تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

سلیم لمس: دست زدن، دست کشیدن، گرفتن، مالیدن

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

سلیم تفحص: پژوهیدن و کاوش در کارهای علمی، پژوهش.

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

سلیم ذایقه: که ذائقه هم می نویسند یعنی چشنده، بیشتر برای حس چشایی بکار می رود.

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

سلیم شاهدان: گواهی دهندگان، گواهان

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

سلیم اشکال: پیچیدگی ها

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سلیم طالبان: خاهندگان، خاستارن.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سلیم ضروری: فوری

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سلیم فهم: پی بردن، شناخت، فرا گیری.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سلیم حس مشترک: آگاهی همگانی، دریافت همگانی، شناخت همگانی.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سلیم منقوشه: نگاریده، نگار شده، نگاره دار.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سلیم محسوسه: واژه ای اربی که در فارسی برابر با دریافت شدنی ست. قابل درک، قابل حس کردن.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سلیم مرتسمه: بازتاب یافته

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سلیم غضبی: خشمی، خشمگیری

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سلیم غضبی: خشمگینی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سلیم منهیه: یکی از نیروهای هشتگانه بدن ست که جنین را تا هنگام نوزادی در رشد و نمو یاری می کند.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سلیم وارث: جانشین، سفارش شده ویژه، مانده بران

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سلیم ارث بر: مانده بر

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سلیم ارث: مانده

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سلیم غزل: چکامه های آهنگین

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سلیم ذات الصفائح یا ذات الصفایح: صفحه گردان آسمانی ابزاری که ستاره شناسان قدیم برای پیرامون های گوناگون آسمانی بکار می بردند. این ابزار نسخه ای چند ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سلیم ذات الحلق: مدار نگار، ابزاری کره ای شکل که ستاره شناسان از آن برای نشان دادن و گردش آسمان بکار می بردند.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سلیم ربع المجیب: زاویه سنج خورشیدی، از ابزارهایی که ستاره شناسان در قدیم اندازه گیری ارتفاع خورشید یا ستارگان از کرانه ها به کار می بردندو

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سلیم اصطرلاب: ستاره سنج که این ابزار را ستاره شناسان برای اندازه گیری جایگاه ستارگان و خورشید در گذشته بکار می بردند.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سلیم زیج: زیگ، جدول هایی که ستاره شناسان برای شناسایی چگونگی و جنبش ستارگان و سیارگان، راه شیری و کهکشانها می کشند و در نسخه ای گرد آوری می کنند. پر ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سلیم رصدخانه: جایگاه دیده بانی و بررسی آسمان و ستارگان، جایگاه سنجش آسمان، ستارگان و سیارگان.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سلیم لطیف: خوش پیکر

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سلیم ممثله: نیروی دگرگون کننده خوراک به تخمک یا همان اسپرم.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سلیم منضجه: نیروی نرم کننده خوراک پیش از گوارش در شکم.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سلیم فضولات: پس مانده های خوراکی درون شکم.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سلیم نیروی اجرایی: نیروی انجام دهنده

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سالیم مَدو و هَدو: آرامش نیروهای درونی بدن پس از تلاش و کشش.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سلیم هَدو: آرامش، آرامش در بدن که پس از جنب و جوش بدست می آید.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سلیم مَدو:کشش، نیروی کششی خوراک به درون معده

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سلیم نَدو: آرامش، ایستایی

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سلیم بر عکس: نا همسو

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سلیم قوت: انگیزش درونی، نیرو، نیرو گرفتن

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سلیم خَفَت: خاب، خاب آلود، سستی. خِفّت: زبونی، ننگ، رسوایی خِفت: یقه گرفتن کسی

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سلیم مزیق: واژه ای در فارسی کهن و بر گرفته از اربی ست به معنای گرفتاری، تنگنای سخت مانند: بواسطه این نابینایی و مزیق جهل برهد یعنی به میانجی این نا ب ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سلیم دانست: آگاهی یافتن.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سلیم مصیقل: براق کننده، تابش دهنده

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سلیم بجهت: به انگیزه

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سلیم بینات: اربی ست و برابر انگیزه های آشکار و روشن در فارسی ست.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سلیم غرائب: غرایب یعنی بیگانه ها، دور ها.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

سلیم عجایب: شگفت آوری ها، شگفت زده گان، شگفتی ها.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سلیم بدایع: تازه ها، نو آوری ها

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سلیم سبحانه تعالی: سبحانه تعالا یعنی پاک و منزه ست خداوند بالا رده. البته رده برابر فارسی واژه مرتبه ست.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سلیم کثیراً کثیراً: به اندازه بسیار بسیار زیاد

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سلیم کثیراً: کثیرن، بسیار زیاد، به اندازه زیاد. کثیراً کثیراً: به اندازه بسیار بسیار زیاد

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سلیم اهل بیت: همنشینان یک خانه، خاندان و بیشتر این واژه اربی به خاندان پیغمبر اسلام گفته می شود.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سلیم ذرّه: ریزه، ریزه ای