پیشنهادهای م (٢٨)
٦٣
٢ ماه پیش
٠
کسب کردن
٢ ماه پیش
٠
سالن
٢ ماه پیش
٠
انتخاب کرده
٢ ماه پیش
٠
نمایان شدن
٢ ماه پیش
٠
نمایان شدن
٢ ماه پیش
٠
ایجاد ناراحتی
٢ ماه پیش
٠
آسیب رساندن
٢ ماه پیش
٠
آتش زدن
٢ ماه پیش
١
حل و فصل کردن
٢ ماه پیش
٠
به دادگاه کشید
٢ ماه پیش
١
اما
٢ ماه پیش
٠
چه از نظر
٢ ماه پیش
٠
منجر شدن
٢ ماه پیش
٠
متعدد مثلا contributing factors یعنی عوامل متعدد
٢ ماه پیش
٠
باعث شد
٢ ماه پیش
٠
درخشان
٣ ماه پیش
١
تلقی شدن voluntary work tend to be seen as non - job یعنی کار داوطلبانه شغل تلقی نمی شود.
٤ ماه پیش
٠
بازی می کردیم We'd get together every sunday and play down at the park. هر یکشنبه دور هم جمع می شدیم و در پارک بازی می کردیم
٤ ماه پیش
٠
خنثی
٤ ماه پیش
٠
با استعداد
٤ ماه پیش
٠
متخصص
٤ ماه پیش
٠
مجبور کردن
٤ ماه پیش
٠
آرام
٤ ماه پیش
١
منحرف شد
٦ ماه پیش
٠
به معنی رانندگی سریع هم می تونه باشه مثل جمله For six hours we shot through the barren landscape
٨ ماه پیش
١
به معنی تاس هم میشه
٩ ماه پیش
٠
حل کردن مثلا Get round that problem یعنی حل کردن مشکل