پیشنهادهای ak (١,٤١٠)
you take my breath away تصاحب کردن
خیلی خوشحال بودن.
افتادن از چیزی
I took a fall at the park من در پارک افتادم.
مچ بند طبی
ترس از دست دادن یک رویداد
حس فشن بودن و انتخاب خوب لباس و غیره.
حس ضعیف
حس قوی
قبل از اینکه من به دنیا بیام
قبل از اینکه تو به دنیا بیایی
یک بازی که توپ را میندازی و دیگری آن را می گیرد
آتش گرفتن
مچ کسی را گرفتن
آب ها از آسیاب افتادن.
کسی را قال گذاشتن.
مغزم را ترکاند مثلا زیبایی اش مغزم رو ترکوند.
مثلا باد برگ را از این رو به آن رو کرد. آب ها از آسیاب افتادن.
ضررش به خودت میرسه
گند زدن.
چطور دلت اومد چطور تونستی
در حالت غیر رسمی مخفف کلمهbrilliant می باشد.
خیلی گران
فیس و افاده ای
You are better off برات بهتره که
He is my age او هم سن من هست.
مگه سر گردنه هست
کار آنها ساخته است.
به بدهکاری ختم شدن.
یک سری محاسبات انجام دادن.
زودتر اجرایی کردن. We should fast tract this project ما باید زودتر این پروژه رو اجرایی کنیم.
یک ایده بکر I think we have come up with a winner.
گاه گاهی
گاه گاهی
گاه گاهی
غذا تو گلوم پرید.
به خواب رفتن عضلات بدن مانند دست و پا
چشمم می پره و هی پلک میزنه.
کوبیده شدن مثلاً دستم به چهارچوب در کوبیده شد
چارچوب در
انگشت پا به چیزی کوبیده شدن.
فهمیدن.
آتیش داری؟ منظور برای روشن کردن سیگار است.
صدا گرفتن به دلایل مختلف مانند سرماخوردگی و غیره
مقدار زیاد
do not take this the wrong way یه وقت سوء تفاهم نشه.
it is no use crying گریه کردن فایده ای نداره.
فهمیدن، درک کردن
کنار اومدن با چیزی.
کسی را عصبانی کردن.