پیشنهادهای مسعود رئیسی (٩٧)
در بلوچی چَوْچَل čowčalبه معنی، حقه، نیرنگ، فریب و مکر است. چوچل باز یعنی حقه باز، مکار، نیرنگ باز، کسی که اهل مکر و نیرنگ است
چوچل باز یعنی حقه باز، مکار، نیرنگ باز، کسی که اهل مکر و نیرنگ است
مثل دیوانه ها رفتار کردن
هر شخصی، هر فردی، هر انسانی
به معنی عمومی، چیزی که عمومی باشد
چیزی که همه از آن استفاده رایگان کنند، چیزی یا وسیله ای که هر کسی می تواند از آن استفاده کند.
بسیار ترسیدن، کنایه از ترسیدن زیاد
ستمگری، ظلم کردن، ستم کردن
در گویش کُتیچی از گویش های بلوچی به چوشیدن، چوسیرن می گویند. چوس به معنای مکش هست.
مشتاقانه به سمت کاری یا چیزی رفتن، با حرص و طمع زیاد به جایی رفتن، مشتاقانه به جایی رفتن
چیزی یا کسی که کج و راست باشد، نوشته ای که خوانا نباشد و از سطر خارج شده باشد.
در گویش کُتیچی میگویند: کنج کلانج konj - kalānj
شتاب زده، کاری که با شتاب و عجله انجام شود. حرفی که با عجله زده شود.
مهربان بودن، شفقت داشتن
دل افگارشدن، اندوهگین شدن، آزرده خاطر شدن، از دست کسی دل خون شدن
خون دل خوردن
کسی را آزار رساندن، کسی را اذیت کردن، دل افگار کردن، آسایش و آرامش را از کسی گرفتن. معمولا مادران به فرزندان خود که شیطنت می کنند میگویند.
چیزی را بسیار تاب دادن، حرفی را پیچاندن
۱. پیچ در پیچ، چیزی که زیاد تاب داشته باشد، چیزی که در هم پیچیده باشد۲. دروغ، حرف ناراست
از کسی بدون مزد کار گرفتن، در حق کارگر ظلم کردن، حق کارگر را ندادن
منسوب به کاغذ، چیزی که از جنس کاغذ باشد
Carlos Paredes ComSE یک نوازنده گیتار و آهنگساز پرتغالی بود. او به عنوان یکی از بهترین نوازندگان گیتار پرتغالی در تمام دوران شناخته می شود.
کارلوس اومبرتو پاردس ( انگلیسی: Carlos Humberto Paredes؛ زادهٔ ۱۶ ژوئیهٔ ۱۹۷۶ ) یک بازیکن فوتبال اهل پاراگوئه است از باشگاه هایی که در آن بازی کرده ...
آبستن، چهارپایی که آبستن باشد. مایگ بودن: آبستن بودن چهارپا
در گویش کتیچی به معنای حاملگی چهارپا است
بی آبرویی، بی حیایی
بی حیا، بی شرف، بی آبرو
در زبان بلوچی پروا به معنی: ۱. شرم، حیا، عزت، آبرو و شرف۲. ترس، بیم، باک
حیا داشتن، آبرو داشتن
در زبان بلوچی پهنات pahnāt می گویند.
۱. شغل نداشتن، شاغل نبودن، بی حرفه بودن۲. حوصله داشتن، ۳. ولگرد بودن، لاابالی بودن
حساس، کسی که نسبت به مسائل اطراف خود حساس باسد و حساسیت به خرج بدهد، کسی که بی خیال نباشد
بی غمی: بی غکری، بی خیالی، سهل انگاری
ذوب کردن، آب کردن، گداختن
ذوب شدن، آب شدن، در چیزی حل شدن
بم بودن صدا
در گویش بیرجندی به زباله و هر چیزی که دورانداختنی باشد پفتل می گویند. در گویش کُتیچی از گویش های بلوچی پهتل pahtal می گویند
قطعه قطعه کردن، جزءجزء کردن
۱. مسئولیت دادن، منصوب کردن۲. به سر بردن، کسی را به کرسی نشاندن: کسی را منصوب کردن و مسئولیت دادن حرف خود را به کرسی نشاندن: حرف خود را به سر بردن، ...
به هر نحو، هر طور مانده،
کسی که گوش های بلند و بزرگی دارد
نوعی نفرین است، زهر خوردن، خوردنی که موجب درد و مرض شود.
دری وری گفتن
با یکدیگر منازعه نمودن، با خشونت و عصبانیت در مورد موضوعی صحبت کردن، درگیری لفظی پیدا کردن
درگیری لفظی
با خشونت و عصبانیت با یکدیگر صحبت کردن
ابرام ورزیدن، پافشاری کردن، یکدندگی نمودن
یکدندگی کردن، پافشاری کردن، اصرار ورزیدن برای انجام کردی،
چاره ای برای خود اندیشیدن، تدبیری برای خود اندیشیدن، فکر به حال خود کردن
در زبان بلوچی: دستشو: ۱. کسی که در مجالس و محافل دست دیگران را بعد و قبل از غذا خوردن، می شوید۲. ظرفی است که در مجلس و محافل، قبل و بعد از غذا خوردن، ...
به گویش کتیچی از زبان بلوچی جَهکُلی jahkoli می گویند
اندکی، مقداری ناچیز،
ملاحظه کاری،
درکاری هوشیار بودن، جمع کردن حواس، ملاحظه کردن، دوراندیشی نمودن، محتاط بودن
بر عهده گرفتن، وظیفه خود دانستن، خود را موظف به انجام کاری کردن
برعهده کسی بودن، کسی موظف بودن،
۱. کاری را بر عهده کسی گذاشتن، کاری را به کسی محول کردن ۲. کسی را مقصر جلوه دادن کوتاهی در کاری را به کسی نسبت دادن
وظیفه خود دانستن
در گویش کتیچی بلوچی به آن دندان گریشتک dandān gerištak می کویند.
توگوشی به معنی حرفی که در گوش کسی گفته میشود نیز هست.
ریخت و پاش به معنی اسباب و اثاث خونه یا جایی را درهم و برهم زدن، بدون حساب و کتاب خرج کردن، شلختگی، بی نظمی. ریخت و پاش کردن: اسباب و اثاثیه را برهم ...
راه تنفس کسی مسدود شدن، بر اثر فشردگی گلو مردن، سکوت کردن
در گویش کتیچی از گویش های بلوچی کنف را هُپَّک hoppak می گویند.
کنف به معنی خجل، شرمنده و شرمسار است.
اشتهای کسی تحریک شدن
اشتهای کسی را تحریک کردن
در زبان بلوچی به معنای اجازه گرفتن و اختیار داشتن برای انجام کاری است. وقتی ۳ نفر از شاهدان که از نزدیکان عروس هستند برای بله گرفتن، پیش عروس می روند ...
اجازه دادن، اذن دادن، در زبان بلوچی رخصت دادن یا رکست دادن به بله گفتن عروس می گویند. وقتی ۳ نفر مرد از اقوام و نزدیکان عروس برای بله گرفتن پیش عروس ...
رخصت در بلوچی رکست می گویند. به معنای اجازه، خداحافظی، وداع رکست کردن: خداحافظی کردن، وداع کردن
در زبان بلوچی به معنای خداحافظی کردن، وداع کردن است.
قبلا، سابقا، جلوتر، مدت زیادی قبل، چندسال قبل.
به خنده واداشتن، با لمس نقاط حساسی بدن به وسیله نوک انگشت یا چیزی نرم، کسی را تحریک کردن و موجب خنده او شدن
در گویش کُتیچی از زبان بلوچی، کِلکِلی می گویند.
قلقلک دادن یعنی جای حساس از بدن کسی را با نوک انگشتان یا چیزی نرم، لمس کردن و باعث خنده زدن او شدن
از کسی حمایت کردن، پشتیبانی کردن، هواخواه کسی بودن،
در زبان بلوچی وال به معنی نوعی پارچه نازک که نسبت به سایر پارچه ها قیمت کمتری دارد و کم ارزش تر است.
یک یا چندبار در هوا دور خود چرخیدن و به زمین فرود آمدن،
نادان، کودن، سفیه
عجله، عجله ای که از روی حرص و طمع باشد
هول شدن یا هول بودن یعنی؛ از روی حرص و طمع، عجول بودن برای به دست آوردن چیزی
در زبان بلوچی و گویش کتیچی، هول شدن به معنای دستپاچه شدن؛ حریص بودن، طمعکار بودن است
در زبان بلوچی هول به معنی دستپاچه، دستپاچگی و نیز به معنای حرص و طمع است
در گویش کتیچی از کویش های زبان بلوچی هم چهمی می گویند. به معنی رقابت، رقابتی که از روی حسادت باشد؛ تقلید، تقلیدی که از روی حس حسادت باشد؛ وقتی شخصی د ...
متورم کردن، با بوی غذا یا خوراکی خوشمزه کسی را متورم کردن
سروصدای بیهوده ایجاد کردن، ولوله بیهوده برپا کردن
اختلاس کردن
بدبخت کردن، فقیر کردن، در فشار و تنگنا قرار دادن
لُدّ: در زبان بلوچی به معنی تکان خوردن به جلو و عقب است. در حالت نشسته به جلو و عقب تکان خوردن. گاهی از شدت ناراحتی به سبب مرگ عزیزی، به حالت نشسته، ...
لُدّانْتِن:در زبان بلوچی به معنی تکان دادن نوزاد است. به این نحو که به حالت نشسته پاها را دراز کرده و نوزاد را روی دو ران خود میگذارند، یک دست روی سی ...
در بعضی از گویش های زبان بلوچی به هسته و دانه میوه، اِسْتَک می گویند. مثل استک خرما، استک هلو و. . .
در بلوچیبه استخوان، اِسْتَک و هَدّک می گویند.
در زبان بلوچی به آهو، آهوگ می گویند. در زبان پهلوی نیز آهوگ گفته اند.
در زبان بلوچی سِل به معنی کثیف و ناپاک است. هرچیزی که تماس آن با لباس باعث ناپاکی لباس می شود.
پگاه به معنی صبح زوداست هنگامی که هوا کاملاروشن شده، قبل از طلوع آفتاب. در بلوچی با فتحه ب و تشدید گاف تلفظ می شود. پَگّاه
در گویش بلوچی یوار می گویند، زمان بعد از عصر وقتی که هوا رو به خنکی می رود
خاصا برای میوه ها بکار می رود
له و په