پیشنهادهای مسعود رئیسی (٩٠)
ستمگری، ظلم کردن، ستم کردن
در گویش کُتیچی از گویش های بلوچی به چوشیدن، چوسیرن می گویند. چوس به معنای مکش هست.
مشتاقانه به سمت کاری یا چیزی رفتن، با حرص و طمع زیاد به جایی رفتن، مشتاقانه به جایی رفتن
چیزی یا کسی که کج و راست باشد، نوشته ای که خوانا نباشد و از سطر خارج شده باشد.
در گویش کُتیچی میگویند: کنج کلانج konj - kalānj
شتاب زده، کاری که با شتاب و عجله انجام شود. حرفی که با عجله زده شود.
مهربان بودن، شفقت داشتن
دل افگارشدن، اندوهگین شدن، آزرده خاطر شدن، از دست کسی دل خون شدن
خون دل خوردن
کسی را آزار رساندن، کسی را اذیت کردن، دل افگار کردن، آسایش و آرامش را از کسی گرفتن. معمولا مادران به فرزندان خود که شیطنت می کنند میگویند.
چیزی را بسیار تاب دادن، حرفی را پیچاندن
۱. پیچ در پیچ، چیزی که زیاد تاب داشته باشد، چیزی که در هم پیچیده باشد۲. دروغ، حرف ناراست
از کسی بدون مزد کار گرفتن، در حق کارگر ظلم کردن، حق کارگر را ندادن
منسوب به کاغذ، چیزی که از جنس کاغذ باشد
Carlos Paredes ComSE یک نوازنده گیتار و آهنگساز پرتغالی بود. او به عنوان یکی از بهترین نوازندگان گیتار پرتغالی در تمام دوران شناخته می شود.
کارلوس اومبرتو پاردس ( انگلیسی: Carlos Humberto Paredes؛ زادهٔ ۱۶ ژوئیهٔ ۱۹۷۶ ) یک بازیکن فوتبال اهل پاراگوئه است از باشگاه هایی که در آن بازی کرده ...
آبستن، چهارپایی که آبستن باشد. مایگ بودن: آبستن بودن چهارپا
در گویش کتیچی به معنای حاملگی چهارپا است
بی آبرویی، بی حیایی
بی حیا، بی شرف، بی آبرو
در زبان بلوچی پروا به معنی: ۱. شرم، حیا، عزت، آبرو و شرف۲. ترس، بیم، باک
حیا داشتن، آبرو داشتن
در زبان بلوچی پهنات pahnāt می گویند.
۱. شغل نداشتن، شاغل نبودن، بی حرفه بودن۲. حوصله داشتن، ۳. ولگرد بودن، لاابالی بودن
حساس، کسی که نسبت به مسائل اطراف خود حساس باسد و حساسیت به خرج بدهد، کسی که بی خیال نباشد
بی غمی: بی غکری، بی خیالی، سهل انگاری
ذوب کردن، آب کردن، گداختن
ذوب شدن، آب شدن، در چیزی حل شدن
بم بودن صدا
در گویش بیرجندی به زباله و هر چیزی که دورانداختنی باشد پفتل می گویند. در گویش کُتیچی از گویش های بلوچی پهتل pahtal می گویند
قطعه قطعه کردن، جزءجزء کردن
۱. مسئولیت دادن، منصوب کردن۲. به سر بردن، کسی را به کرسی نشاندن: کسی را منصوب کردن و مسئولیت دادن حرف خود را به کرسی نشاندن: حرف خود را به سر بردن، ...
به هر نحو، هر طور مانده،
کسی که گوش های بلند و بزرگی دارد
نوعی نفرین است، زهر خوردن، خوردنی که موجب درد و مرض شود.
دری وری گفتن
با یکدیگر منازعه نمودن، با خشونت و عصبانیت در مورد موضوعی صحبت کردن، درگیری لفظی پیدا کردن
درگیری لفظی
با خشونت و عصبانیت با یکدیگر صحبت کردن
ابرام ورزیدن، پافشاری کردن، یکدندگی نمودن
یکدندگی کردن، پافشاری کردن، اصرار ورزیدن برای انجام کردی،
چاره ای برای خود اندیشیدن، تدبیری برای خود اندیشیدن، فکر به حال خود کردن
در زبان بلوچی: دستشو: ۱. کسی که در مجالس و محافل دست دیگران را بعد و قبل از غذا خوردن، می شوید۲. ظرفی است که در مجلس و محافل، قبل و بعد از غذا خوردن، ...
به گویش کتیچی از زبان بلوچی جَهکُلی jahkoli می گویند
اندکی، مقداری ناچیز،
ملاحظه کاری،
درکاری هوشیار بودن، جمع کردن حواس، ملاحظه کردن، دوراندیشی نمودن، محتاط بودن
بر عهده گرفتن، وظیفه خود دانستن، خود را موظف به انجام کاری کردن
برعهده کسی بودن، کسی موظف بودن،
۱. کاری را بر عهده کسی گذاشتن، کاری را به کسی محول کردن ۲. کسی را مقصر جلوه دادن کوتاهی در کاری را به کسی نسبت دادن