پیشنهادهای مسعود رئیسی (٣٢٥)
واژگان کتیچی: در گویش کتیچی به معنی سن و سال و عُمر است
کسی که چشمان زاغ و رنگی داشته باشد.
واژگان کتیچی: در گویش کتیچی: زاگُل می گویند به معنی چشم رنگی، کسی که چشمان رنگی داشته باشد
سبز کم رنگ، چشم زاغی، چشم رنگی، کسی که چشمان رنگی داشته باشد
واژگان کتیچی در گویش کتیچی: زِه بر زاد به معنی نسل در نسل، پشت در پشت، کل خاندان
واژگان کتیچی در گویش کتیچی، زاجرات zājerāt می گویند. کسی به زاجرات داشتن: کسی را در فلاکت و بدبختی نگه داشتن. به زاجرات بورن: در فلاکت، فقر و نداری ...
واژگان کتیچی در گویش کتیچی: ژند به معنی: ۱. خسته و کوفته، است. ۲. کهنه، فرسوده ژندی: خستگی ژند بورن: خسته بودن، کهنه شدن، فرسوده شدن ژند کرتن: خسته ک ...
واژگان کتیچی کاملا خیس، چیزی که کاملا خیس باشد. تَرتَمیچ نیز می گویند
واژگان کتیچی شوَ روچ šow rōč، به معنی همیشه، مدام، شبانه روز، ۲۴ ساعت شبانه روز
واژگان کتیچی در گویش کتیچی، نازنگلو nāza�galō می کویند.
واژگان کتیچی در گویش کتیچی تِنِک می گویند. تنگ به معنی نازک و رقیق است
واژگان کتیچی در گویش کتیچی، تَنْک، می گویند.
واژگان کتیچی در گویش کتیچی، بالینک bālink می گویند.
واژگان کتیچی در گویش کتیچی به شغال، شَگال و نیز تولگ tōlag می گویند.
واژگان کتیچی در گویش کتیچی، تهار tahār می گویند
واژگان کتیچی در گویش کتیچی کَوش kowš می گویند.
واژگان کتیچی در گویش کتیچی، شَو šow می گویند
در گویش کتیچی، سَوز sowz و شوز šūz می گویند.
گُرگاس ترکیبی از سگ و گرگ است، از جفت گیری سگ و گرگ به دنیا می اید. این حیوان جسارت گرگ و هوش سگ را دارد و از همین رو برای انسان و دیگر جانداران به و ...
در گویش کتیچی �نَپَر� napar می گویند. علاوه بر این نپر به معنی قاصد و پیک و نیز به معنای خادم و خدمتکار نیز هست. مثل: نپر کِرتِن: نفر کردن به معنای ق ...
شَتّا šttā در گویش کتیچی به معنی انکار و منکر شدن است. شتا کرتن: انکار کردن،
در گویش کتیچی زهره zahra میگویند به معنی جرات و شهامت زهره داشتن: جرات انجام کاری را داشتن، شهامت انجام دادن کاری را داشتن. زهرگ zahreg: کیسه صفرا
جرات کردن، شهامت انجام دادن کاری را داشتن
در گویش کتیچی، سَرچَک sar čak می گویند.
قهر کردن، ناراحت شدن از کسی، نگاه را از کسی برگرفتن
بی بندوبار، کسی که برای انجام کاری یا برزبان آوردن سخنی به هیچ اصولی پایبند نباشد، بی فکر
جای خلوت، مکانی که کسی دور و بر آن نباشد.
درگویش کتیچی، �هس هس� has - has میگویند. هس هس کرتن: به نفس افتادن، تند تند نفس کشیدن به دلیل خستگی ناشی از سریع دویدن و حمل بار سنگین
در گویش کتیچی، هِکّو hekkō میگویند
واژگان کتیچی درگویش کتیچی �هکستن� hekkeste� میگویند. بعد از گریه زیاد و شدید، حالتی شبیه سکسکه به انسان دست می دهد
در گویش کتیچی، زحیر به معنی دل تنگی است. زحیر کِرْتِن: دلتنگ شدن
به فلاکت در گویش کتیچی، زاجرات zājerāt می گویند،
خواب خرگوشی، خوابی که در آن، چشمان نیمه باز باشند.
در گویش کتیچی به معنی خواب خرگوشی است، خوابی که در آن چشمان نیمه باز باشند.
واژگاه کتیچی در گویش کتیچی به خرگوش، حرگوشکhargōšk می گویند.
در گویش کتیچی به خرچنگ، چنگا ča�gā میگویند.
بداخلاق، بدخلق، خلافکار بدماشی: بداخلاقی، خلافکاری
بی حواس، بیهوش، کسی که هوش و حواس او سر جایش نباشد، فراموشکار بی ماش بورن: بیهوش بودن، فراموشکار بودن، حواس نداشتن
واژگان کتیچی در گویش کتیچی نیز ماش می گویند. و نیز در گویش کتیچی، ماش به معنای هوش و حواس، هست. ماش داشتن: حواس داشتن بی ماش: بی حواس، فراموشکار، کس ...
میو meyow در گویش کتیچی به معنای آوای گربه است. میو میو کرتن: صدای گربه را تقلید کردن
پتی patti در گویش کتیچی به معنی پاسور، پاسور بازی است. پتّیا: پاسور پتّیا کرتن: پاسور بازی کردن
در گویش کتیچی مَرَهْم marahm می گویند مرهم جان: التیام بخش درد جسم و روح
واژگان کتیچی در گویش کتیچی، دَرْپ می گویند.
واژگان کتیچی درگویش کتیچی شَپَک یا شَوَک می گویند
واژگان کتیچی پر per: به معنای بال، پرواز، پرش پر گرتن: پر واز کردن و در هوا گم شدن پِر بال: پرواز، به هوا رفتن، پِربال گرتن: غیب شدن در هوا
واژگان کتیچی در گویش کتیچی به جوراب، پاکش pākaš می گویند
در کویش کتیچی تیک tik به معنی مقابل، مستقیم، هدف تی به تیک کسی یا چیزی یعنی رو به رو کسی یا چیزی، مقابل کسی یا چیزی تیک گرتن: هدف گرفتن، تنظیم کردن ...
در گویش کتیچی نیز به دیواری که ازخشت و گل ساخته بشه، چینه čina می گویند
در قدیم اگر بلا و مصیبتی برکسی نازل میشد و یا از نزدیکانش، کسی وفات میکرد به نشانه غم و ناراحتی، خاک برسر خود می ریختند.
معنی نزدیک آن یعنی مردن و خاک بر او ریختن اما معنی کنایه ای آن یعنی بدبخت شدن، بیچاره شدن، مشکل و گرفتاری دچار شدن