پیشنهادهای م (٢٣)
٣٤
١٦ ساعت پیش
٠
ایجاد ناراحتی
٢ روز پیش
٠
آسیب رساندن
٢ روز پیش
٠
آتش زدن
٢ روز پیش
٠
حل و فصل کردن
٢ روز پیش
٠
به دادگاه کشید
٢ روز پیش
٠
اما
٢ روز پیش
٠
چه از نظر
٣ روز پیش
٠
منجر شدن
٣ روز پیش
٠
متعدد مثلا contributing factors یعنی عوامل متعدد
٣ روز پیش
٠
باعث شد
٣ روز پیش
٠
درخشان
١ ماه پیش
٠
تلقی شدن voluntary work tend to be seen as non - job یعنی کار داوطلبانه شغل تلقی نمی شود.
١ ماه پیش
٠
بازی می کردیم We'd get together every sunday and play down at the park. هر یکشنبه دور هم جمع می شدیم و در پارک بازی می کردیم
١ ماه پیش
٠
خنثی
١ ماه پیش
٠
با استعداد
١ ماه پیش
٠
متخصص
١ ماه پیش
٠
مجبور کردن
٢ ماه پیش
٠
آرام
٢ ماه پیش
٠
منحرف شد
٤ ماه پیش
٠
به معنی رانندگی سریع هم می تونه باشه مثل جمله For six hours we shot through the barren landscape
٦ ماه پیش
١
به معنی تاس هم میشه
٦ ماه پیش
٠
حل کردن مثلا Get round that problem یعنی حل کردن مشکل