پیشنهادهای kianoosh hossani (٣٣٦)
سلیم دفع . قمع: دوری و سرکوب کردن.
سلیم دفع و قمع: دوری و سرکوب کردن
سلیم اغالیده: آشفته، بر انگیخته، هیجان زده، شورمند، بسته بندی شده، مهار شده
سلیم مستقر: آشکار، که در برابر مستتر بکار می رود.
سلیم استروار: سه بارِ قاطر
سلیم یکل الوجوه: واژه ای اربی و در فارسی به معنای به هر گونه ست.
سلیم اقرار: بازگویی، گواهی دادن
سلیم احوال و اوضاع: سرگذشت و چگونگی، سرگذشت ها و رویدادها
سلیم کتب: نسخه ها، نوشار ها
سلیم غنایم: واژه ای اربی و در فارسی به معنای دستاوردها ست.
سلیم فاما: و اما، ولی
سلیم تحقیق: پژوهش گری
سلیم اصفا: پاک کردن، پاکیزه کردن، زدودن
سلیم مفاخرت: به خود بالیدن، می بالم.
سلیم متابعان: دنباله روان، پیروان
سلیم متابع: دنباله رو
سلیم طبع: دلخاه
سلیم جبال: کوهستان ها
سلیم روال: روش، شیوه
سلیم وفادار: پایدار، پیماندار، سرسپرده
سلیم تبلیغات: آگاهی رسان، آگاهی دهنده، بازرونده، پخش آگاهی، پخشا،
سلیم تبلیغات: آگاهی رسانی، بازرونده، پخشا، پخش آگاهی.
سلیم صحیفة الناظرین: نامه ای برای جویندگان راستین. نام نوشتاری از سید سهراب ولی بدخشانی از اندیشمندان شیعیان اسماعیلی ست که یه سی و شش صحیفه هم شناخ ...
سلیم اختیار مطلق: همه ی نیرو
سلیم یقیین: یقیین یا یقین واژه ای اربی که در فارسی با بی گمانی، دانستنِ استوار، باور راستین، دریافتنی روشن.
سلیم تحلیل: بررسی، درون نگری، ریشه کاوی، سنجش، کاوش، گشایش اندیشه، واکاوی
سلیم بداء: هویدا شدن، پشیمان شدن
سلیم شهرت: شناخته شده
سلیم ذریّت: فرزندان یک تبار، ادامه فرزندان پس از دیگری در یک تبار یا خانواده.
سلیم ساطع: نمایان، بسیار درخشان.
سلیم ظهوری: ظهوری: پیدایشی، پیدایی.
سلیم محکوم: داوری شده، سر نوشت پذیر، گناهکار، فرمان برده داوری.
سلیم موسوم: هنگام
سلیم مفسر: روشنگر آیین.
سلیم حضرت او: منظور خداوند ست که حضرت دوست هم گفته می شود و در فارسی به معنای آن بزرگوار ست.
سلیم واچب الوجود: بایستگی هستی بخش، بایستگی خداوند.
سلیم الهیات: دانش خدا شناسی.
سلیم حکیم الهی: فرزانه آیینی، بالاترین رده در میان دانشمندان آیینی.
سلیم اصطلاحات: جمع اصطلاح و در فارسی نوین واژگان معنی می دهد.
سلیم کلامی: واژه ای اربی که به فارسی گفتاری معنی می دهد وقتی می گوییم علم کلام یعنی دانش گفتاری، مباحث کلامی یعنی در گیری های گفتاری یا ستیزه های گفت ...
سلیم الهی گری: خدا پنداری
سلیم ابایی: پرهیزی، خود داری ای، مانند اینکه بگوییم از گفتن این حرف ابایی ندارد یعنی از گفتن این سخن پرهیزی ( خود داری ای ) ندارد.
سلیم حوزه: بخش، گستره.
سلیم منطق: درست اندیشی، خرد سنجی، سخن خرد ورزی.
سلیم منطق: درست اندیشی، خردورزی، سخن خردورزی.
سلیم فلسفه: خرد دوستی، دانش و خرد ورزی.
سلیم معابد: جمع معبد یعنی نیایشگاه ها، پرستشگاه ها.
سلیم مراکز: کانون ها.
سلیم دبیر: آموزش دهنده، نویسنده.
سلیم دبیر: آموزش دهنده، نویسنده