پیشنهادهای م (٢٨)
٤٩
١ هفته پیش
٠
کسب کردن
٢ هفته پیش
٠
سالن
٣ هفته پیش
٠
انتخاب کرده
٣ هفته پیش
٠
نمایان شدن
٣ هفته پیش
٠
نمایان شدن
٣ هفته پیش
٠
ایجاد ناراحتی
٣ هفته پیش
٠
آسیب رساندن
٣ هفته پیش
٠
آتش زدن
٣ هفته پیش
١
حل و فصل کردن
٣ هفته پیش
٠
به دادگاه کشید
٣ هفته پیش
٠
اما
٣ هفته پیش
٠
چه از نظر
٣ هفته پیش
٠
منجر شدن
٣ هفته پیش
٠
متعدد مثلا contributing factors یعنی عوامل متعدد
٣ هفته پیش
٠
باعث شد
٣ هفته پیش
٠
درخشان
١ ماه پیش
١
تلقی شدن voluntary work tend to be seen as non - job یعنی کار داوطلبانه شغل تلقی نمی شود.
٢ ماه پیش
٠
بازی می کردیم We'd get together every sunday and play down at the park. هر یکشنبه دور هم جمع می شدیم و در پارک بازی می کردیم
٢ ماه پیش
٠
خنثی
٢ ماه پیش
٠
با استعداد
٢ ماه پیش
٠
متخصص
٢ ماه پیش
٠
مجبور کردن
٢ ماه پیش
٠
آرام
٢ ماه پیش
١
منحرف شد
٤ ماه پیش
٠
به معنی رانندگی سریع هم می تونه باشه مثل جمله For six hours we shot through the barren landscape
٦ ماه پیش
١
به معنی تاس هم میشه
٧ ماه پیش
٠
حل کردن مثلا Get round that problem یعنی حل کردن مشکل