پیشنهادهای kianoosh hossani (٩٢)
سلیم درایت: دور اندیش، دور نگر
سلیم حساب کردن: باور کردن، پشت گرم شدن. مانند اینکه بگوییم روی کار تو حساب کردم یعنی کار تو را باور کردم یا به کار تو پشت گرم شدم.
سلیم شرم و حیا: پرهیز از بی آبرویی
سلیم شرم: پرهیز کردن
سلیم آلایندگی: آلودگی هوا
سلیم مرتفع: بالا بلند مانند ساختمان های مرتفع یعنی سازه های بالا بلند.
سلیم * بَکر: شتر جوان * بِکر: دست نخورده، چه از گونه های آدمی باشد چه از گونه های زیستگاهی.
سلیم اجابت: هنگام پذیرش دعا و نماز، پذیرش
سلیم جرعه: قورت
سلیم فرسخ: واحد اندازه گیری مسافت که فارسی آن فرسنگ ست و برابر با شش کیلومتر کنونی ست.
ضمانت: برگشت دار، پذیرا دار
سلیم ضامن:آزاد کن، رها کن. * مانند اینکه می گوییم یا ضامن آهو یعنی ای آزاد کننده آهو، ای رها کننده آهو. * ضامن نارنجک: رها کننده آتشزنه نارنجک.
سلیم واقع: براستی، قرار گرفتن
سلیم واقع: براستی
سلیم مدفون: زیر خاک شده، خاک شده
سلیم پارتیزان: نمی توانم باور کنم که فرانسوی ست بلکه این واژه از پیکار جویان اشکانی که به پارتی آوازه داشتند می آید و واژه ای پارسی ست که به کشور فرا ...
سلیم شرایط: چگونگی ها، پیمان ها
سلیم وفاداری: با هم بودن، با هم بودن تا پایان راه
سلیم خیال: خوش باور، سایه های اندیشه و گمان
سلیم خیال پرداز: خوش باورانه
سلیم کافی: اندازه
سلیم ناقص: آفرینش نا درست، عیب ناک
سلیم سوت و کور: بدون آواز و فروغ، تنهای تنها
سلیم مَلاک: مایه، نمونه مَلّاک: زمین دار
سلیم خیال: سایه های اندیشه و گمان.
سلیم گمند: در روستاهای نیشابور به سیر شدن پس از غذا خوردن می گویند.
سلیم اوهام: آرزوهای دست نیافتنی، پنداشته ها
سلیم طاسین الازل: رازهای همیشه پنهان در قرآن
سلیم شطحیات: سخنان ناسازگار با پایه های آیینی
سلیم حرص: بسیار خاهی
سلیم بغض: اندوه
سلیم حریر: پارچه ای نرم و نازک ساخته شده از ابریشم، دیبا
سلیم ظُهر: نیمروز، نیمی از روز ظَهر: پشت کاغذ یا نامه
سلیم شرجی: آب و هوای گرم و مرطوب، دَمدار
سلیم نحس: بد شگون، نا فرخنده
سلیم ایمان: باور درست
سلیم حیاط: زمین دیوار کشی در جلو هر سازه. حیات: آب زندگانی.
سلیم تدریجی: آهستگی
سلیم وجدان: نیروی درونی اندیشه آدمی
سلیم غریبانه: بیگانه وار
سلیم جنس: گونه
سلیم غل: پای بند