پیشنهادهای م (٢٨)
٧٣
٣ ماه پیش
٠
کسب کردن
٣ ماه پیش
٠
سالن
٤ ماه پیش
٠
انتخاب کرده
٤ ماه پیش
٠
نمایان شدن
٤ ماه پیش
٠
نمایان شدن
٤ ماه پیش
٠
ایجاد ناراحتی
٤ ماه پیش
٠
آسیب رساندن
٤ ماه پیش
٠
آتش زدن
٤ ماه پیش
٢
حل و فصل کردن
٤ ماه پیش
٠
به دادگاه کشید
٤ ماه پیش
١
اما
٤ ماه پیش
٠
چه از نظر
٤ ماه پیش
١
منجر شدن
٤ ماه پیش
٠
متعدد مثلا contributing factors یعنی عوامل متعدد
٤ ماه پیش
٠
باعث شد
٤ ماه پیش
٠
درخشان
٥ ماه پیش
١
تلقی شدن voluntary work tend to be seen as non - job یعنی کار داوطلبانه شغل تلقی نمی شود.
٥ ماه پیش
٠
بازی می کردیم We'd get together every sunday and play down at the park. هر یکشنبه دور هم جمع می شدیم و در پارک بازی می کردیم
٥ ماه پیش
٠
خنثی
٥ ماه پیش
١
با استعداد
٥ ماه پیش
٠
متخصص
٦ ماه پیش
٠
مجبور کردن
٦ ماه پیش
٠
آرام
٦ ماه پیش
١
منحرف شد
٨ ماه پیش
٠
به معنی رانندگی سریع هم می تونه باشه مثل جمله For six hours we shot through the barren landscape
١٠ ماه پیش
١
به معنی تاس هم میشه
١٠ ماه پیش
٠
حل کردن مثلا Get round that problem یعنی حل کردن مشکل