پیشنهادهای kianoosh hossani (١٦٤)
سلیم منضجه: نیروی نرم کننده خوراک پیش از گوارش در شکم.
سلیم فضولات: پس مانده های خوراکی درون شکم.
سلیم نیروی اجرایی: نیروی انجام دهنده
سالیم مَدو و هَدو: آرامش نیروهای درونی بدن پس از تلاش و کشش.
سلیم هَدو: آرامش، آرامش در بدن که پس از جنب و جوش بدست می آید.
سلیم مَدو:کشش، نیروی کششی خوراک به درون معده
سلیم نَدو: آرامش، ایستایی
سلیم بر عکس: نا همسو
سلیم قوت: انگیزش درونی، نیرو، نیرو گرفتن
سلیم خَفَت: خاب، خاب آلود، سستی. خِفّت: زبونی، ننگ، رسوایی خِفت: یقه گرفتن کسی
سلیم مزیق: واژه ای در فارسی کهن و بر گرفته از اربی ست به معنای گرفتاری، تنگنای سخت مانند: بواسطه این نابینایی و مزیق جهل برهد یعنی به میانجی این نا ب ...
سلیم دانست: آگاهی یافتن.
سلیم مصیقل: براق کننده، تابش دهنده
سلیم بجهت: به انگیزه
سلیم بینات: اربی ست و برابر انگیزه های آشکار و روشن در فارسی ست.
سلیم غرائب: غرایب یعنی بیگانه ها، دور ها.
سلیم عجایب: شگفت آوری ها، شگفت زده گان، شگفتی ها.
سلیم بدایع: تازه ها، نو آوری ها
سلیم سبحانه تعالی: سبحانه تعالا یعنی پاک و منزه ست خداوند بالا رده. البته رده برابر فارسی واژه مرتبه ست.
سلیم کثیراً کثیراً: به اندازه بسیار بسیار زیاد
سلیم کثیراً: کثیرن، بسیار زیاد، به اندازه زیاد. کثیراً کثیراً: به اندازه بسیار بسیار زیاد
سلیم اهل بیت: همنشینان یک خانه، خاندان و بیشتر این واژه اربی به خاندان پیغمبر اسلام گفته می شود.
سلیم ذرّه: ریزه، ریزه ای
سلیم غبرایی: خاک غبار آلود
سلیم حیض: پایین ترین، مانند اوج گنبد خضرا تا حیض مرکز غبرایی خاک یعنی بلندای قبه ی سبز تا پایین ترین یا مرکزی ترین نقطه ی خاک غبار آلود
سلیم بواسطه: به انگیزه
سلیم واجبات: جمع واجب یعنی بایسته ها
سلیم واجبات ممکن: بایسته های شدنی در برابر واجبات ممتنع واجبات ممتنع: بایسته های نا شدنی
سلیم خادمان: جمع خادم یعنی فرمانبران نه فرمانبرانان
سلیم نفس طبیعی: سرشت وجودی
سلیم نفس طبیعی: سرشت جان
سلیم گنبد خضرا: گنبد سبز
سلیم نقوت: اربی و جمع نقته ست به معنی غذای جان ( روح )
سلیم ملک و ملکوت: جهان نادیدنی، مولوی می گوید *بگذران از ملک تا ملکوت تا شوی در قرب حضرت بی نقوت یعنی از جهان آشکار گذشت کن تا در نزدیک سرورمان بی نی ...
سلیم بصارت: باریک بینی، ریز بینی
سلیم آفاق و انفس: کرانه های آسمان و جان ها = اندیشیدن در وجود آدمی و چگونگی هستی
سلیم بیعد: بی اندازه
سلیم مُرکب: پیچیده
سلیم انجمن باز سازی ست که اشتباهن باز سلزی تایپ شده.
سلیم خائن: پیمان شکن
سلیم وهمی: نادرست
سلیم معلول: وابسته
سلیم عاجل: با شتاب.
سلیم اجل: پس آیند، ، زمان فرا رسیدن مرگ.
سلیم تپیدن: بی قراری دل ها، لرزیدن دل ها.
سلیم له: نرم
سلیم برین: ابر نرین، بالاترین، گسترده ترین.
سلیم عمل جراحی: کار بهبود بخشی برای زخم های ناشی از برش و بریدگی تن و بدن.
سلیم جراحی: دستکاری ولی معمولن برای کارهای پزشکی استفاده می کنند.
سلیم جراح: زخم پزشک، پزشکی که کارش درمان بریدگی و برش ها در هر جای بدن ست.