تاریخ
٣ سال پیش
متن
His moral conduct is amply certificated.
دیدگاه
٠

رفتار اخلاقی او کاملاً تأیید شده است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
I felt that I had been amply repaid for my exertions.
دیدگاه
٠

احساس کردم که به دلیل تلاشهایم به اندازه کافی پول دریافت کرده ام.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
She made sure that all the children were amply fed.
دیدگاه
٠

او مطمئن شد که همه بچه ها به اندازه کافی تغذیه می شوند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Thank you. You have amply answered my question.
دیدگاه
٠

متشکرم. شما به سوالات من کاملا پاسخ داده اید.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
She was suitably impressed with the painting.
دیدگاه
٠

او به طور مطلوبی تحت تأثیر نقاشی قرار گرفت.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The task needs the skills of a suitably experienced engineer.
دیدگاه
٠

این کار به مهارت های یک مهندس با تجربه شایسته احتیاج دارد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
She went home and returned more suitably clad.
دیدگاه
١

او به خانه رفت و با لباس مناسب تری برگشت.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The prediction of 4 million unemployed now looks horrifyingly realistic.
دیدگاه
١

پیش بینی 4 میلیون بیکار اکنون به طرز وحشتناکی واقع بینانه به نظر می رسد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The prediction that the world would come to an end on that day obviously did not come true.
دیدگاه
٤

بدیهی است که پیش بینی پایان جهان در آن روز به حقیقت نپیوست.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Geologists are becoming increasingly accurate in the prediction of earthquakes.
دیدگاه
٧

زمین شناسان روز به روز ( بیش از پیش ) در پیش بینی زمین لرزه دقیق می شوند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The statistical model predicts that one in ten people will contract the disease.
دیدگاه
٣

نمونه آماری پیش بینی می کند از هر ده نفر یک نفر به این بیماری مبتلا خواهند شد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The weather report predicted snow for this afternoon.
دیدگاه

گزارش هواشناسی برای بعد از ظهر امروز بارش برف را پیش بینی کرد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The film's plot is predictable and the acting is mediocre.
دیدگاه
١

داستان فیلم قابل پیشگویی است و بازیگری آن نیز متوسط است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The snow had a predictable effect on traffic.
دیدگاه
١

برف تاثیر قابل پیش بینی بر میزان ترافیک داشت.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
He was so predictable that she began to find him dull.
دیدگاه
١

او به قدری قابل پیش بینی بود که او شروع به پیدا کردن او به کندی کرد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Until recently, winter temperatures were quite predictable in this region.
دیدگاه
٠

تا همین اواخر ، دمای زمستان در این منطقه کاملاً قابل انتظار بود.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
That the kids would be upset about losing the game was predictable.
دیدگاه
٢

اینکه بچه ها از باخت در بازی ناراحت شوند قابل پیش بینی بود.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Each team started slowly offensively before catching fire in the final seven minutes of the opening period.
دیدگاه
٠

هر تیم قبل از به هیجان در آوردن بازی در هفت دقیقه پایانی دوره آغازین بازی را به آرامی تهاجمی شروع کرد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
He smelled offensively unwashed.
دیدگاه

او به طور زننده ای بوی حمام نرفتگی ( شسته نشدگی ) می داد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
He later apologized for speaking offensively about the Queen.
دیدگاه
٠

او بعداً به دلیل سخنان توهین آمیز در مورد ملکه عذرخواهی کرد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The group who had been shouting offensively opened to let her through.
دیدگاه
٠

گروهی که فریاد معترضانه سر می دادند در را باز کردند تا به او اجازه عبور دهند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
It strengthens serving offensiveness, and renews the technique for both catchers and servers, which balances catching and serving techniques and promotes the technique development of vollyball games.
دیدگاه
٠

این سرویس تهاجمی را تقویت می کند ، و تکنیک را برای دریافت کننده ها و توپ زننده ها تجدید می کند ، که باعث تعادل روش های دریافت و سرویس دهی می شود و با ...

تاریخ
٣ سال پیش
متن
It is a very strong defense with offensiveness, initiative and destructiveness in modern basketball movement.
دیدگاه
٠

این یک دفاع بسیار مستحکم با حالت تهاجمی، ابتکار عمل و ویرانگر در حرکت بسکتبال مدرن است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Part of the offensiveness of the Incarnation has always been its particularity, its actual historical visibility.
دیدگاه
٠

بخشی از تهاجمی بودن تصور همیشه خاص بودن ، نمای واقعی تاریخی آن بوده است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Tokyo's obsession with Washington's opinion is generally only equalled by its obliviousness towards Japan's reputation in the rest of Asia.
دیدگاه
١

وسواس توکیو با نگرش واشنگتن به طور کلی تنها با بی اعتنایی نسبت به شهرت ژاپن در سایر آسیا برابر است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The obliviousness property requires that the core banking system should be unaware that a transaction management aspect advises those operations.
دیدگاه
١

ویژگی چشم پوشی دارائی مستلزم این است که سیستم اصلی بانکداری نباید از اینکه یک جنبه مدیریت معامله آن عملیات را توصیه می کند ، بی اطلاع باشد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
There's a reason for Russian obliviousness. Every family had not only victims but perpetrators.
دیدگاه
٠

یک دلیل برای بی اعتنایی روسیه وجود دارد. هر خانواده ای نه تنها قربانی بلکه مجرم ( مرتکبان جرم ) داشته است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Essentially, retaining obliviousness is a matter of using the right type of annotation in the right situations, as discussed in the earlier guidelines.
دیدگاه
١

اساساً ، حفظ فراموشی موضوع استفاده از نوع درست تفسیر در موقعیت های مناسب است ، همانطور که در دستورالعمل های قبلی بحث شد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Her obliviousness of what was happening in Germany seems extraordinary.
دیدگاه
١

بی خبری او از آنچه در آلمان اتفاق می افتاد غیرعادی به نظر می رسد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Much Government information continues to be filed inaccessibly away at central and local level, often classified as commercially confidential.
دیدگاه
٠

بسیاری از اطلاعات دولت همچنان به صورت غیرقابل دسترسی در سطح مرکزی و محلی ثبت می شوند ، که اغلب به عنوان محرمانه تجاری طبقه بندی می شوند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
It can replace the idolatrous and immoral Hindu rites with its own imposing liturgy, and substitute the Cross for the abominable linga.
دیدگاه
١

این می تواند آیین های بت پرستانه و غیراخلاقی هندو را با مراسم مقدس خود جایگزین کند ، و صلیب را جایگزین یک لینگام نفرت انگیز کند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The Persians were also idolatrous, so they replaced Babylon's gods with their own.
دیدگاه
٠

ایرانیان نیز بت پرست بودند ، بنابراین خدایان بابل را جایگزین خدایان خود کردند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The tensions within Parliament over the English Church were increased by radical Protestants destroying perceived "idolatrous" religious images in churches during the summer of 164
دیدگاه
٠

تنش های درون پارلمان بر سر کلیسای انگلیس توسط پروتستان های تندرو و تخریب تصاویر مذهبی "بت پرستانه" مشاهده شده در کلیساها در تابستان سال 164 افزایش یا ...

تاریخ
٣ سال پیش
متن
We can at least remove anything idolatrous from our own personal life.
دیدگاه
٠

ما حداقل می توانیم هر چیز کفر آمیز را از زندگی شخصی خود حذف کنیم.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Among an unholy, impure, idolatrous generation, we are to be pure and holy, showing that the grace of Christ has power to restore in man the divine likeness.
دیدگاه
٠

در میان نسلی سنگدل ، نجس ، بت پرست ، ما باید پاک و مقدس باشیم ، نشان می دهیم که الطاف مسیح قدرت احیای شباهت الهی را در انسان دارد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
This idolatrous crowd postulates an ideal worthy of itself and appropriate to its nature, that is perfectly understandable.
دیدگاه
١

این جمعیت بت پرست یک ایده آل مناسب برای خود و متناسب با ماهیت خود را فرض می کنند که کاملاً قابل درک است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
It strips us of all the illusions and idolatry of the world, to face our basic personal need.
دیدگاه
٠

ما را از شر همه توهمات و بت پرستی های جهان عاری می سازد ، تا با نیاز اساسی شخصی مان روبرو شویم.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Their affection for her soon increased almost to idolatry.
دیدگاه
٠

علاقه آنها به او به زودی تقریباً به شیفتگی افزایش یافت.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The government-controlled media supported and encouraged idolatry of the supreme leader.
دیدگاه
٠

رسانه های تحت کنترل دولت بت پرستی از این رهبر کبیر را حمایت و تشویق می کردند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Faceted navigation supports this style of querying very well, which is another reason why it is widely used in catalog searching on e-commerce sites.
دیدگاه
٠

منوی چند وجهی این سبک پرسش را به خوبی پشتیبانی می کند ، این دلیل دیگری است که از آن به طور گسترده در جستجوی فهرست در سایت های تجارت الکترونیکی استفاد ...

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Of course, in both enumerative and faceted schemes, it is necessary to take cognizance of new simple subjects.
دیدگاه
٠

البته ، هم در طرح های شمارشی و هم درطرح های چند جانبه، شناختن موضوعات ساده جدید ضروری است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Many Filipinos see the bases as an extension of American colonial rule.
دیدگاه
٢

بسیاری از فیلیپینی ها این پایگاه ها را به عنوان دنباله حکومت استعماری آمریکا می دانند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The extension of the subway will take several months.
دیدگاه
٦

توسعه مترو چندین ماه به طول خواهد انجامید.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The pupils disliked the extension of the term.
دیدگاه
٧

دانش آموزان از تمدید این دوره بدشان می آید.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The hotel was so wonderful that we decided to extend our stay.
دیدگاه
٥

هتل آنقدر فوق العاده بود که تصمیم گرفتیم اقامت خود را تمدید کنیم.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Some people arrived late, so we had to extend the meeting.
دیدگاه
٠

برخی افراد دیر رسیدند ، بنابراین ما مجبور شدیم جلسه را کش دهیم.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
You should extend this paragraph by adding more details.
دیدگاه
٦

شما باید این پاراگراف را با افزودن جزئیات بیشتر بسط دهید.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The soldiers reported for duty.
دیدگاه
٤

سربازان برای انجام وظیفه خود را معرفی کردند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
He has written extensively on the subject.
دیدگاه
٢

او به طور جامع در مورد این موضوع نوشته است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
She'd invested extensively in stocks and got her fingers burnt when the market collapsed.
دیدگاه
٢

او سرمایه گذاری زیادی در سهام انجام داده بود و با سقوط بازار سهام انگشتانش را می سوزاند.