پیشنهاد‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٣,٥٤٤)

بازدید
١٥,٣٦٩
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

صاحب جاهی. [ ح ِ ] ( حامص مرکب ) مقام صاحب جاه : خشت زیر سر و بر تارک هفت اختر پای دست قدرت نگر و منصب صاحب جاهی. حافظ.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

صاحب جاه. [ ح ِ ] ( ص مرکب ) خداوند مقام و منصب. ارجمند : با من راه نشین خیز و سوی میکده آی تا ببینی که در آن حلقه چه صاحب جاهم. حافظ.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

صاحب جاه. [ ح ِ ] ( ص مرکب ) خداوند مقام و منصب. ارجمند : با من راه نشین خیز و سوی میکده آی تا ببینی که در آن حلقه چه صاحب جاهم. حافظ.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

صاحب جاه. [ ح ِ ] ( ص مرکب ) خداوند مقام و منصب. ارجمند : با من راه نشین خیز و سوی میکده آی تا ببینی که در آن حلقه چه صاحب جاهم. حافظ.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

صاحب جاه. [ ح ِ ] ( ص مرکب ) خداوند مقام و منصب. ارجمند : با من راه نشین خیز و سوی میکده آی تا ببینی که در آن حلقه چه صاحب جاهم. حافظ.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

صاحب ثبات ؛ پابرجا.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

صاحب ثبات ؛ پابرجا.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

صاحب ثبات ؛ پابرجا.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

صاحب ثبات ؛ پابرجا.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

صاحب ثبات ؛ پابرجا.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

صاحب ثبات ؛ پابرجا.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

صاحب ثبات ؛ پابرجا.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

صاحب پیشانی ؛ خوش اقبال.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

صاحب پیشانی ؛ خوش اقبال.

پیشنهاد
١

صاحب ُالسرداب ؛ امام دوازدهم. رجوع به مهدی. . . شود.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

صاحب ُالسرداب ؛ امام دوازدهم. رجوع به مهدی. . . شود.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

صاحب ُالسرداب ؛ امام دوازدهم. رجوع به مهدی. . . شود.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

صاحب ُالسِرّ ؛ رازدار.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

صاحب اقتدار ؛ توانا. قادر. زورمند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

صاحب اغراض ؛ مغرض.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

صاحب اغراض ؛ مغرض.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

صاحب اقتدار ؛ توانا. قادر. زورمند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

صاحب اقتدار ؛ توانا. قادر. زورمند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

صاحب اعتبار ؛ آبرومند. دارای عزّت.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

صاحب اغراض ؛ مغرض.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

صاحب اعتبار ؛ آبرومند. دارای عزّت.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

صاحب اعتبار ؛ آبرومند. دارای عزّت.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

صاحب اعتبار ؛ آبرومند. دارای عزّت.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

صاحب اعتبار ؛ آبرومند. دارای عزّت.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

صاحب اعتبار ؛ آبرومند. دارای عزّت.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

صاحب اعتبار ؛ آبرومند. دارای عزّت.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

صاحب اعتبار ؛ آبرومند. دارای عزّت.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

صاحب نظر. [ ح ِ ن َ ظَ ] ( ص مرکب ) باریک بین. روشندل. آگاه. بینا. دیده ور. بصیر. باهوش. آنکه به چشم دل در کارها نگرد : نیست برِ مردم صاحب نظر خدمتی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

صاحب نظر. [ ح ِ ن َ ظَ ] ( ص مرکب ) باریک بین. روشندل. آگاه. بینا. دیده ور. بصیر. باهوش. آنکه به چشم دل در کارها نگرد : نیست برِ مردم صاحب نظر خدمتی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

صاحب نیاز. [ ح ِ ] ( ص مرکب ) نیازمند : سکندر به آن خلق صاحب نیاز ببخشید و بخشودشان برگ و ساز. نظامی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

صاحب نسق. [ ح ِ ن َ س َ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) گویا لقبی بوده است مانند کدخدا و داروغه و امثال آن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

صاحب نیاز. [ ح ِ ] ( ص مرکب ) نیازمند : سکندر به آن خلق صاحب نیاز ببخشید و بخشودشان برگ و ساز. نظامی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

آویزون کسی بودن

پیشنهاد
٠

آویزان کسی شدن: [عامیانه، کنایه ] طفیلی کسی شدن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

آویزان کسی شدن: [عامیانه، کنایه ] طفیلی کسی شدن. نیزه شدن ؛ سربار وطفیلی دیگری شدن. به پرروئی از دیگران چیزی ستدن. =inflict yourself/somebody on ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

( آویزون ) معنی اصطلاحات عامیانه و امروزی - > آویزون کسی که مرتبن کنه می شود و بدون دعوت همه جا می رود. طفیلی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

راه نشینی. [ ن ِ ] ( حامص مرکب ) عمل راه نشین. || گدایی. نشستن در معابر سؤال را. نشستن بر سر راهها گدایی را. رجوع به راه نشین شود.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

راه نشینی. [ ن ِ ] ( حامص مرکب ) عمل راه نشین. || گدایی. نشستن در معابر سؤال را. نشستن بر سر راهها گدایی را. رجوع به راه نشین شود.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

راهنشین. [ ن ِ ] ( نف مرکب ) که در راه بنشیند. که بر سر راه بنشیند. || کنایه از گدا و مردم بی خانمان. ( لغت محلی شوشتر، نسخه خطی متعلق بکتابخانه مؤل ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

راه داشتن بهم نسبتی با کسی ؛ خویش و پیوند و متصل و وابسته بودن : نبی آفتاب و صحابان چو ماه بهم نسبتی یکدگر راست راه. فردوسی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

راه داشتن بهم نسبتی با کسی ؛ خویش و پیوند و متصل و وابسته بودن : نبی آفتاب و صحابان چو ماه بهم نسبتی یکدگر راست راه. فردوسی.

پیشنهاد
٠

راه داشتن بهم نسبتی با کسی ؛ خویش و پیوند و متصل و وابسته بودن : نبی آفتاب و صحابان چو ماه بهم نسبتی یکدگر راست راه. فردوسی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

راه داشتن بهم نسبتی با کسی ؛ خویش و پیوند و متصل و وابسته بودن : نبی آفتاب و صحابان چو ماه بهم نسبتی یکدگر راست راه. فردوسی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

راه داشتن بهم نسبتی با کسی ؛ خویش و پیوند و متصل و وابسته بودن : نبی آفتاب و صحابان چو ماه بهم نسبتی یکدگر راست راه. فردوسی.

پیشنهاد
٠

راه داشتن بهم نسبتی با کسی ؛ خویش و پیوند و متصل و وابسته بودن : نبی آفتاب و صحابان چو ماه بهم نسبتی یکدگر راست راه. فردوسی.