرآن تکرار شده و همه درباره زن لوط«علیه السلام»است .و «مِنَ الْغابِرینَ» نشان می‏دهد که او در عقیده و بت‏پرستی و عدم توحید در زمره قوم لوط بود که عذاب شاملش شد و مراد از غابرین بنابر ظهور، بازماندگان در شهراند پس از خارج شدن لوط و اهلش.

پیشنهاد کاربران

این صدا و زنگ و غبرت ( غبار ) و رَین ( عیب ) و غَین ( تیرگی ) و غم همه کدوراتِ بشریت است . __ تمهیدات عین القضاة

بپرس