پیشنهادهای مسعود رئیسی (٣٢٥)
کارلوس اومبرتو پاردس ( انگلیسی: Carlos Humberto Paredes؛ زادهٔ ۱۶ ژوئیهٔ ۱۹۷۶ ) یک بازیکن فوتبال اهل پاراگوئه است از باشگاه هایی که در آن بازی کرده ...
آبستن، چهارپایی که آبستن باشد. مایگ بودن: آبستن بودن چهارپا
در گویش کتیچی به معنای حاملگی چهارپا است
بی آبرویی، بی حیایی
بی حیا، بی شرف، بی آبرو
در زبان بلوچی پروا به معنی: ۱. شرم، حیا، عزت، آبرو و شرف۲. ترس، بیم، باک
حیا داشتن، آبرو داشتن
در زبان بلوچی پهنات pahnāt می گویند.
۱. شغل نداشتن، شاغل نبودن، بی حرفه بودن۲. حوصله داشتن، ۳. ولگرد بودن، لاابالی بودن
حساس، کسی که نسبت به مسائل اطراف خود حساس باسد و حساسیت به خرج بدهد، کسی که بی خیال نباشد
بی غمی: بی غکری، بی خیالی، سهل انگاری
ذوب کردن، آب کردن، گداختن
ذوب شدن، آب شدن، در چیزی حل شدن
بم بودن صدا
در گویش بیرجندی به زباله و هر چیزی که دورانداختنی باشد پفتل می گویند. در گویش کُتیچی از گویش های بلوچی پهتل pahtal می گویند
قطعه قطعه کردن، جزءجزء کردن
۱. مسئولیت دادن، منصوب کردن۲. به سر بردن، کسی را به کرسی نشاندن: کسی را منصوب کردن و مسئولیت دادن حرف خود را به کرسی نشاندن: حرف خود را به سر بردن، ...
به هر نحو، هر طور مانده،
کسی که گوش های بلند و بزرگی دارد
نوعی نفرین است، زهر خوردن، خوردنی که موجب درد و مرض شود.
دری وری گفتن
با یکدیگر منازعه نمودن، با خشونت و عصبانیت در مورد موضوعی صحبت کردن، درگیری لفظی پیدا کردن
درگیری لفظی
با خشونت و عصبانیت با یکدیگر صحبت کردن
ابرام ورزیدن، پافشاری کردن، یکدندگی نمودن
یکدندگی کردن، پافشاری کردن، اصرار ورزیدن برای انجام کردی،
چاره ای برای خود اندیشیدن، تدبیری برای خود اندیشیدن، فکر به حال خود کردن
در زبان بلوچی: دستشو: ۱. کسی که در مجالس و محافل دست دیگران را بعد و قبل از غذا خوردن، می شوید۲. ظرفی است که در مجلس و محافل، قبل و بعد از غذا خوردن، ...
به گویش کتیچی از زبان بلوچی جَهکُلی jahkoli می گویند
اندکی، مقداری ناچیز،
ملاحظه کاری،
درکاری هوشیار بودن، جمع کردن حواس، ملاحظه کردن، دوراندیشی نمودن، محتاط بودن
بر عهده گرفتن، وظیفه خود دانستن، خود را موظف به انجام کاری کردن
برعهده کسی بودن، کسی موظف بودن،
۱. کاری را بر عهده کسی گذاشتن، کاری را به کسی محول کردن ۲. کسی را مقصر جلوه دادن کوتاهی در کاری را به کسی نسبت دادن
وظیفه خود دانستن
در گویش کتیچی بلوچی به آن دندان گریشتک dandān gerištak می کویند.
توگوشی به معنی حرفی که در گوش کسی گفته میشود نیز هست.
ریخت و پاش به معنی اسباب و اثاث خونه یا جایی را درهم و برهم زدن، بدون حساب و کتاب خرج کردن، شلختگی، بی نظمی. ریخت و پاش کردن: اسباب و اثاثیه را برهم ...
راه تنفس کسی مسدود شدن، بر اثر فشردگی گلو مردن، سکوت کردن
در گویش کتیچی از گویش های بلوچی کنف را هُپَّک hoppak می گویند.
کنف به معنی خجل، شرمنده و شرمسار است.
اشتهای کسی تحریک شدن
اشتهای کسی را تحریک کردن
در زبان بلوچی به معنای اجازه گرفتن و اختیار داشتن برای انجام کاری است. وقتی ۳ نفر از شاهدان که از نزدیکان عروس هستند برای بله گرفتن، پیش عروس می روند ...
اجازه دادن، اذن دادن، در زبان بلوچی رخصت دادن یا رکست دادن به بله گفتن عروس می گویند. وقتی ۳ نفر مرد از اقوام و نزدیکان عروس برای بله گرفتن پیش عروس ...
رخصت در بلوچی رکست می گویند. به معنای اجازه، خداحافظی، وداع رکست کردن: خداحافظی کردن، وداع کردن
در زبان بلوچی به معنای خداحافظی کردن، وداع کردن است.
قبلا، سابقا، جلوتر، مدت زیادی قبل، چندسال قبل.
به خنده واداشتن، با لمس نقاط حساسی بدن به وسیله نوک انگشت یا چیزی نرم، کسی را تحریک کردن و موجب خنده او شدن