پیشنهادهای م (٢٨)
٦٦
٢ ماه پیش
٠
کسب کردن
٣ ماه پیش
٠
سالن
٣ ماه پیش
٠
انتخاب کرده
٣ ماه پیش
٠
نمایان شدن
٣ ماه پیش
٠
نمایان شدن
٣ ماه پیش
٠
ایجاد ناراحتی
٣ ماه پیش
٠
آسیب رساندن
٣ ماه پیش
٠
آتش زدن
٣ ماه پیش
٢
حل و فصل کردن
٣ ماه پیش
٠
به دادگاه کشید
٣ ماه پیش
١
اما
٣ ماه پیش
٠
چه از نظر
٣ ماه پیش
٠
منجر شدن
٣ ماه پیش
٠
متعدد مثلا contributing factors یعنی عوامل متعدد
٣ ماه پیش
٠
باعث شد
٣ ماه پیش
٠
درخشان
٤ ماه پیش
١
تلقی شدن voluntary work tend to be seen as non - job یعنی کار داوطلبانه شغل تلقی نمی شود.
٤ ماه پیش
٠
بازی می کردیم We'd get together every sunday and play down at the park. هر یکشنبه دور هم جمع می شدیم و در پارک بازی می کردیم
٤ ماه پیش
٠
خنثی
٤ ماه پیش
١
با استعداد
٥ ماه پیش
٠
متخصص
٥ ماه پیش
٠
مجبور کردن
٥ ماه پیش
٠
آرام
٥ ماه پیش
١
منحرف شد
٧ ماه پیش
٠
به معنی رانندگی سریع هم می تونه باشه مثل جمله For six hours we shot through the barren landscape
٩ ماه پیش
١
به معنی تاس هم میشه
٩ ماه پیش
٠
حل کردن مثلا Get round that problem یعنی حل کردن مشکل