damocles

/ˈdæməˌkliz//ˈdæməkliːz/

(اسطوره ی یونان و روم) داموکلس (شخص عیاشی که او را بر صندلی نشاندند و شمشیری را که بر مویی آویخته بود بالای سرش قرار دادند)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: Damoclean (adj.)
عبارات: sword of Damocles
• : تعریف: in Greek legend, a man who was placed under a sword that hung by a single hair, to learn of the perilous nature of a ruler's life.

جمله های نمونه

1. sword of damocles
خطر قریب الوقوع

2. The treaty hung like a sword of Damocles over French politics.
[ترجمه گوگل]این معاهده مانند شمشیر داموکلس بر سیاست فرانسه آویزان بود
[ترجمه ترگمان]معاهده به عنوان شمشیر بر فراز سیاست فرانسه قرار گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Still Damocles worried and pecked, coated with blood and frantic with an apparently unquenchable desire to kill and kill again.
[ترجمه گوگل]داموکلس همچنان نگران و نوک زد، آغشته به خون و دیوانه با میل ظاهراً خاموش نشدنی برای کشتن و کشتن دوباره
[ترجمه ترگمان]هنوز بیش از آنکه بیش از حد بدبخت شده بود به شدت نگران شده بود و به شدت اشتیاق غیرقابل تحملی برای کشتن و کشتن مجدد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The author holds that information disclosure is the Damocles sword of franchising.
[ترجمه گوگل]نویسنده معتقد است که افشای اطلاعات شمشیر داموکلس حق رای دادن است
[ترجمه ترگمان]نویسنده مدعی است که افشا اطلاعات شمشیر Damocles of است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Rear guard line Chief Saneidi with Damocles, Heinze will compose three guards the partners.
[ترجمه گوگل]رئیس خط گارد عقب صنیدی به همراه داموکلس، هاینزه سه گارد شریک را تشکیل خواهند داد
[ترجمه ترگمان]در خط مقدم بر خط مقدم رئیس زندان \"Damocles\" هستم، هاینز سه تا از the رو تشکیل خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Damocles loved wealth and pleasure and envied the life of his master.
[ترجمه گوگل]داموکلس ثروت و لذت را دوست داشت و به زندگی ارباب خود حسادت می کرد
[ترجمه ترگمان]تقدیر از ثروت و لذت بود و به زندگی اربابش رشک می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. SEE Sword of Damocles Subforum for more information.
[ترجمه گوگل]برای اطلاعات بیشتر به فروم Sword of Damocles مراجعه کنید
[ترجمه ترگمان]دیدن شمشیر of Subforum برای کسب اطلاعات بیشتر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. That is like the sword of Damocles over his head.
[ترجمه گوگل]این مانند شمشیر داموکلس بالای سر اوست
[ترجمه ترگمان] این شبیه شمشیره که بالای سرش قرار گرفته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Secondary mortgage loan becomes the sword of damocles which hung on the top of American finance market.
[ترجمه گوگل]وام وام مسکن ثانویه تبدیل به شمشیر داموکلس می شود که بر بالای بازار مالی آمریکا آویزان شده است
[ترجمه ترگمان]وام مسکن ثانویه به شمشیر of تبدیل می شود که در بالای بازار مالی آمریکا اویزان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The shadow of death like a sword of Damocles, may descend at any moment.
[ترجمه گوگل]سایه مرگ مانند شمشیر داموکلس، هر لحظه ممکن است فرود آید
[ترجمه ترگمان]سایه مرگ همچون شمشیری که در هر لحظه ممکن است فرود آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Secondary mortgage loan becomes the sword of damocles the top of American finance market.
[ترجمه گوگل]وام مسکن ثانویه تبدیل به شمشیر داموکلس در صدر بازار مالی آمریکا می شود
[ترجمه ترگمان]وام مسکن ثانویه به شمشیر of در بالای بازار مالی آمریکا تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The possibility of losing her job hung over her like a sword of Damocles all last year.
[ترجمه گوگل]احتمال از دست دادن شغلش در تمام سال گذشته مانند شمشیر داموکلس بر سر او آویزان بود
[ترجمه ترگمان]امکان از دست دادن شغلش مثل شمشیری در سال پیش بر او چیره شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Government threats to cut the budget by 50% are hanging over the Opera House like a sword of Damocles.
[ترجمه گوگل]تهدیدهای دولت برای کاهش 50 درصدی بودجه مانند شمشیر داموکلس بر سر تالار اپرا آویزان است
[ترجمه ترگمان]تهدیدهای دولت برای کاهش بودجه تا ۵۰ درصد بالای خانه اپرا مانند شمشیر of در حال آویزان شدن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• legendary greek character from whose name the expression "sword of damocles" was derived

پیشنهاد کاربران

The sword of Damocles
خطری در کمین، خطر در شرف وقوع
( Idiom )

بپرس