پیشنهادهای م (٢٨)
٥٦
١ ماه پیش
٠
کسب کردن
١ ماه پیش
٠
سالن
١ ماه پیش
٠
انتخاب کرده
١ ماه پیش
٠
نمایان شدن
١ ماه پیش
٠
نمایان شدن
١ ماه پیش
٠
ایجاد ناراحتی
١ ماه پیش
٠
آسیب رساندن
١ ماه پیش
٠
آتش زدن
١ ماه پیش
١
حل و فصل کردن
١ ماه پیش
٠
به دادگاه کشید
١ ماه پیش
١
اما
١ ماه پیش
٠
چه از نظر
١ ماه پیش
٠
منجر شدن
١ ماه پیش
٠
متعدد مثلا contributing factors یعنی عوامل متعدد
١ ماه پیش
٠
باعث شد
١ ماه پیش
٠
درخشان
٢ ماه پیش
١
تلقی شدن voluntary work tend to be seen as non - job یعنی کار داوطلبانه شغل تلقی نمی شود.
٣ ماه پیش
٠
بازی می کردیم We'd get together every sunday and play down at the park. هر یکشنبه دور هم جمع می شدیم و در پارک بازی می کردیم
٣ ماه پیش
٠
خنثی
٣ ماه پیش
٠
با استعداد
٣ ماه پیش
٠
متخصص
٣ ماه پیش
٠
مجبور کردن
٣ ماه پیش
٠
آرام
٣ ماه پیش
١
منحرف شد
٦ ماه پیش
٠
به معنی رانندگی سریع هم می تونه باشه مثل جمله For six hours we shot through the barren landscape
٧ ماه پیش
١
به معنی تاس هم میشه
٨ ماه پیش
٠
حل کردن مثلا Get round that problem یعنی حل کردن مشکل