تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلیم منضجه: نیروی نرم کننده خوراک پیش از گوارش در شکم.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلیم فضولات: پس مانده های خوراکی درون شکم.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلیم نیروی اجرایی: نیروی انجام دهنده

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سالیم مَدو و هَدو: آرامش نیروهای درونی بدن پس از تلاش و کشش.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلیم هَدو: آرامش، آرامش در بدن که پس از جنب و جوش بدست می آید.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلیم مَدو:کشش، نیروی کششی خوراک به درون معده

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلیم نَدو: آرامش، ایستایی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلیم بر عکس: نا همسو

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلیم قوت: انگیزش درونی، نیرو، نیرو گرفتن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلیم خَفَت: خاب، خاب آلود، سستی. خِفّت: زبونی، ننگ، رسوایی خِفت: یقه گرفتن کسی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلیم مزیق: واژه ای در فارسی کهن و بر گرفته از اربی ست به معنای گرفتاری، تنگنای سخت مانند: بواسطه این نابینایی و مزیق جهل برهد یعنی به میانجی این نا ب ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلیم دانست: آگاهی یافتن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلیم مصیقل: براق کننده، تابش دهنده

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلیم بجهت: به انگیزه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلیم بینات: اربی ست و برابر انگیزه های آشکار و روشن در فارسی ست.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلیم غرائب: غرایب یعنی بیگانه ها، دور ها.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

سلیم عجایب: شگفت آوری ها، شگفت زده گان، شگفتی ها.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلیم بدایع: تازه ها، نو آوری ها

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلیم سبحانه تعالی: سبحانه تعالا یعنی پاک و منزه ست خداوند بالا رده. البته رده برابر فارسی واژه مرتبه ست.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلیم کثیراً کثیراً: به اندازه بسیار بسیار زیاد

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلیم کثیراً: کثیرن، بسیار زیاد، به اندازه زیاد. کثیراً کثیراً: به اندازه بسیار بسیار زیاد

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلیم اهل بیت: همنشینان یک خانه، خاندان و بیشتر این واژه اربی به خاندان پیغمبر اسلام گفته می شود.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلیم ذرّه: ریزه، ریزه ای

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلیم غبرایی: خاک غبار آلود

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلیم حیض: پایین ترین، مانند اوج گنبد خضرا تا حیض مرکز غبرایی خاک یعنی بلندای قبه ی سبز تا پایین ترین یا مرکزی ترین نقطه ی خاک غبار آلود

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلیم بواسطه: به انگیزه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلیم واجبات: جمع واجب یعنی بایسته ها

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلیم واجبات ممکن: بایسته های شدنی در برابر واجبات ممتنع واجبات ممتنع: بایسته های نا شدنی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلیم خادمان: جمع خادم یعنی فرمانبران نه فرمانبرانان

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلیم نفس طبیعی: سرشت وجودی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلیم نفس طبیعی: سرشت جان

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلیم گنبد خضرا: گنبد سبز

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلیم نقوت: اربی و جمع نقته ست به معنی غذای جان ( روح )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلیم ملک و ملکوت: جهان نادیدنی، مولوی می گوید *بگذران از ملک تا ملکوت تا شوی در قرب حضرت بی نقوت یعنی از جهان آشکار گذشت کن تا در نزدیک سرورمان بی نی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلیم بصارت: باریک بینی، ریز بینی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلیم آفاق و انفس: کرانه های آسمان و جان ها = اندیشیدن در وجود آدمی و چگونگی هستی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلیم بیعد: بی اندازه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلیم مُرکب: پیچیده

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلیم انجمن باز سازی ست که اشتباهن باز سلزی تایپ شده.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلیم خائن: پیمان شکن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلیم وهمی: نادرست

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلیم معلول: وابسته

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلیم عاجل: با شتاب.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلیم اجل: پس آیند، ، زمان فرا رسیدن مرگ.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلیم تپیدن: بی قراری دل ها، لرزیدن دل ها.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلیم له: نرم

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلیم برین: ابر نرین، بالاترین، گسترده ترین.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلیم عمل جراحی: کار بهبود بخشی برای زخم های ناشی از برش و بریدگی تن و بدن.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلیم جراحی: دستکاری ولی معمولن برای کارهای پزشکی استفاده می کنند.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلیم جراح: زخم پزشک، پزشکی که کارش درمان بریدگی و برش ها در هر جای بدن ست.