پیشنهاد‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٢,٤٣٣)

بازدید
٦,٠٣٧
پیشنهاد
٠

دک کردن. [ دَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) در تداول ، دور کردن کسی را به تدبیر. کاری کردن که از آنجا برود. بیرون کردن کسی را که وجودش مخل مقصود است با زرنگی. ...

پیشنهاد
١

دک کردن. [ دَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) در تداول ، دور کردن کسی را به تدبیر. کاری کردن که از آنجا برود. بیرون کردن کسی را که وجودش مخل مقصود است با زرنگی. ...

پیشنهاد
١

دک کردن. [ دَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) در تداول ، دور کردن کسی را به تدبیر. کاری کردن که از آنجا برود. بیرون کردن کسی را که وجودش مخل مقصود است با زرنگی. ...

پیشنهاد
٠

دک کردن. [ دَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) در تداول ، دور کردن کسی را به تدبیر. کاری کردن که از آنجا برود. بیرون کردن کسی را که وجودش مخل مقصود است با زرنگی. ...

پیشنهاد
٠

دک کردن. [ دَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) در تداول ، دور کردن کسی را به تدبیر. کاری کردن که از آنجا برود. بیرون کردن کسی را که وجودش مخل مقصود است با زرنگی. ...

پیشنهاد
٠

معنی اصطلاح - > سر کسی را به طاق کوبیدن کسی را دنبال چیز بی ارتباط با موضوع / بی معنی / موهوم فرستادن؛ کسی را از سر خود باز کردن / پیِ نخودسیاه فرستا ...

پیشنهاد
٠

دک کردن. [ دَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) در تداول ، دور کردن کسی را به تدبیر. کاری کردن که از آنجا برود. بیرون کردن کسی را که وجودش مخل مقصود است با زرنگی. ...

پیشنهاد
٠

دک کردن. [ دَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) در تداول ، دور کردن کسی را به تدبیر. کاری کردن که از آنجا برود. بیرون کردن کسی را که وجودش مخل مقصود است با زرنگی. ...

پیشنهاد
٠

معنی اصطلاح - > سر کسی را به طاق کوبیدن کسی را دنبال چیز بی ارتباط با موضوع / بی معنی / موهوم فرستادن؛ کسی را از سر خود باز کردن / پیِ نخودسیاه فرستا ...

پیشنهاد
٠

معنی اصطلاح - > سر کسی را به طاق کوبیدن کسی را دنبال چیز بی ارتباط با موضوع / بی معنی / موهوم فرستادن؛ کسی را از سر خود باز کردن / پیِ نخودسیاه فرستا ...

پیشنهاد
٠

معنی اصطلاح - > سر کسی را به طاق کوبیدن کسی را دنبال چیز بی ارتباط با موضوع / بی معنی / موهوم فرستادن؛ کسی را از سر خود باز کردن / پیِ نخودسیاه فرستا ...

پیشنهاد
٠

معنی اصطلاح - > سر کسی را به طاق کوبیدن کسی را دنبال چیز بی ارتباط با موضوع / بی معنی / موهوم فرستادن؛ کسی را از سر خود باز کردن / پیِ نخودسیاه فرستا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

make one proud

پیشنهاد
٠

make one proud

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

I trust you will make me proud.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

I trust ( that ) spoken formal used to say politely that you hope something is true I trust you will make me proud

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

I trust ( that ) spoken formal used to say politely that you hope something is true I trust you will make me proud

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حنابله. [ ح َ ب ِ ل َ ] ( ع اِ ) ج ِ حنبلی. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حنابله. [ ح َ ب ِ ل َ ] ( ع اِ ) ج ِ حنبلی. ( ناظم الاطباء ) .

پیشنهاد
٠

حنای گریه ؛ کنایه از اشک خونین : سرشک ما همه خونابه دل وجگر است خزان خنده ندارد حنای گریه ما. ( از آنندراج ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حنابله. [ ح َ ب ِ ل َ ] ( ع اِ ) ج ِ حنبلی. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حنابله. [ ح َ ب ِ ل َ ] ( ع اِ ) ج ِ حنبلی. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حنای گریه ؛ کنایه از اشک خونین : سرشک ما همه خونابه دل وجگر است خزان خنده ندارد حنای گریه ما. ( از آنندراج ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حنای قدح ؛ کنایه از شراب سرخ سیر : گذشت عید بهار وروز تنگدستیها رخی برنگ ندادیم از حنای قدح. صائب ( ازآنندراج ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حنای قدح ؛ کنایه از شراب سرخ سیر : گذشت عید بهار وروز تنگدستیها رخی برنگ ندادیم از حنای قدح. صائب ( ازآنندراج ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حنای قدح ؛ کنایه از شراب سرخ سیر : گذشت عید بهار وروز تنگدستیها رخی برنگ ندادیم از حنای قدح. صائب ( ازآنندراج ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حنای قدح ؛ کنایه از شراب سرخ سیر : گذشت عید بهار وروز تنگدستیها رخی برنگ ندادیم از حنای قدح. صائب ( ازآنندراج ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حنای گریه ؛ کنایه از اشک خونین : سرشک ما همه خونابه دل وجگر است خزان خنده ندارد حنای گریه ما. ( از آنندراج ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پای در حنا بودن ؛ کنایه از راه رفتن بکندی است.

پیشنهاد
٠

پای در حنا بودن ؛ کنایه از راه رفتن بکندی است.

پیشنهاد
٠

حنا بر کف کسی نهادن ؛ کنایه از معطل و بیکار گردانیدن آنرا و این مثل پای کسی در حنا بستن بود. ( آنندراج ) : منع حکمت دست گردون را نهد بر کف حنا در هر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پای در حنا بودن ؛ کنایه از راه رفتن بکندی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پای در حنا بودن ؛ کنایه از راه رفتن بکندی است.

پیشنهاد
٠

you've made your bed, now lie on it

پیشنهاد
٠

you've made your bed, now lie on it

پیشنهاد
٠

you've made your bed, now lie on it

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

wet the bed

پیشنهاد
٠

be in bed with ( someone )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

be in bed with ( someone )

پیشنهاد
٠

هم خوان. [ هََ خوا / خا ] ( ص مرکب ) هم سفره. ( یادداشت مؤلف ) : بر او زآن شگفت آفرین خوان شدند به خوردن نشستند و هم خوان شدند. اسدی. هم خوان تو گ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هم خوان. [ هََ خوا / خا ] ( ص مرکب ) هم سفره. ( یادداشت مؤلف ) : بر او زآن شگفت آفرین خوان شدند به خوردن نشستند و هم خوان شدند. اسدی. هم خوان تو گ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

bedfellow

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

bedfellow

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

bedfellows

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

bedfellow

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Shrimp Penis

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Penis vomit

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Penis vomit

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Penis vomit

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

Penis vomit