پیشنهاد‌های شادی شریفیان مهد (١٤٢)

بازدید
٢٦٠
تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

• نورون ها به یکدیگر متصل نیستند: نورون ها در محل اتصالشان ( که سیناپس نامیده می شود ) یک فاصله کوچک به نام شکاف سیناپسی ( به آلمانی: synaptischer Sp ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Ausarbeiten" is a German word that translates to "elaborate" or "work out" in English. It's often used in contexts where something needs to be develo ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

"Das wird noch kommen" ist eine Redewendung, die oft verwendet wird, um auszudr�cken, dass etwas in der Zukunft passieren wird oder dass eine bestimm ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

Der Ausdruck "wieder Gas zu geben" ist eine umgangssprachliche Redewendung, die bedeutet, wieder aktiver oder energischer zu werden, insbesondere nac ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

Willenskraft ( german ) قدرت اراده

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

sich wichtigmachen= angeben ( German ) Put on airs ✅Er macht sich immer total wichtig.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

Bist du wach? ( German ) Are you up?

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

vormachen ( german ) = demonstrate ( englich ) ✅Ich mache etwas vor, die anderen machen es nach. I demonstrate something, the others imitate it.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

Trypsin=> found in the small intestine, breaks proteins down into amino acids

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد

) آلمانی ( z. B. ( Abk�rzung ) zum Beispiel

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( آلمانی ) Beispielsweise zum Beispiel wie zum Beispiel

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

to achieve two things by doing a single action

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Traditional - aged college undergraduate students are typically between the ages of 18 and 23 years and pursue their college education immediately af ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

The " Interweb" is a slang term that is often used in informal settings, while the internet is a formal term that describes a global network of inter ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

A double major, or dual major, is the act of pursuing two majors, with both typically falling under the same degree. Double majors are normally award ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

چو خرمن برگرفتی گاو مفروش/ که دون همت کند منت فراموش منت= نعمت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

someone who has a very high opinion of him - or herself.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

Semi - conscious نیمه هوشیار، نیمه آگاه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

sinister plot: نقشه شیطانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

( less like ( something ) than ( something else

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

For example: With a hint of annoyance

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

a suggestion or implication given in an indirect or subtle manner

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

Entreat, implore, ask تمنا کردن، ملتمسانه خواستن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

جنگ نوین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

My cousin is so steeped in schoolwork that his friends call him a bookworm. پسر عمویم آنقدر غرق در انجام تکالیف مدرسه می شود که دوستانش او را کرم کت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

FAST: Federation Against Software Theft

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

BSA: British Software Alliance

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

Motivenrose ( Compass of Motives ) گلباد انگیزه ها. پروفسور گئورگ کریستف لیشتنبرگ، کاشف �گلباد انگیزه ها� بود که می گوید: دلایل حرکت هایی را که ما ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

To use a hook to fasten something to someone or something else

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

نکته رد گم کنی، نکته انحرافی، نکته حواس پرت کن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

I'm from Missouri آدم شکاک و بدبین، دیر باور ( IDIOM )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

علامت عدم تایید، علامت عدم موافقت

پیشنهاد
٢

کسی را به چالش کشیدن، کسی را به رقابت دعوت کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

Feeling no pain مست ( IDIOM )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

حرف آخر را زدن، ریاست کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

استقبال با شکوه از . . . به عمل آوردن، کسی را خیلی تحویل گرفتن، به کسی خیلی توجه کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

( نظامی ) پیروز شدن، با موافقت جمع روبه رو شدن

پیشنهاد
٢

To heard the lion in his den هر چه باداباد، دل به دریا زدن ( IDIOM )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

A wet blanket

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

Pyrrhic victory برد بدتر از شکست، پیروزی ای که گران تمام می شود. ( IDIOM )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

The sword of Damocles خطری در کمین، خطر در شرف وقوع ( Idiom )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

vital

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

spreading by contact, easily spreading from one to another مسری، واگیر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

easily seen through; clear واضح، شفاف

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

Lessen کم کردن، کاهش دادن 🔹️🔸️For example: This medicine alleviates allergy symptoms

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

Disappearing رو به ناپدید شدن/ رو به زوال

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

propensity گرایش، تمایل 🔸️🔹️For example: He has a propensity to procrastinate.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

Humanitarian بشردوستانه 🔹️🔸️For example: The philanthropic work of the foundation benefits all sectors of society.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

:For example🔹️🔸️ Estuaries are typically shallow bodies of water.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

توضیح دادن کتبی یا شفاهی. - - - - - - - - - - - - - - - - - - Description - a written or spoken that says what happens in an events or process