پیشنهادهای kianoosh hossani (٣٣٦)
سلیم مأموریت: کار سپاری، کار واگذاری.
سلیم تارک: تاج وار، بلندای. . . ، سربالایی
سلیم حالا: واژه ای فارسی ست و کوتاه شده ی این حال ست و یه معنای اکنون، این دم، این زمان.
سلیم عنایت: مهر و نگرش، نیک نگری.
سلیم عشرت: خوش خرّمی، خرّن دمی.
سلیم علل: برانگیزها
سلیم عامدانه: از روی خاست، دانسته
سلیم خاطر انگیز: یادمان ساز، یادآور خوش.
سلیم تصور: انگاشت، پنداشت
سلیم نافذ: رسوخ کننده، درون ریز
سلیم دقت: ژرفنگری، هوشیاری
سلیم عبور: راه گذری
سلیم دقیقاً: به درستی، به راستی، بی کم و کاست، همانگونه که باید. . .
سلیم جاذبه: کشندگی زمین، کشش به سمت پایین.
شلیم مؤمن: مرد باور مند، مرد پرهیزکار، مرد خداپرست.
سلیم مؤمنه: زن باورمند، زن پرهیزکار، زن خداپرست
سلیم علیه السلام: بزرگ خوی، فرخ خوی، گرامی فر، درود بر او
سلیم اجماع: سازش همگانی
سلیم مذهب: باور داشت آیینی
سایم خدیعت: اندیشه ناپسند
سلیم خدیعت: حقه بازی، نیرنگ بازی، چاره بازی ناپستد.
سلیم حبایل: ریسمان ها، طناب ها
سلیم ملواح: برگ ها، اوراق
سلیم عوام: مردم ساده و نا آشنا
سلیم تقلید: پیروی نا سنجیده، دنباله روی
سلیم متدین: آیین دار، باور مند، کیش ورز
سلیم همگنان: هم مانندان، هم جایگان، هم ردگان
سلیم مذهب: باور راه، راه آیینی، روش آیینی
سلیم اعتراض:خرده گبری، ناساز گویی، ناخرسندی، نپذیرفتگی
سلیم استخراجات: برداشت ها، بیرون کشیده ها
سلیم آیات متشایه: نشانه های همسان
سلیم بدعت: نو اندیشی ناپسند� البته در آیین�
سلیم نظران مقصور: دیدگاه بسته، نگاه بسته.
سلیم اطراف و اکناف: گوشه و کنار، چهار سوی پیرامون.
سلیم داعی: آیین گستر پنهان، پیام آور آیین، فراخان آیین
سلیم اخزاه الله: خداوند او را فرو گیرد، نفرین خدا بر او باد، خداوند ناپسندش دارد.
سلیم ترمد: درد چشم، سوزش و سرخی چشم * بی سامانی، درماندگی، گرفتاری
سلیم فرض: بایسته، بایست
سلیم وثوق: باور داشت، خوش باوری
سلیم مقیم: جای گیر، ماندگار
سلیم مقیمان: جای گرفتگان
سلیم جانبین: دو پهلو، دو سویه
سلیم یحتمل: شاید، ممکن ست.
سلیم زبان تشنیع: زبان نکوهش، گفتار سرزنش آمیز، سخن سرزنش آمیز.
سلیم اجابت التماس: پذیرش خاهش بسیار، به در خاست او گردن نهادن
سلیم امان:آرامش، آسودگی، آه از. . . ، ببخش، دریغ، دریغا، پناه، واویلا
سلیم شنعتی: وتژه ای اربی که در فارسی برابر ست با: بدکردازی، زشت کرداری، ناپسندی، نکوهیدگی. که زشتکار ( برای فرد ) زشت کارانه ( برای کار ) ناپسند ( ...
سلیم ثبت: ماندگار کردن، ماندگاری
سلیم نزع: برکندن و کشیدن چیزی، در آوردن، گرایش یا تمایل داشتن، در آویختن
سلیم منازعت: درگیر شدن، کشاکش، ستیز داشتن، دشمنی ورزیدن.