تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

you take my breath away تصاحب کردن

پیشنهاد
١٠

خیلی خوشحال بودن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

افتادن از چیزی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

I took a fall at the park من در پارک افتادم.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مچ بند طبی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

ترس از دست دادن یک رویداد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

حس فشن بودن و انتخاب خوب لباس و غیره.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

حس ضعیف

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

حس قوی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

قبل از اینکه من به دنیا بیام

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

قبل از اینکه تو به دنیا بیایی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

یک بازی که توپ را میندازی و دیگری آن را می گیرد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

آتش گرفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

مچ کسی را گرفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

آب ها از آسیاب افتادن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

کسی را قال گذاشتن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

مغزم را ترکاند مثلا زیبایی اش مغزم رو ترکوند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

مثلا باد برگ را از این رو به آن رو کرد. آب ها از آسیاب افتادن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

ضررش به خودت میرسه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

گند زدن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

چطور دلت اومد چطور تونستی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

در حالت غیر رسمی مخفف کلمهbrilliant می باشد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

خیلی گران

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

فیس و افاده ای

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

You are better off برات بهتره که

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

He is my age او هم سن من هست.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

مگه سر گردنه هست

پیشنهاد
٠

کار آنها ساخته است.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

به بدهکاری ختم شدن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

یک سری محاسبات انجام دادن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

زودتر اجرایی کردن. We should fast tract this project ما باید زودتر این پروژه رو اجرایی کنیم.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

یک ایده بکر I think we have come up with a winner.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

گاه گاهی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

گاه گاهی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

گاه گاهی

پیشنهاد
٠

غذا تو گلوم پرید.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

به خواب رفتن عضلات بدن مانند دست و پا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

چشمم می پره و هی پلک میزنه.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

کوبیده شدن مثلاً دستم به چهارچوب در کوبیده شد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

چارچوب در

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

انگشت پا به چیزی کوبیده شدن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

فهمیدن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

آتیش داری؟ منظور برای روشن کردن سیگار است.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

صدا گرفتن به دلایل مختلف مانند سرماخوردگی و غیره

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

مقدار زیاد

پیشنهاد
٧

do not take this the wrong way یه وقت سوء تفاهم نشه.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

it is no use crying گریه کردن فایده ای نداره.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

فهمیدن، درک کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

کنار اومدن با چیزی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

کسی را عصبانی کردن.